دقیقا نمیدانم این باید حلقهی بیست و نه باشد یا چیز دیگری! هشت سال از آخرین جلسه حلقه هنر گذشته بود و برای حلقهای که فقط دو سال برگزار شده بود؛ یعنی چهار برابر زمان وجودش، عدم داشت این چیزی بیش از یک توقف بود! ما اصلا نمیدانستیم این جلسه، حلقهی بیست و نهم است یا چیز دیگری؟ خیلی روی این فکر کردیم که واقعا باید حلقهی بیست و نهم را شروع کنیم یا اینکه با یک چیز جدیدی روبرو هستیم. اما حلقه هنر برای ما خاطرهای قوی ساخته بود که احساس کردیم باید دوباره حلقهی هنر باشیم و بیست و نهمین جلسهاش را برگزار کنیم. امیدوارم دیگر بعد از این فاصلهی زیادی بین حلقهها نیافتد.
سال ۹۱، در قالبی دانشجویی در یکی از آتلیههای یکی از دانشکدههای هنری تهران، حلقه هنر شروع شد. ابتدا حرکتی مطالعاتی بود؛ به طور دقیقتر مینشستیم و دور هم به به کتب هنری حاشیه میزدیم. نقد میکردیم، حرف میزدیم و احتمال زیاد فلسفه میبافتیم. خیلی زود بزرگتر شد و از آتلیه بیرون آمد، البته این خروج از برکت آن بود آتلیه دانشکده کوچک بود و چه بسا اگر بزرگ بود تا آخر توی همان آتلیه میماندیم! (خنده حضار).
آتلیه کوچک بود و حلقه در چمنهای اطراف دانشکده و خانه به دوش بیست و اندی جلسه را از سر گذراند. ما دوران کارشناسیمان را در دانشگاه هنر تهران بودیم و این طور شد که دوباره فکر کردیم شاید بشود تا به دانشگاه خودمان برگردیم و حلقه را در آن جا برگزار کنیم. نمیدانم چرا این اشتباه را کردم ولی طرحی دادم و رفتم هیئت رئیسهی دانشگاه؛ قرار بود آنجا توجیه کنم که با فلان اندک بودجه و امکان میتوانم این ایده را در دانشگاه هنر پیادهسازی کنم. دقیقا چه از دانشگاه میخواستم؟
دانشگاه سالنی خالی داشت که بسیاری از اوقات سال خالی بود و اگر برنامه ما هم در آن برگزار نمیشد، در حجم خالیش تاثیر چندانی نداشت. به جز این فکر میکنم آن زمان صد و پنجاه هزار تومان برای هر جلسه بودجه پذیرایی و پیادهسازی محتوا و … میخواستیم. اما در هیئت رییسه به من خندیدند. من در میان ارائهام از فرصت برابر ارائه روی سن حلقه هنر میگفتم و این که حتی مادر من ممکن است روی سن حلقه روزی چیزی بیاورد و درست یادم هست که استادی میانسال، با لهجه غلیظی از کویر مرکزی ایران پوزخندی زد و میان سخنم پرید و گفت: «یعنی مادر شما چه حرفی میتونه برای هنر کشور داشته باشه؟!» من هم تلخ گفتم « شاید بهتر از مادر من نتواند کسی بگوید که دانشگاه هنر و طریق آموزشش با فرزند او چه کرده است؟!» . این جلسه برخورد بدی با ما شد و خیر آن که باعث شد از دانشگاه بریدیم؛ حلقه هنر برای دانشگاه نبود!
دانشگاه هنر، آن روزها یک جامعه محبوبی داشت که برای ما نیز جامعهی دوستان و همدورهایهایمان به حساب میآمد؛ هیئت هنر. هيئت هنر میزبان ایده حلقه هنر شد و بعدا توانستیم حلقه را به عنوان یکی از پروژههای هیئت هنر توسعه بدهیم. حلقه هنر در همراهی با هیئت هنر تغییرات قابل توجهی کرد. جامعهی فعالتر و مخاطب علاقهمندتری را پیدا کرد و از حال و هوای مطالعات و گفتگوی نظری هنر به بررسی آثار و گفتگوی آزاد پیرامون آثار هنری تبدیل شد. ۲۸ جلسه را در قالب جدید برگزار کردیم و بعد از آن به مدت هشت سال متوقف شدیم…
حلقه هنر دقیقا چه نیازی را پاسخ میداد و میدهد؟ ما در فضای آکادمیک و حتی حرفههای هنر و طراحی، -در بهترین حالت- در حال تولید آثار طراحی و هنر هستیم؛ سفارشهای طراحانه یا پروژههای کوچک و بزرگ هنری میسازیم و رقم میزنیم، اما مبانی تولید نمیکنیم، نقد و نظر موثری نداریم و طبعا در مواجهه با ادبیات گستردهی مطالعاتی که در دنیای بیرون هنر وجود دارد، به خواننده و مصرفکننده بدل میشویم. ما میگوییم چه کس یا کسانی واقعا شانیت دارند در موضوع هنر و طراحی بحث نظری مدون کنند؟ کسی که دست اندر کار هنر و طراحیست یا بیرون از گود حضور دارد؟
خود اهالی هنر و طراحی باید بتوانند به نوعی نظر تولید کنند، حرف بزنند و خود را ارزیابی کنند. حلقه هنر با این ایده اصلی شروع شد. حرف اصلیش این بود که اگر تولیدات هنری داریم و در کنارش حرف نزنیم، به یک جریان هنری تبدیل نخواهیم شد. آثار هنر و طراحی، کار خودشان را میکنند اما جامعه به مرحلهی بعد آن نیز نیاز دارد؛ به توسعهی فکر و اندیشهی پیرامون این آثار. حلقه میگوید من میخواهم پیرامون آثار و تولیدات هنر و طراحی حرف نو بزنم و گفتمان جدید بسازم…
در هشت سال گذشته خیلی چیزها تغییر کرده و در حال حاضر نمیدانیم که در شرایط فعلی آن کانسپت چقدر امکان تحقق دارد؟ اما دوباره مشق کنیم. در این مقطع برنامهریزان و برگزارکنندگان حلقه فکر میکنند به لحاظ نظری هنوز جای کار فراوان داریم. حلقه هنر بنا دارد به بهانه و سببسازی آثار هنر و طراحی، در جامعهی هنر حرفهای معاصر، حرف نو بسازد و گفتگو به راه اندازد، و این نیازمند مشارکت جمعیست.
این مشارکت از همه مهمتر در حوزه محتوا و جریانسازی حلقه است. بخشی هم نیازمند مشارکت شما در برگزاری حلقه هنر هستیم. ما حلقه را با دغدغههای جمعی پیش میبریم. حلقه شغل ما نیست اما با قاعده مسئولیت اجتماعی پای برگزاری آن خواهیم بود. فکر میکنیم اگر کسی توانی دارد و این مسئولیت اجتماعی را بر دوشش حس میکند میتواند به ما بپیوندد و در اجرائیات کمک ما کند.
برخی هم ممکنست زمان و امکان همکاری نزدیک در برگزاری حلقه هنر را نداشته باشند اما به کلان این حرکت حسن نظر دارند. در برگزاری حلقه هنر، موضوع تامین هزینههای حلقه نیز دغدغه دیگر ماست. در دور قبل دیدیم که به راحتی با مشارکت خرد خرد حامیان دغدغهمند، توانستیم کلیه هزینههای حلقه را با اسپانسری خود شرکتکنندگان و … پوشش بدهیم. این بار گزینه فروش بلیط یا اسپانسری بازیگران حقوقی هم مطرح شده است و اگرچه به آنها هم فکر میکنیم کماکان دلمان با کمکهای خرد و مستمر مخاطبان واقعی و عینی حلقه هنر است. دوست داریم به منتقل کنید و بگویید چنین تامین مالی به چه روشی درست است تا حلقه هنر به یک جریان سرپای خودش تبدیل شود؟ مثلا مناسب است که حلقه بلیط بفروشد؟ یا (آنطور که دوست نداریم) به ما توصیه میکنید اسپانسرهای حقوقی و سازمانی پشت حلقه هنر بیاوریم؛ چیزی که میتواند بر روش حرکت حلقه هنر تاثیرات ناخواسته بگذارد…. آیا حلقه میتواند با همین حمایتهای مردمی آزاد پیش برود؟ آیا لازم است حق عضویت تعریف کند؟ کمک فکری شما نیز در این لحظه نوعی مشارکت عمیق و دوستداشتنی برای حلقه هنر خواهد بود.
شماره حساب زیر شماره اختصاصی حلقه هنر است و در صورتی که پیشنهاد شما به حلقه برای تامین هزینههایش، کمکهای مالی خرد و آزاد مخاطبین است و یا خود مایل به این مشارکت هستید میتوانید با معرفی این حساب به مشارکتکنندگان احتمالی و نیز با اقدام خودتان، مبلغ حمایتی خود را به حساب زیر واریز کنید:
6219-8619-1759-7683
حساب بلوبانک به نام معصومه عابدینی