در حاشیه نمایش آثار در حلقه هنر
مجموعه مجسمههای «نقش اتفاق بر صورت سنگ» اثر الهه پیرغیبی در چهاردهمین جلسه حلقه هنر، به نمایش درآمد و سپس با حضور فاطمه حاج حیدری، مهناز علیخانی، ناهید خالو احمدی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. نقش اتفاق هایی که به گفتهی هنرمند، تلاشی در آشکارسازی صورت تکاملی قطعات سنگ است و هنرمند در رسیدن به این منظور سعی بر ایجاد کمترین دخل و تصرف در صورت طبیعی سنگ را داشته است.
پیر غیبی: بسم الله الرحمن الرحیم.
مجموعهای که در لابی مشاهده کردید، نقش اتفاق بر روی سنگ بود که بیانی است که میخواهد لحظه، یعنی توصیفی که از لحظه دارد بسیطتر باشد، مثلا من یا شمایی که اینجا هستیم یا کل هستی و این سنگ و همهی این چیزهایی که اینجا هست در واقع تداومی است از یک گذشتهی بینهایت تا همین آنی که اینجاست. خود سنگ یا من محصول یک لحظه نیست یا خودش فردیت ندارد، البته از دید من است این موضوع. یک گسترهای از یک گذشته این را تشکیل داده است. نه متعلق به یک زمان محدود، با این ایدهای که یک چیز گستردهای را بخواهد نشان دهد و یا یک دید گستردهای را برای هر جسمی یا وجودی قائل باشد . من سنگ را بستر مناسبی دیدم برای این کار برای اینکه سنگ یک ماندگاری از گذشته دارد و میتواند یک پایداری برای آینده داشته باشد. یعنی یک بستر کهنی هست در واقع. و اتفاقهایی که روی تمام شیار و خطوط سنگ میافتد ، همهی تاریخی که باعث شده این شیار و خطوط سنگ شکل بگیرد قابل ارزش است، چون یک حادثه ی کوچک میتوانست یک شیار متفاوتتری را ایجاد کند همین طور که عینیت من را تشکیل داده است یک جریان متقن و محکمی پشتش بوده که توانسته تمام برجستگیها و تمام آن شیارها و کل آن عینیت را به وجود بیاورد. همهی اینها قابل ارزش بودند یعنی در واقع سنگ برای من در این کارها یک جور تجسم زمان است همانطور که دهان تجسم گرسنهگی است یعنی گرسنهگی عینیت یافته شود دهان از قول شوپنهاور. سنگ هم برای من شاید زمان مجسم باشد یعنی یک زمانی که مهم بوده که به چه شکل، شکل گرفته، مهم بوده که گرسنگی به طور مجسم دهان را شکل داده است. پس وقتی که همهی این خطوط تعریف شده باشند و از یک الگوی صحیحی پیروی کرده باشند تنها کاری که من میتوانم بکنم این است که کمترین دخالت را داشته باشم. هرچند از وقتی که من شروع میکنم سنگ را بر میدارم،انتخابش میکنم تا وقتی که در یک محیط جدید قرارش میدهم و ریزترین خطوطی که رویش با کمترین دخالت انجام میدهم، اینها باز هم دخالت محسوب میشود ولی اینطور است که من تاریخ خودم را، تاریخ شکلگیری خودم را با شکلگیری سنگ خواستم در یک جایی به هم ربط دهم و وصل کنم و این اتصال یک بیان برایم میآورد که ممکن است نقض کار خودم باشد. کندن سنگ از طبیعت و آوردن در محیط ممکن است نقض کار باشد اما بالاخره یک بیانی بود که من باید انجام میدادم. دخالتهایی که روی سنگ هم انجام میشود با توجه به خطوط سنگ، در راستای برداشتی است که من از طبیعت دارم. از نحوهی شکلگیری کل هستی. اینکه کل هستی از دید من از یک الگوی واحد پیروی میکنند که این الگوی واحد به زعم من در همتنیده و گردان است. مباحث فراکتالی و علم و این موضوعات هم بحث میشود که کار من نیست. حتی این مباحث گردان جدا از اینکه در فرمها از کوچکترین فرمهای طبیعی تا بزرگترین فرمهای کیهانی میافتد در مفاهیم میافتد. در مفاهیم، عشق و جنگ، بودن و نبودن، همین مفاهیمی که در کل هستی هست. اگر قرار باشد که مفاهیم تجسم پیدا کنند میتوانند گردان باشند از دید من. در نهایت کلا چیزی که خیلی اصرار داشتم بگویم اینکه دیدن آنچه هست، خب هستها زیادند ولی من تلاش دارم این را بگویم. شاید با تصاویری که میبینید متفاوت باشد، شاید روی سنگ دو تا سه ماه کار کنم ولی در نهایت بعد از کار کردن چیزی که نتیجهی کار میشود بکری باشد، من هم دخیل بودم در این کار.
تصویر سمت چپ، قبل از حجاری است و سمت راست بعد از حجاری. من الهام گرفتم از فرمهای بدن. تلاشم این بود اگر جایی میمانم در انتخاب خط یا منحنی، چون تا جایی که شود از خود خطوط سنگ بهره گرفتم، سعی میکردم از منحنیهای بدن الهام بگیرم.
این زاویههای مختلف است، قبل و بعد از حجاری.
در این کار اگر به خودم باشد دوت درم” دوتاییهای گردان” نام بگذارم. از فرمهای کیهانی بیشتر الهام گرفتم. در تصویر میبینیم که حفرهها وجود داشتند. سمت چپ قبل از حجاری است.
در ین کارها برای خودم مهم است که مخاطب لمس کند کار را. چون از طریق لمس کردن حجاری شده است.
از این کار قبل از حجاری تصویری ندارم.
این آخرین کاری است که اخیرا انجام شده، سمت راست بعد از حجاری است. در این کار چیزی که من جاهای مختلف نشان میدادم مطمئن بودند که من هیچ دخالتی رویش انجام ندادم ولی شاید بیشترین دخالت روی این سنگ انجام شده است. نمیدانم موفق است یا نه ولی من را خوشحال میکرد و به نتیجه میرساند.
در نهایت این یک سنگ بکر بود که در این مجموعه نیست ولی هیچ کار دیگری نمیتوانستم رویش انجام دهم، یعنی به نهایت هم بیان خودش را داشت و اگر من هم میخواستم بیان کنم ، بیان من را هم داشت. این کاملا بکر است.
موسیقیای هم که پخش شده کار نوید افقه هست که از حرکت کیهانی الهام گرفتند، یک مقدار دیتیلهایش جاشده است.
برایم مهم بود که پایه نگذارم چون از ایده فاصلهی بیشتری میگرفت.
حیاتی: باید دعوت کنم از خانم فاطمه حاج حیدری، کارشناسی نقاشی از دانشگاه هنر اصفهان، خانم مهناز علیخانی، کارشناس ارشد هنر اسلامی از دانشگاه تربیت مدرس و خانم ناهید خالو احمدی، کارشناس ارشد صنایع دستی از دانشگاه سوره به عنوان کارشناس مجری.
خالو احمدی: با سلام خدمت دوستان. قبل از هر چیزی یک تبریک ویژه به خانم پیرغیبی به خاطر ارائهشون و خیرمقدم عرض میکنم خدمت خانم حیدری و خانم علیخانی.
وقتی خودم از وسط سالن رد شدم و آن چیدمان و نور را دیدم بالافاصله یک شعر به ذهنم رسید که با این شعر آغاز میکنم.
چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست
چون هست به هر چه هست نقصان و شکست
انگار که هر چه هست در عالم نیست
پندار که هر چه نیست در عالم هست
نمیدانم چقدر نزدیک بود، ولی از آن حالت چیدمان به ذهنم رسید، این شعر بود.
خانم علیخانی اگر اجازه دهید از شما شروع کنیم، شما ارائهی خانم پیرغیبی را شنیدید و از شما میخواهم که بحث را از ردپایی که هنرمند از خودش برجای گذاشته آغاز کنیم.
علیخانی: خیلی تشکر میکنم از کارهای خوبی که داشتن و ارائه هم کامل بود. توضیح کاملی بود دربارهی عنوان، هویت کار و توضیح استیتمنتی که داشتند. این آثار همان طور که دوستان هم دیدند آثاری بود که در لحظهی اول هنرمند حس نمیشود، وقتی وارد فضا میشود میبیند که یک سری حجم است که از دل طبیعت آمده است. انگار که هنرمند هیچ نقشی نداشته. در وهلهی اول این به چشم ما میآید در حالی که مخاطب وقتی میبیند که عنوان کار نقش اتفاق بر صورت سنگ است، انگار که میآید در سنگ دخل و تصرف کند مانند آرتیست مجسمهسازی که یک حجم میسازد، آنقدر روی سنگ کار و بازی کرده که یک فرم انتزاعی به دست آورده. من به عنوان مخاطبی که ایشان را برای اولین بار میدیدم، حس کردم که باید یک همچنین کاری را ببینم. ولی وقتی با یک کار بکر و دست نخورده مواجه شدم، دیدم که میشود اتفاق دیگری بیفتد و میتواند ذهنیت هنرمند چیز دیگری باشد. این آثار در وهلهی اول فرم هایی به نظر میآید که به ظاهر دخل و تصرفی در آنها صورت نگرفته، سنگ هایی از طبیعت که عینا معرفی شدهاند. ولی وقتی ما با دقت بیشتری نگاه میکنیم و لمسشان میکنیم یک تعاملی برقرار میشود، حس نزدیکی خاصی به وجود میآید. در تعاملی که با مخاطب به وجود میآید فکر میکنم که ایشان موفق عمل کردند. میتوانیم درگیرش شویم. لمسش میکنیم،حسش میکنیم و بعد از آن است که حس میکنی که هنرمند وارد کار شده، حضور داشته و این نبوده که یک حجمی را از دل طبیعت بیاورد و به من نشان بدهد.
خالو احمدی: یعنی شما به نحوی ردپا را میبینید؟
علیخانی: بله، میشود دید.
خالو احمدی:خانم حیدری در ادامهی نظر خانم علیخانی بفرمایید. با توجه به رشته شما که نقاشی است فکر میکنم که حرف های ظریفانهای داشته باشند.
حاج حیدری: من میخواهم ادامهی صحبت شما را بگیرم ولی از ارائه شروع میکنم. به نظر من ارائهی خانم پیرغیبی تا جایی که در راستای ایدهشان بود خیلی خوب بود ولی از آنجایی که در راستای رابطه برقرار کردن با مخاطب بود، ارائه دچار ضعفهای زیادی بود. من نمیدانم چرا پایه نگذاشتید ما فرض میکنیم که این جلسه نبود و شما حضور نداشتید، کسی در مقام دفاع از کار شما نبود، چطور مخاطبی که هنر آزموده هم نباشد با کار شما روبهرو شود و بدون اینکه قبل و بعد کار را ببیند یا ایدهی کلیتان را ببیند با این سنگها یا چیدمان ارتباط برقرار میکند. چرا تصمیم گرفتید که این قسمت را حذف کنید؟
یک قسمت دیگر هم موضوع لمس شدن است که اثر یک اثر تعاملی است، یعنی مخاطب حتما باید لمس کند و رابطه برقرار کند، چیدمانی نیست که نشود به آن دست زد، چیدمانی نیست که دورش محیطی کشیده شده باشد که نتوانی نزدیک شوی، اثر تعاملی ارائه شده است. ولی این ایراد هست که چرا نگفتید که مخاطب میتواند این کار را انجام دهد؟ ما در گالریها انتظارمان این است که گفته شود که میتوانیم دست بزنیم، از اثر رد شویم یا …. میخواهم بدانم که چرا این کار را نکردید؟
در رابطه با مخاطب و اثر، هر کسی بر اساس ذهنیت خودش با آن سنگ رابطه برقرار میکند بدون اینکه بداند ذهنیت شما چه بوده، شما باید این را به مخاطب میگفتید که این آزاد است.
پیر غیبی: شاید بهتر بود که من یک پایه هم سطح میگذاشتم که لازم نباشد مخاطب خم شود، میشد کارهایی از این جنس هم انجام داد. تمام تلاش من این بود که از فضای آتلیهای و گالری مانند جدایش کند. پایه در اینجا برای من بیانی ندارد، در ارئه این میتوانست در کوه رها شود و ارائه شود، آیا آنجا هم باید پایه داشته باشد؟
حاج حیدری: اگرقرار بود در کوه رها میشد شما از چیدمان نهایی عکس و فیلم نمیگرفتید؟ محصول نهایی کسانی که میتوانند با یک اثر به طور مستقیم رابطه برقرار کنند در هر صورت محدود است و ثبت میشود.
خالو احمدی: خانم حیدری عبارت “چیدمان نهایی” را دارند، خانم پیرغیبی دربارهی این موضوع صحبت کنید. الان شما دچار محدودیت بودید در ابطه با چیدمان؟ چیدمانتان نهایی است؟ آیا شما را راضی کرد؟
پیرغیبی: هر جای دیگر هم بودم محدودیت داشتم، خود فضا،کادر فضا محدودیت من است. خود حرکت من محدودیت آورده است، اینکه من سنگ را از محیط جدا کردم، خودش نقض ایدهی من است. خود من بیان خودم را نقض میکنم. مثل صحبتی که جان کیج میگوید: “هیچ چیز در زندگی مهمتر از چیز دیگر نیست. من هنرمندی هستم با هیچ چیز برای گفتن.” همین بیانی که میگوید خودش دارد بیان خودش را نقض میکند ، حرکت من هم دارد نقض میکند، هر جای دیگر هم برویم فضا هست و محدودیت، ممکن هم هست من به صورت کلیشهوار فضاسازی هم کنم ولی معتقد نیستم. برای من مهم است که یک سنگ میتواند هرجایی باشد، در کوه به قصد اینکه تماشا کنی یا آن که وقتی میروی آنقدر تماشا میکنی که اصلا نمیبینی، یا وقتی که جدا میشود و کنده میشود و اینجا میآید چه دلیلی دارد که من پایه بگذارم. همین سوال که بپرسند، چه جای سنگ است؟ چه حرکتی روی سنگ انجام شده؟
حاج حیدری: من یک سوال از شما میپرسم. چرا ارائه کردید؟
پیرغیبی: چون که کارم و رشتهام هنر است.
حاج حیدری: این کار را ارائه کردید و یک بیانی پشتش نهفته است، این بیان قرار است با مخاطب یک ارتباطی برقرار کند، من نمیتوانم مخاطب را رها کنم و بگویم همینقدر که به تو نشان میدهم و میگویم تو خودت بقیهاش را تصور کن.
پیرغیبی: من فکر میکنم همین که سنگ آورده شده در جایی..
حیدری: شما از نهایت کاری که میکنید، از نهایت چیدمانی که میکنید، این است که میخواهید یک حرفی را بزنید، الان دارید دفاع میکنید و ما با نظریاتتان آشنا میشویم. اگر خودتان نباشید چه میشود؟ مدافع شما چه کسی است؟
خالو احمدی: شما قبل از اینکه جواب را بدهید، خانم علیخانی صحبتی دارند.
علیخانی: من فکر میکنم که با پایه و تایتلکارشان موافقم. اما در مورد اینکه زیاد از حد به مخاطب توضیح دهم مخالفم. عنوان کار به خود کار هویت میدهد،
حیدری: یکی از واژههایی که تاکید کردند خانم پیرغیبی، نقش و اثر زمان از گذشتهی پشین تا آن است، تا این لحظه است روی آن سنگ. بعضیها ثبت میشود و جزء خط و شکستگیها میشود، محیط الان هم با دیدگاه ایشان که درست هم هست، دارد تاثیر میگذارد.
من میگویم این جمله که اینقدر گویا میتواند کار را تعریف کند بدون اینکه زیادهگویی هم شود، جایش در سالن ارائه کم است. که ببینیم چرا سنگ انتخاب شده، چون سنگ کهن است، من مخاطب باید بدانم، قرار نیست توجیه کنم، فقط میخواهم ایدهام رابگویم، سنگ را انتخاب کردم چون کهن است، چون ثبت شده است، طبیعت را به عنوان هنرمند معرفی کردم و خودم هم به عنوان جزئی از آن طبیعت در آن دست بردم، نه منِ هنرمند. فکر کنم نهایت کاری بود که میخواستید انجام دهید. که طبیعت خودش هنر است و ارزش دیده شدن و نگاه کردن دقیقتری دارد. جای این چیزها آنجا خالی است. من به عنوان منتقد نمیتوانم بگویم که چه کاری انجام شود یا نشود، به عنوان مخاطب دارم میگویم. اگر من در آن سالن بودم و با کار آشنا نبودم، اسمش آنجا نبود، استیتمنتش نبود و یک توضیح کوچک نبود در حالی که احتیاج داشتم.
علیخانی: در رابطه با مخاطب و ارائه، ارزشمند بودن مخاطب کاری که ایشان انجام دادند خیلی فرق میکند با خانم حاج حیدری. خانم پیرغیبی یک عصارهای از طبیعت را آوردهاند جلوی چشم من بیننده میگویند که ببین، این یک بخش از طبیعت است. وقتی روی این کار عنوان اثر هنری میخورد فکر میکنم که این چه کاری بوده و هنرمند چه کاری کرده است. کمی که نگاه میکنم اگر حس کنم که مانند خود طبیعت است و از دل طبیعت درآمده، لمسش میکنم. به هر حال هر مخاطبی یک حس کنجکوی دارد.
خالو احمدی: دقیقا همینطور است، سعی میکند که تقابلها یا تعاملها را پیدا کند.
علیخانی: من فکر میکنم که ایشان در این زمینه موفق بودند و توانستهاند که من مخاطب را وارد کار کنند. وارد اثر هنری اش کند و درگیر آن.
حاج حیدری: من خواهش میکنم که در وقت باقی مانده با مخاطب هم یک صحبتی کنیم.
خالو احمدی: من از حضار محترم کمک میگیرم و اگر صحبتی یا سوالی دارید بفرمایید. خودتان و رشتهتان را معرفی کنید.
سارا اکبری: سلام عرض میکنم خدمت حضار. رشتهنقاشی ،دانشگاه هنر. یک سوال برای من پیش آمد و آن هم اینکه وقتی شما میتوانید با یک سنگ ساده و دست نخورده، به بیانی که میخواهید برسید چه نیازی هست این همه انرژی و زمان بگذارید برای اینکه سنگها را تغییر حالت دهید؟ چون آن بیانی که شما میخواهید برسانید با همان کار اخیری که نشان دادید، میرسید.
پیرغیبی: بله، میشد بکر آورد ولی میشد بکر، میتوانستیم دیگر نیاوریمش. من دارم انتخاب میکنم. بالاخره اینجا من نقش پیدا میکند. اتصال تاریخ من به تاریخ سنگ، اتصال این دو به هم و بعد به بعدی، حالا این اتصال به چه شکل شکل گرفته؟ دیدی که من از درهم تنیدگی هستی دارم. در هم تنیدگی چه مفاهیم و چه کل مواد و تجسمهای طبیعی.
حاج حیدری: لندآرت در دو زمینه بررسی میشود. یعنی میشود گفت دو شاخه میشود. یک شاخهاش این است که متریال و بستر خود طبیعت است، یعنی روی آن تصرف ایحاد میشود، هنرمند دخل و تصرف میکند و بعد ارائه میکند مانند کاری که خانم پیرغیبی کردهاند. یک بخش دیگری هست که خود طبیعت بدون دخل و تصرفی به عنوان اثر هنری نشان داده میشود، هر دوی این شاخهها از 1960 به بعد که اولین کارهای لندآرت انجام شده است تا الان با آنها مواجه بودیم. نمی توانیم از خانم پیرغیبی بپرسیم چرا این کار را کردید و چرا آن کار را نکردید؟ مثل اینکه من از شما بپرسم چرا این سوال را میپرسید و سوال دیگری نمیپرسید؟ یعنی هنرمند در این زمینه کاملا آزاد است. ایده هم این است که یک سنگ را انتخاب کنم و بر اساس شباهتی که به من دارد یک کاری روی آن انجام دهم و بعد ارائه دهم. کاملا در این زمینه آزاد است. یعنی حق دارد که هرطور که دوست دارد اثر را ارائه دهد.
خالو احمدی: یکی از سوال هایی که به دست من رسیده است در ادامهی سوال خانم اکبری است.
علیخانی: من هم در دفاع از ایشان میخواهم صحبت کنم. چون ما در هنرهای تجسمی چیزی داریم به اسم ردی میت، که هنر حاضر و آماده را ارائه میدهند. میتوانستند یک سنگ معمولی و دست نخورده را ارائه دهد و بگوید این هنر من است. ولی همان تایتلی که ایشان روی کار میگذارد توجیهی است که یک اثر هنری است. همان طور که مارسل دوشان میآید میگوید این یک چشمه است!
خالواحمدی: البته فکر میکنم که این منوط به این قضیه است که خانم پیرغیبی را در آینده همچنان مسیر حرکت هنرش را ادامه دهیم و ببینیم که این مسیر به کجا میرود چون فکر نمیکنم که این روند، روند متوقفی باشد، ادامه دارد درست است؟
مارسل دوشان نحوهی نگریسته شدن اثر هنری برایش مسئله است. یعنی وقتی کاری میگذارد نوع نگاه است که میخواهد دیده شود. اینکه مثلا ما تا قبل از این، این را به عنوان یک لامپ میدیدیم، الان باید به عنوان یک اثر هنری ببینیم. کار خانم پیرغیبی هم تا حدی هم در این زمینه است.
خالو احمدی: سوالی که پرسیدند، هدف بیان و ارائهی شما برای حس خودتان در لحظه بوده است یا درگیر کردن دیگران با حس خودتان؟
پیرغیبی: اگر بگویم برای حسم در لحظه نبوده که دروغ است ولی برای من مهم بوده است چون میتوانستم ارائه ندهم. چون قطعا سنگ صبوری میخواهد. یعنی روند اتفاقی که میافتد مخصوصا این که من بخواهم زیاد دخیل نباشم ، یک ضربهی بیشتر بزنم، آن هم سنگهای بکری که یک عالمه ناخالصی یا آلیاژ دارند. یک ضربه بیشتر بزنم باید صبوری داشته باد. خب این صبوری خلسه میآورد و لذت دارد.
خالواحمدی: ادامهی این سوال را میخوانم، پرسیدند که ارزش این کار چه بوده؟
من فکر میکنم همهی ما به قول خانم حیدری هنرآزمودهایم و از این سطح خیلی بالاتر رفتهایم که بخواهیم این سوال را بپرسیم.
حاج حیدری: میتوانند بپرسند ولی ..
خالو احمدی: بعله میتوانند ولی جواب ممکن است نداشته باشد. سوال بعدی نوشتند که آیا تفکر پشت کارتان بر مبنای هنر برای هنر حرکت میکند.
پیرغیبی: اجازه میخواهم وارد این مباحث نشوم چون برای اجرا هم نشدم. من فقط دید طبیعتگرایانه برایم مهم بوده است. اینکه چقدر توانسته هنر برای هنر را بیان کند، لااقل هدفم برای این نبوده است.
خالو احمدی: سوال آخر را از جانب خودم میپرسم در رابطه با اثرتان، آیا شما اثرتان در راستای موافقت با صاحبان زمین است یا متقابل با این قضیه یا طبیعت است؟
پیرغیبی: صاحبان طبیعت؟
خالواحمدی: بازش نمیکنم معنایش را میگذارم به عهدهی خودتان. منظورم از صاحبان زمین بیشتر هستی، طبیعت، ….
پیرغیبی: گفتم که طبیعت برایم مهم بوده است. الگوی واحد طبیعت مهم بوده است. در جهت سیالی آن پیش رفتن مهم بود.
حاج حیدری: میخواهم یک توضیح کلی هم دربارهی خود کار بدهم. کارشان زیر مجموعهی لندآرت محسوب میشود حداقل با دانشی که ما داریم و نوع ارائهای که شده است. نقاط قوتش این است که در اصل این کار باید در طبیعت ارائه شود اما اگر در طبیعت ارائه شود ما با یک محصول جانبی مثل فیلم، عکس یا چیزهای دیگر با آن باید برخورد کنیم. هنرمند چون برایش حجم، لمس، بافت برایش مهم بوده، خواسته که ما با اثر مستقیم برخورد کنیم. کار را آورده و برای این که بخواهد قسمتی از طبیعت را بازسازی کند با فضای ساخته شدهی معماری که ما الان در آن حضور داریم، از خود سنگ استفاده کند که من فکر میکنم جواب داده و کار خوبی شده است.
علیخانی: حتی اگر به عنوان یک حجم هم نگاه کنیم، از دید مجسمهای، در عکس هایی که نشان دادند، ایشان پایههای چوبی گذاشتند، و هرکدام از این کارها به صورت یک حجم است. چرا پایههای چوبی صاف و کامل؟ میتوانسته بر و پرداخت داشته باشد. ولی برایشان بکر بودن و طبیعی بودن متریال مهم بوده است. در ارائهی چیدمان هم ایشان موفقاند. چون که نورپردازیای که دارد در راستای عنوان است که ماهیت کار است، عنوانی که هستی را به ما معرفی میکند. مانند یک عکسی میماند که ارائه داده است.
خالو احمدی: در صحبتهای خانم پیر غیبی هم بود که در رابطه حرکت فراکتال صحبت کردند. فکر میکنم که چیدمان هم در راستای همین قضیه بوده است.
یک دقیقه بیشتر فرصت نداریم اگر صحبتی دارید.
پیرغیبی: من صحبتی ندارم.
حاج حیدری: من از حضار خواهش میکنم که وقتی از اینجا خارج شدند و رفتند سنگ را لمس کنند، نه به عنوان جور دیگر نگاه کردن یک دقت مضاعفی داشته باشند در برخورد با اثر. تعامل برقرار کنند چون یک اثر تعاملی است. اغلب کارها مشخص است که کدام کار، کار فرمی است و کدام تاریخی است، این همان نقصی است که گفتم که باید توضیح میدادید. چون بعضی کارها فرمی است و بعضی کارها تاریخی است.
خالواحمدی: ممنونم، خسته نباشید میگویم و یک بار دیگر تبریک میگویم به خانم پیرغیبی. انشاءالله که روند پایداری برای شما ببینیم و باز هم بیشتر شما را در حلقه هنر زیارت کنیم.