تحلیل مجسمه‌های «نقش اتفاق بر صورت سنگ»

63
0

در حاشیه نمایش آثار در حلقه هنر

مجموعه مجسمه‌های «نقش اتفاق بر صورت سنگ» اثر الهه پیرغیبی در چهاردهمین جلسه حلقه هنر، به نمایش درآمد و سپس با حضور فاطمه حاج حیدری، مه‏ناز علی‏خانی، ناهید خالو احمدی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. نقش اتفاق هایی که به گفته‌ی هنرمند، تلاشی در آشکارسازی صورت تکاملی قطعات سنگ است و هنرمند در رسیدن به این منظور سعی بر ایجاد کم‌ترین دخل و تصرف در صورت طبیعی سنگ را داشته است.

پیر غیبی: بسم الله الرحمن الرحیم.
مجموعه‏ای که در لابی مشاهده کردید، نقش اتفاق بر روی سنگ بود که بیانی است که می‏خواهد لحظه، یعنی توصیفی که از لحظه دارد بسیط‏تر باشد، مثلا من یا شمایی که این‏جا هستیم یا کل هستی و این سنگ و همه‏ی این چیزهایی که این‏جا هست در واقع تداومی است از یک گذشته‌ی بی‌نهایت تا همین آنی که این‏جاست. خود سنگ یا من محصول  یک لحظه نیست یا خودش  فردیت ندارد، البته از دید من است این موضوع. یک گستره‏‏ای از یک گذشته این را تشکیل داده است. نه متعلق به یک زمان محدود، با این ایده‏ای که یک چیز گسترده‏ای را بخواهد نشان دهد و یا یک دید گسترده‏ای را برای هر جسمی یا وجودی قائل باشد . من سنگ را بستر مناسبی دیدم برای این کار برای این‏که سنگ یک ماندگاری از گذشته دارد و می‏تواند یک پای‏داری برای آینده داشته باشد. یعنی یک بستر کهنی هست در واقع. و اتفاق‏هایی که روی تمام شیار و خطوط سنگ می‏افتد ، همه‏ی تاریخی که باعث شده این شیار و خطوط سنگ شکل بگیرد قابل ارزش است، چون یک حادثه ی کوچک می‏توانست یک شیار متفاوت‏تری را ایجاد کند همین طور که عینیت من را تشکیل داده است یک جریان متقن و محکمی پشتش بوده که توانسته تمام برجستگی‏ها و تمام آن شیارها و کل آن عینیت را به وجود بیاورد. همه‌ی این‌ها قابل ارزش  بودند یعنی در واقع سنگ برای من در این کارها یک جور تجسم زمان است همان‏طور که دهان تجسم گرسنه‏گی است یعنی گرسنه‏گی عینیت یافته شود دهان از قول شوپنهاور. سنگ هم برای من شاید زمان مجسم باشد یعنی یک زمانی که مهم بوده که به چه شکل، شکل گرفته، مهم بوده که گرسنگی به طور مجسم دهان را شکل داده است. پس وقتی که همه‌ی این خطوط تعریف شده باشند و از یک الگوی صحیحی پیروی کرده باشند تنها کاری که من می‏توانم بکنم این است که کم‏‏ترین دخالت را داشته باشم. هرچند از وقتی که من شروع می‏‏کنم سنگ را بر می‏دارم،‌انتخابش می‏‏کنم تا وقتی که در یک محیط جدید قرارش می‏دهم و ریز‏ترین خطوطی که رویش با کم‏ترین دخالت انجام می‏دهم، این‏ها باز هم دخالت محسوب می‏شود ولی این‏طور است که من تاریخ خودم را، تاریخ شکل‏گیری خودم را با شکل‏گیری سنگ خواستم در یک جایی به هم ربط دهم و وصل کنم و این اتصال یک بیان برایم می‏آورد که ممکن است نقض کار خودم باشد. کندن سنگ از طبیعت و آوردن در محیط ممکن است نقض کار باشد اما بالاخره یک بیانی بود که من باید انجام می‏دادم. دخالت‌هایی که روی سنگ هم انجام می‌شود با توجه به خطوط سنگ، در راستای برداشتی است که من از طبیعت دارم. از نحوه‏ی شکل‌گیری کل هستی. این‏که کل هستی از دید من از یک الگوی واحد پیروی می‌کنند که این الگوی واحد به زعم من در هم‏تنیده و گردان است. مباحث فراکتالی و علم و این موضوعات هم بحث می‌شود که کار من نیست. حتی این مباحث گردان جدا  از این‏که در فرم‏ها از کوچک‏ترین فرم‌‏های طبیعی تا بزرگ‏ترین فرم‌‏های کیهانی می‏افتد در مفاهیم می‌افتد. در مفاهیم، عشق و جنگ، بودن و نبودن، همین مفاهیمی که در کل هستی هست. اگر قرار باشد که مفاهیم تجسم پیدا کنند می‌توانند گردان باشند از دید من. در نهایت کلا چیزی که خیلی اصرار داشتم بگویم این‏که دیدن آن‏چه هست، خب هست‏ها زیادند ولی من تلاش دارم این را بگویم. شاید با تصاویری که می‌بینید متفاوت باشد، شاید روی سنگ دو تا سه ماه کار کنم ولی در نهایت بعد از کار کردن چیزی که نتیجه‌ی کار می‌شود بکری باشد، من هم دخیل بودم در این کار.

تصویر سمت چپ، قبل از حجاری است و سمت راست بعد از حجاری. من الهام گرفتم از فرم‌‏های بدن. تلاشم این بود اگر جایی می‌مانم در انتخاب خط یا منحنی، چون تا جایی که شود از خود خطوط سنگ بهره گرفتم، سعی می‏کردم از منحنی‏‏های بدن الهام بگیرم.
این زاویه‌‏های مختلف است، قبل و بعد از حجاری.
در این کار اگر به خودم باشد دوت درم” دوتایی‌‏های گردان” نام بگذارم. از فرم‌‏های کیهانی بیش‏تر الهام گرفتم. در تصویر می‏بینیم که حفره‏ها وجود داشتند. سمت چپ قبل از حجاری است.
در ین کارها برای خودم مهم است که مخاطب لمس کند کار را. چون از طریق لمس کردن حجاری شده است.
از این کار قبل از حجاری تصویری ندارم.
این آخرین کاری است که اخیرا انجام شده، سمت راست بعد از حجاری است. در این کار چیزی که من جا‏های مختلف نشان می‏دادم مطمئن بودند که من هیچ دخالتی رویش انجام ندادم ولی شاید بیش‏ترین دخالت روی این سنگ انجام شده است. نمی‏دانم موفق است یا نه ولی من را خوشحال می‌کرد و به نتیجه می‌رساند.

در نهایت این یک سنگ بکر بود که در این مجموعه نیست ولی هیچ کار دیگری نمی‏توانستم رویش انجام دهم، یعنی به نهایت هم بیان خودش را داشت و اگر من هم می‌خواستم بیان کنم ، بیان من را هم داشت. این کاملا بکر است.
موسیقی‏ای هم که پخش شده کار نوید افقه هست که از حرکت کیهانی الهام گرفتند، یک مقدار دیتیل‌هایش جاشده است.
برایم مهم بود که پایه نگذارم چون از ایده فاصله‌ی بیش‏تری می‌گرفت.
حیاتی: باید دعوت کنم از خانم فاطمه حاج حیدری، کارشناسی نقاشی از دانش‏گاه هنر اصفهان، خانم مه‏ناز علی‏خانی، کارشناس ارشد هنر اسلامی از دانش‏گاه تربیت مدرس و خانم ناهید خالو احمدی، کارشناس ارشد صنایع دستی از دانش‏گاه سوره به عنوان کارشناس مجری.
خالو احمدی: با سلام خدمت دوستان. قبل از هر چیزی یک تبریک ویژه به خانم پیرغیبی به خاطر ارائه‌شون و خیرمقدم عرض می‌کنم خدمت خانم حیدری و خانم علی‏خانی.
وقتی خودم از وسط سالن رد شدم و آن چیدمان و نور را دیدم بالافاصله یک شعر به ذهنم رسید که با این شعر آغاز می‌کنم.
چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست
چون هست به هر چه هست نقصان و شکست
انگار که هر چه هست در عالم نیست
پندار که هر چه نیست در عالم هست
نمی‏دانم چقدر نزدیک بود، ولی از آن حالت چیدمان به ذهنم رسید، این شعر بود.
خانم علی‏خانی اگر اجازه دهید از شما شروع کنیم، شما ارائه‌ی خانم پیرغیبی را شنیدید و از شما می‏خواهم که بحث را از ردپایی که هنرمند از خودش برجای گذاشته آغاز کنیم.

علی‏خانی: خیلی تشکر می‌کنم از کار‏های خوبی که داشتن و ارائه‌ هم کامل بود. توضیح کاملی بود درباره‌ی عنوان، هویت کار و توضیح استیت‏منتی که داشتند. این آثار همان طور که دوستان هم دیدند آثاری بود که در لحظه‌ی اول هنرمند حس نمی‏شود، وقتی وارد فضا می‌شود می‌بیند که یک سری حجم  است که از دل طبیعت آمده است. انگار که هنرمند هیچ نقشی نداشته. در وهله‌ی اول این به چشم ما می‌آید در حالی که مخاطب وقتی می‌بیند که عنوان کار نقش اتفاق بر صورت سنگ است، انگار که می‌آید در سنگ دخل و تصرف کند مانند آرتیست مجسمه‌سازی که یک حجم می‏سازد، آنقدر روی سنگ کار و بازی کرده که یک فرم انتزاعی به دست آورده. من به عنوان مخاطبی که ایشان را برای اولین بار می‌دیدم، حس کردم که باید یک هم‏چنین کاری را ببینم. ولی وقتی با یک کار بکر و دست نخورده مواجه شدم، دیدم که می‌شود اتفاق دیگری بیفتد و می‏تواند ذهنیت هنرمند چیز دیگری باشد.  این آثار در وهله‌ی اول فرم هایی به نظر می‌آید که به ظاهر دخل و تصرفی در آن‌ها صورت نگرفته، سنگ هایی از طبیعت که عینا معرفی شده‌اند. ولی وقتی ما با دقت بیش‏تری نگاه می‌کنیم و لمس‏شان می‌کنیم یک تعاملی برقرار می‌شود، حس نزدیکی خاصی به وجود می‌آید. در تعاملی که با مخاطب به وجود می‌آید فکر می‌کنم که ایشان موفق عمل کردند. می‏توانیم درگیرش شویم. لمسش می‌کنیم،‌حسش می‌کنیم و بعد از آن  است که حس می‏کنی که هنرمند وارد کار شده، حضور داشته  و این نبوده که یک حجمی را از دل طبیعت بیاورد و به من نشان بدهد.

خالو احمدی: یعنی شما به نحوی ردپا را می‏بینید؟
علی‏خانی: بله، می‌شود دید.
خالو احمدی:خانم حیدری در ادامه‌ی نظر خانم علی‏خانی بفرمایید. با توجه به رشته شما که نقاشی است فکر می‌کنم که حرف های‌ ظریفانه‌ای داشته باشند.
حاج حیدری: من می‌خواهم ادامه‌ی صحبت شما را  بگیرم ولی از ارائه شروع می‌کنم. به نظر من ارائه‌ی خانم پیرغیبی تا جایی که در راستای ایده‌‏شان بود خیلی خوب بود ولی از آن‏جایی که در راستای رابطه برقرار کردن با مخاطب بود، ارائه دچار ضعف‏های زیادی بود. من نمی‏دانم چرا پایه نگذاشتید ما فرض می‏کنیم که این جلسه نبود و شما حضور نداشتید، کسی در مقام دفاع از کار شما نبود، چطور مخاطبی که هنر آزموده هم نباشد با کار شما روبه‏رو شود و بدون این‏که قبل و بعد کار را ببیند یا ایده‌ی کلی‏تان را ببیند با این سنگ‌ها یا چیدمان ارتباط برقرار می‌کند. چرا تصمیم گرفتید که این قسمت را حذف کنید؟
یک قسمت دیگر هم موضوع لمس شدن است که اثر یک اثر تعاملی است، یعنی مخاطب حتما باید لمس کند و رابطه برقرار کند، چیدمانی نیست که نشود به آن دست زد، چیدمانی نیست که دورش محیطی کشیده شده باشد که نتوانی نزدیک شوی، اثر تعاملی ارائه شده است. ولی این ایراد هست که چرا نگفتید که مخاطب می‌تواند این کار را انجام دهد؟ ما در گالری‌ها انتظارمان این است که گفته شود که می‏توانیم دست بزنیم، از اثر رد شویم یا …. می‌خواهم بدانم که چرا این کار را نکردید؟
در رابطه با مخاطب و اثر، هر کسی بر اساس ذهنیت خودش با آن سنگ رابطه برقرار می‌کند بدون این‏که بداند ذهنیت شما چه بوده، شما باید این را به مخاطب می‌گفتید  که این آزاد است.

پیر غیبی: شاید به‏تر بود که من یک پایه هم سطح می‌گذاشتم که لازم نباشد مخاطب خم شود، می‏شد کارهایی از این جنس هم انجام داد. تمام تلاش من این بود که از فضای آتلیه‌ای و گالری مانند جدای‏ش کند. پایه در این‏جا برای من بیانی ندارد، در ارئه این می‌توانست در کوه رها شود و ارائه شود، آیا آن‏جا هم باید پایه داشته باشد؟
حاج حیدری: اگرقرار بود در کوه رها می‌شد شما از چیدمان نهایی عکس و فیلم نمی‌‌گرفتید؟ محصول نهایی کسانی که می‏توانند با یک اثر به طور مستقیم رابطه برقرار کنند در هر صورت محدود است و ثبت می‏شود.
خالو احمدی: خانم حیدری عبارت “چیدمان نهایی” را دارند، خانم پیرغیبی درباره‌ی این موضوع صحبت کنید. الان شما دچار محدودیت بودید در ابطه با چیدمان؟ چیدمانتان نهایی است؟ آیا شما را راضی کرد؟
پیرغیبی: هر جای دیگر هم بودم محدودیت داشتم، خود فضا،‌کادر فضا محدودیت من است. خود حرکت من محدودیت آورده است، این‏که من سنگ را از محیط جدا کردم، خودش نقض ایده‌ی من است. خود من بیان خودم را نقض می‌کنم. مثل صحبتی که جان کیج می‌گوید: “هیچ چیز در زندگی مهم‌تر از چیز دیگر نیست. من هنرمندی هستم با هیچ چیز برای گفتن.” همین بیانی که می‌گوید خودش دارد بیان خودش را نقض می‌کند ، حرکت من هم دارد نقض می‌کند، هر جای دیگر هم برویم فضا هست و محدودیت، ممکن هم هست من به صورت کلیشه‌وار فضاسازی هم کنم ولی معتقد نیستم. برای من مهم است که یک سنگ می‌تواند هرجایی باشد، در کوه به قصد این‏که تماشا کنی یا آن که وقتی می‌روی آن‏قدر تماشا می‌کنی که اصلا نمی‌بینی، یا وقتی که جدا می‏شود و کنده می‌شود و این‏جا می‌آید چه دلیلی دارد که من پایه بگذارم. همین سوال که بپرسند، چه جای سنگ است؟ چه حرکتی روی سنگ انجام شده؟
حاج حیدری: من یک سوال از شما می‌پرسم. چرا ارائه کردید؟

پیرغیبی: چون که کارم و رشته‌ام هنر است.
حاج حیدری: این کار را ارائه کردید و یک بیانی پشتش نهفته است، این بیان قرار است با مخاطب یک ارتباطی برقرار کند، من نمی‏توانم مخاطب را رها کنم و بگویم همین‏قدر که به تو نشان می‌دهم و می‌گویم تو خودت بقیه‌اش را تصور کن.
پیرغیبی: من فکر می‌کنم همین که سنگ آورده شده در جایی..
حیدری: شما از نهایت کاری که می‌کنید، از نهایت چیدمانی که می‌کنید، این است که می‌خواهید یک حرفی را بزنید، الان دارید دفاع می‌کنید و ما با نظریات‏تان آشنا می‌شویم. اگر خودتان نباشید چه می‌شود؟ مدافع شما چه کسی است؟
خالو احمدی: شما قبل از این‏که جواب را بدهید، خانم علی‏خانی صحبتی دارند.
علی‏خانی: من فکر می‌کنم که با پایه و تایتلکارشان موافقم. اما در مورد این‏که زیاد از حد به مخاطب توضیح دهم مخالفم. عنوان کار به خود کار هویت می‌دهد،
حیدری: یکی از واژه‌هایی که تاکید کردند خانم پیرغیبی، نقش و اثر زمان از گذشته‌ی پشین تا آن است، تا این لحظه است روی آن سنگ. بعضی‌ها ثبت می‌شود و جزء خط و شکستگی‏ها می‌شود، ‌محیط الان هم با دیدگاه ایشان که درست هم هست، دارد تاثیر می‌گذارد.
من می‌گویم این جمله که این‏قدر گویا می‌تواند کار را تعریف کند بدون این‏که زیاده‌گویی هم شود،‌ جایش در سالن ارائه کم است.  که ببینیم چرا سنگ انتخاب شده، چون سنگ کهن است، من مخاطب باید بدانم، قرار نیست توجیه کنم، فقط می‌خواهم ایده‏ام رابگویم، سنگ را انتخاب کردم چون کهن است، چون ثبت شده است، طبیعت را به عنوان هنرمند معرفی کردم و خودم هم به عنوان جزئی از آن طبیعت در آن دست بردم، نه منِ هنرمند. فکر کنم نهایت کاری بود که می‌خواستید انجام دهید. که طبیعت خودش هنر است و ارزش دیده شدن و نگاه کردن دقیق‏تری دارد. جای این چیزها آن‏جا خالی است. من به عنوان منتقد نمی‌توانم بگویم که چه کاری انجام شود یا نشود، به عنوان مخاطب دارم می‌گویم. اگر من در آن سالن بودم و با کار آشنا نبودم، اسمش آن‏جا نبود، استیت‏منتش نبود و یک توضیح کوچک نبود در حالی که احتیاج داشتم.

علی‏خانی‌: در رابطه با مخاطب و ارائه، ارزش‏مند بودن مخاطب کاری که ایشان انجام دادند خیلی فرق می‏کند با خانم حاج حیدری. خانم پیرغیبی یک عصاره‌ای از طبیعت را آورده‌اند  جلوی چشم من بیننده می‌گویند که ببین، این یک بخش از طبیعت است. وقتی روی این کار عنوان اثر هنری می‌خورد  فکر می‌کنم که این چه کاری بوده و هنرمند چه کاری کرده است. کمی که نگاه می‌کنم اگر حس کنم که مانند خود طبیعت است و از دل طبیعت درآمده، لمس‏ش می‌کنم. به هر حال هر مخاطبی یک حس کنجکوی دارد.

خالو احمدی: دقیقا همین‏طور است، سعی می‌کند که تقابل‌ها یا تعامل‌ها را پیدا کند.
علی‏خانی: من فکر می‌کنم که ایشان در این زمینه موفق بودند و توانسته‌اند که من مخاطب را وارد کار کنند. وارد اثر هنری ‌اش کند و درگیر آن.
حاج حیدری: من خواهش می‌کنم که در وقت باقی مانده با مخاطب هم یک صحبتی کنیم.

خالو احمدی: من از حضار محترم کمک می‌گیرم و اگر صحبتی یا سوالی دارید بفرمایید. خودتان و رشته‌تان را معرفی کنید.
سارا اکبری: سلام عرض می‌کنم خدمت حضار. رشته‌نقاشی ،‌دانش‏گاه هنر. یک سوال برای من پیش آمد و آن هم این‏که وقتی شما می‌توانید با یک سنگ ساده و دست نخورده، به بیانی که می‏خواهید برسید چه نیازی هست این همه انرژی و زمان بگذارید برای این‏که سنگ‏ها را تغییر حالت دهید؟ چون آن بیانی که شما می‌خواهید برسانید با همان کار اخیری که نشان دادید، می‏رسید.
پیرغیبی: بله، می‏شد بکر آورد ولی می‌شد بکر، می‏توانستیم دیگر نیاوریم‌ش. من دارم انتخاب می‏‏کنم. بالاخره این‏جا من نقش پیدا می‌کند. اتصال تاریخ من به تاریخ سنگ، اتصال این دو به هم و بعد به بعدی، حالا این اتصال به چه شکل شکل گرفته؟ دیدی که من از درهم تنیدگی هستی دارم. در هم تنیدگی چه مفاهیم و چه کل مواد و تجسم‌‏های طبیعی.

حاج حیدری: لند‏آرت در دو زمینه بررسی می‌شود. یعنی می‌شود گفت دو شاخه می‌شود. یک شاخه‌اش این است که متریال و بستر خود طبیعت است، یعنی روی آن تصرف ایحاد می‌شود، هنرمند دخل و تصرف  می‌کند و بعد ارائه می‌کند مانند کاری که خانم پیرغیبی کرده‌اند. یک بخش دیگری هست که خود طبیعت بدون دخل و تصرفی به عنوان اثر هنری نشان داده می‏شود، هر دوی این شاخه‏ها از 1960 به بعد که اولین کار‏های لندآرت انجام شده است تا الان با آن‌ها مواجه بودیم. نمی توانیم از خانم پیرغیبی بپرسیم چرا این کار را کردید و چرا آن کار را نکردید؟ مثل این‏که من از شما بپرسم چرا این سوال را می‌پرسید و سوال دیگری نمی‌پرسید؟ یعنی هنرمند در این زمینه کاملا آزاد است. ایده هم این است که یک سنگ را انتخاب کنم و بر اساس شباهتی که به من دارد یک کاری روی آن انجام دهم و بعد ارائه دهم. کاملا در این زمینه آزاد است. یعنی حق دارد که هرطور که دوست دارد اثر را ارائه دهد.
خالو احمدی: یکی از سوال هایی که به دست من رسیده است در ادامه‌ی سوال خانم اکبری است.
علی‏خانی: من هم در دفاع از ایشان می‌خواهم صحبت کنم. چون ما در هنر‏های تجسمی چیزی داریم به اسم ردی میت، که هنر حاضر و آماده را ارائه می‌دهند. می‏توانستند یک سنگ معمولی و دست نخورده را ارائه دهد و بگوید این هنر من است. ولی همان تایتلی که ایشان روی کار می‌گذارد توجیهی است که یک اثر هنری است. همان طور که مارسل دو‏شان می‌آید می‌گوید این یک چشمه است!
خالواحمدی: البته فکر می‌کنم که این منوط به این قضیه است که خانم پیرغیبی را در آینده همچنان مسیر حرکت هنرش را ادامه دهیم و ببینیم که این مسیر به کجا می‌رود چون فکر نمی‌کنم که این روند، روند متوقفی باشد، ادامه دارد درست است؟
مارسل دو‏شان نحوه‌ی نگریسته شدن اثر هنری برایش مسئله است. یعنی وقتی کاری می‌گذارد نوع نگاه است که می‌خواهد دیده شود. این‏که مثلا ما تا قبل از این، این را به عنوان یک لامپ می‏دیدیم، الان باید به عنوان یک اثر هنری ببینیم. کار خانم پیرغیبی هم تا حدی هم در این زمینه است.

خالو احمدی: سوالی که پرسیدند، هدف بیان و ارائه‌ی شما برای حس خودتان در لحظه بوده است یا درگیر کردن دیگران با حس خودتان؟
پیرغیبی: اگر بگویم برای حسم در لحظه نبوده که دروغ است ولی برای من مهم بوده است چون می‏توانستم ارائه ندهم. چون قطعا سنگ صبوری می‌خواهد. یعنی روند اتفاقی که می‌افتد مخصوصا این که من بخواهم زیاد دخیل نباشم ، یک ضربه‌ی بیش‏تر بزنم، آن هم سنگ‏‏های بکری که یک عالمه ناخالصی یا آلیاژ دارند. یک ضربه بیش‏تر بزنم باید صبوری داشته باد. خب این صبوری خلسه می‏آورد و لذت دارد.
خالواحمدی: ادامه‌ی این سوال را می‏خوانم،‌ پرسیدند که ارزش این کار چه بوده؟
من فکر می‌کنم همه‏ی ما به قول خانم حیدری هنرآزموده‌ایم و از این سطح خیلی بالاتر رفته‏‏ایم که بخواهیم این سوال را بپرسیم.
حاج حیدری: می‏توانند بپرسند ولی ..
خالو احمدی: بعله می‏توانند ولی جواب ممکن است نداشته باشد. سوال بعدی نوشتند که آیا تفکر پشت کارتان بر مبنای هنر برای هنر حرکت می‌کند.
پیرغیبی: اجازه می‏خواهم وارد این مباحث نشوم چون برای اجرا هم نشدم. من فقط دید طبیعت‏گرایانه برایم مهم بوده است. این‏که چقدر توانسته هنر برای هنر را بیان کند، لااقل هدفم برای این نبوده است.
خالو احمدی:‌ سوال آخر را از جانب خودم می‌پرسم در رابطه با اثرتان، آیا شما اثرتان در راستای موافقت با صاحبان زمین است یا متقابل با این قضیه یا طبیعت است؟

پیرغیبی: صاحبان طبیعت؟
خالواحمدی: بازش نمی‌کنم معنایش را می‌گذارم به عهده‌ی خودتان. منظورم از صاحبان زمین بیش‏تر هستی، طبیعت، ….
پیرغیبی: گفتم که طبیعت برایم مهم بوده است. الگوی واحد طبیعت مهم بوده است. در جهت سیالی آن پیش رفتن مهم بود.
حاج حیدری: می‌خواهم یک توضیح کلی هم درباره‌ی خود کار بدهم. کار‏شان زیر مجموعه‌ی لندآرت محسوب می‌شود حداقل با دانشی که ما داریم و نوع ارائه‌ای که شده است. نقاط قوتش این است که در اصل این کار باید در طبیعت ارائه شود اما اگر در طبیعت ارائه شود ما با یک محصول جانبی مثل فیلم، عکس یا چیز‏های دیگر با آن باید برخورد کنیم. هنرمند چون برایش حجم، لمس، بافت برایش مهم بوده، خواسته که ما با اثر مستقیم برخورد کنیم. کار را آورده و برای این که بخواهد قسمتی از طبیعت را بازسازی کند با فضای ساخته شده‌ی معماری که ما الان در آن حضور داریم، از خود سنگ استفاده کند که من فکر می‏‏کنم جواب داده و کار خوبی شده است.

علی‏خانی: حتی اگر به عنوان یک حجم هم نگاه کنیم، از دید مجسمه‌ای، در عکس هایی که نشان دادند، ایشان پایه‌‏های چوبی گذاشتند، و هرکدام از این کارها به صورت یک حجم است. چرا پایه‏‏های چوبی صاف و کامل؟ می‏توانسته بر و پرداخت داشته باشد. ولی برایشان بکر بودن و طبیعی بودن متریال مهم بوده است. در ارائه‌ی چیدمان هم ایشان موفق‏اند. چون که نورپردازی‏ای که دارد در راستای عنوان است که ماهیت کار است، عنوانی که هستی را به ما معرفی می‌کند. مانند یک عکسی می‌ماند که ارائه داده است.
خالو احمدی: در صحبت‏‏های خانم پیر غیبی هم بود که در رابطه حرکت فراکتال صحبت کردند. فکر می‌کنم که چیدمان هم در راستای همین قضیه بوده است.
یک دقیقه بیش‏تر فرصت نداریم اگر صحبتی دارید.
پیرغیبی: من صحبتی ندارم.
حاج حیدری: من از حضار خواهش می‏‏کنم که وقتی از این‏جا خارج شدند و رفتند سنگ را لمس کنند، نه به عنوان جور دیگر نگاه کردن یک دقت مضاعفی داشته باشند در برخورد با اثر. تعامل برقرار کنند چون یک اثر تعاملی است. اغلب کارها مشخص است که کدام کار، کار فرمی است و کدام تاریخی است، این همان نقصی است که گفتم که باید توضیح می‌دادید. چون بعضی کارها فرمی است و بعضی کارها تاریخی است.
خالواحمدی: ممنونم، خسته نباشید می‌گویم و یک بار دیگر تبریک می‌گویم به خانم پیرغیبی. انشاءالله که روند پای‏داری برای شما ببینیم و باز هم بیش‏تر شما را در حلقه هنر زیارت کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *