در حاشیه اکران اثر در حلقه هنر به همراه دو انیمیشن دیگر
سه انیمیشن جذاب و خوشساخت از هادی محمدیان در جلسه یازدهم حلقهی هنر به نمایش درآمد و سپس با حضور کارشناسان عرصه انیمیشن و سینما مورد نقد و بررسی قرار گرفت. اگرچه انیمیشنی که برای نمایه به حلقه هنر آورده شده بود انیمیشن کوتاه «آیکیو-۱۷۰» بود اما به درخواست کارگردان انیمیشن کوتاه «پرواز تا بینهایت» و نیز بریدهای چنددقیقهای از سریال بلند انیمیشنی «بینا و دینا» نیز در حلقه هنر یازدهم به نمایش درآمد و حلقه تحلیل با حضور کارشناسان، بهرام جوانرودی، انیماتور حرفهای کشور با بیش از دو دهه سابقه در تولید انیمیشن و نیز وحید امیرخانی، کارگردان به هر سه اثر به نمایش درآمده پرداختند. اداره جلسه تحلیل و بررسی توسط صادق لطفیزاده فعال در عرصه گرافیک و جلوههای ويژه صورت گرفت.
محمدیان: بسم الله الرحمن الرحیم، خیلی خوشحالم که در جمع دوستان هستم، توفیقی بود که خداوند به من عنایت فرمودند. خیلی سریع بخواهم بروم سر کارها، کارها سه تا هست،کار اول کار بینا و دینا است که یک سریال صد دقیقهای بود در ده قسمت ده دقیقهای، که به سفارش سازمان اوج بود این کار انجام شده، زمان تولید این کار ده ماه بود به اضافهی دو ماه پیش تولید، یعنی دوازده ماه که به لطف دوستانمان در موسسه فرهنگی سلوک افلاکیان یک نوع رکورد با توجه به کیفیت و زمان و قیمت است. کار دوم کار پرواز تا بینهایت است که کار اول مجموعهی ما بوده است، یک کار کوتاه هفت دقیقهای است که با همهی قوتها و ضعفهایی که داشت باعث شد که جمع بچههای ما در جمع انیمیشن شکل بگیرد، کار سوم کار آی کیو 170 است که کار حدود دو دقیقه و سی ثانیه است. توضیحی که میتوانم راجع به پرواز و آی کیو بدهم اینکه کار سفارش دهند نداشت و ما این کار را به یک شکلی خود جوش انجام دادیم، منتهی یک پارامترهایی را در نظر گرفتیم برای تولیدش که حالا در زمان نقد آثار فرصت شد خدمتتان میگویم. سعی کردیم به لحاظ تکنیکی کار قوی و آبرومند باشد تا جایی که میتوانیم. همین.
لطفیزاده: بسم الله الرحمن الرحیم ، خیر مقدم عرض میکنم خدمت دوستان عزیز و بابت تاخیر که اول جلسه اتفاق افتاد معذرت میخواهم. خب ما کارها را با همدیگر دیدیم. یه قول استاد عزیزمان آقای جوانرودی، قبل از این که اصلا بخواهیم به این کارها بپردازیم که اصلا خوب هست یا بد، باید یک کف مرتب و مشتی زد به هر حال برای کسی که این کار را انجام داده است، فارغ از این که خوب یا بد بوده است این کار نفس انجام دادنش تشویق دارد. به خاطر همین من میخواهم که این دوست عزیزمان را یک بار دیگر درست و حسابی تشویق کنید.
خب من یک توضیح کوچک دربارهی تحلیلگران بدهم و بعد سریع وارد خود حلقهی نقد این مجموعه شویم. خب آقای جوانرودی را خیلی از بچههایی که در حوزهی انیمیشن هستند احتمالا باید بشناسند. از اساتید انیمیش و جلوههای ویژه که تقریبا نزدیک به 25 سال از عمر حرفهای خودشان را صرف انتقال تکنولوژی انیمیشن و جلوههای ویژه در ایران کردهاند که حالا با خود ایشان که صحبت میکنیم آنقدر کارهای متنوع انجام دادهاند که حتی یادشان نمیآید که اسم ببرند. خب ما از ایشان دعوت کردیم بابت بحثهای تکنیکی و موارد دیگری که دارد در این بحث به ما کمک کنند و آقای امیرخانی را هم که قبلا احتمالا دوستانی که حلقه را به صورت مداوم میآیند کار لبیک ایشان را دیدند که اخیرا در یکی از جشنوارهها مقام اول را کسب کردند. آقای امیرخانی در حوزهی فیلمنامه و سینمای داستانی تقریبا دستی بر آتش دارند از این جهت ما دعوت کردیم از ایشان که در این بخش به ما کمک کنند.
ما تقریبا اینجور عادت کردیم به صورت ناخودآگاه خیلی از کارها را با انیمیشنهایی که از بیرون از ایران ساخته میشود مقایسه کنیم، تقریبا اکثرش هم برمیگردد به شرکتهایی که در خود هالیوود هستند و تقریبا این حوزه را قبضه کردهاند، یک جورهایی در داخل کشور خودمان هم به صورت آکادمیک هیچ مجرایی برای ورود به حوزهی انیمیشن نیست تقریبا بعد از دورهی کارشناسی دوستان میروند در چند دانشگاه محدود و بحث انیمیشن را پیش میگیرند ولی هیچوقت به صورت حرفهای و به صورت یک صنعت به آن نگاه نشده است. حالا یک سری از دوستان مجموعه سلوک که حالا خودشان توضیح دادند که یک کارهایی انجام دادند که میخواهیم وارد نقد مجموعه شویم. حالا خود آقای محمدیان آی کیو 170 را تقریبا برای نمایش در خود حلقه هنر در نظر گرفته بودند با اینکه شاید کار پرواز تا بینهایت یک مقدار کار عظیمتری به نظر میرسید، ولی ایشان در نظر داشتند که این کار را رویش تمرکز داشته باشیم در حلقه، از این جهت ما این کار را شروع به نقدش میکنیم.
خب، با آقای جوانرودی شروع میکنیم، آقای جوانرودی در اختیار شما.
جوانرودی: بسم الله الرحمن الرحیم، قبل از همه چیز از دوستان که مسبب این نشستها هستند تشکر کنم. فکر هم نمیکنم که احتیاج داشته باشد که اینقدر دوستان معذرتخوهی بکنند، همهی دوستان از آشنایان و علاقهمندان بحث هنر و انیمیش هستند .یک مقدار تحمل کردن شاید جایز هست. خدمتتان عرض کنم یک مطلب خیلی مهمی که من دوست داشتم بگویم اینکه دوست عزیزمان گفتند، یک اتفاقی که خیلی دارد میافتد یک کاری تولید میشود، یک کاری اصلا تولید نمیشود، فقط مورد بررسی قرار میگیرد حالا در سناریو یا در یک موضوع. بعد که بعضی از دوستان همت میکنند این را تولید میکنند سریع شروع میکنند به نقد کردن آن، که جای نقد هم دارد ولی فکر میکنم احتیاج به تشویق خیلی بیشتر دارد چون معمولا دست به عمل زدن از تعریف کردن و سعی کردن خیلی خیلی مشکلتر است.
ما معمولا سعی میکنیم ولی دست به عمل نمیزنیم. همین دست به عمل نزدنمان این شده نتیجه که در این حال هستیم که احتمالا شایستهگی خیلی بیشتر از اینها را هم داشته باشیم. یک بحث دیگر که حالا ببخشید اینها ممکن است ربط نداشته باشد ولی فکر میکنم که جایز هست که بگوییم. از هر کجا که دیدید من خیلی دور شدم عنایت بفرمایید بنده را راهنمایی کنید. یک بحث دیگر اینکه حال در این کارها من دیدم در پرواز تا بینهایت خیلی بیشتر نسبت به این پروژهی پهپاد به آن نگاه شده بود توسط آقای محمدیان، اینکه ما یک مقدار خیلی زیادی تمرکز کنیم روی مفاهیم و انتقال مفاهیم. حالا اگر مفاهیم را فرم سناریو یا نوع سناریو بگیریم میتوانیم نحوهی انتقال مفاهیم را و بازیگردانیاش یک مقداری روی اینها تمرکز شود در انیمیشن با هر فرمی، برای هر ژانری یا در هر شیوهای. معمولا کارهای فاخرتری درمیآید. زمانش هم مهم نیست ممکن است سی ثانیه باشد یا یک دقیقه یا هشت دقیقه. هرچند که کار بلندتر معمولا سختتر است چون انیمیشن را اگر دوستان تجربه کرده باشند اولش با ذوق و شوق و شور و شعف شروع میشود، شاید شبنخوابی هم زیا بکشند، وسطهایش این شور و شوق به جهت سنگینی کار کمتر میشود. کسانی میمانند که خیلی دوست دارند و عاشق آن هستند دیگر آخرهایش به سلام و صلوات میرسد و دیگر با قسم و آیه دوستان را باید نگه داشت، مگر این که طرف عاشق کارش باشد. به خاطر همین، کارهای بلندتر معمولا خیلی سختتر است انجام دادنش به خاطر اینکه فاصلهی زمانی زیادی برای تولیدش در نظر گرفته میشود. اینکه این سریال خیلی خوشساخت بود از نظر بنده دوستان فرمودند زمانی که برای تولیدش میگذارند خیلی کم است و این جای تقدیر دارد. این نشانهی تجربهی بیشتر و دست به عمل زدن است، فقط با نظریهپردازی نمیتوانیم به جایی برسیم حالا بررسی نظرات دوستان و کارشناسان و کسانی که تجربه دارند، قشنگ است ولی فکر میکنم باید خود طرف دست به عمل بزند تا بتواند بر اساس شرایط و امکانات دور و برش تنظیم کند پروسهی تولیدش را. یک قضیهی دیگر اینکه فکر میکنم در به اشتراکگذاری منسک نباشیم و تعامل داشته باشیم نه ایدههایمان را، تجربههایمان را. برای همین میبینید خیلی از دوستانمان حذف میشوند از این دایره. قشنگ است که تجربههایمان را با بخشش و با محبت در اختیار همدیگر بگذاریم، این باعث میشود که خیلی از دوستان که جدید وارد این پروسه میشوند به راحتی میتوانند مسیری که ما رفتیم و اشتباه بوده است را پشت سر بگذارند و مسیرهای دیگری را تست کنند.
لطفیزاده: دستتان درد نکند. میخواهید اگر مشکلی نباشد یک مقدار عینیتر وارد خود نقد اثر شویم، حالا اگر بحثی هست مطرح کنید بعد وارد بحث شویم.
جوانرودی: در پروژهی پهباد من فکر میکنم نسبت به پرواز تا بینهایت چون خالق اثر یکی هست میتوانم مقایسه کنم وگرنه نه. و اینکه فکر میکنم در پرواز تا بینهایت سبکی که در نظر گرفته شده بود به نظرم سبک خیلی خوبی بود، رندر و نورپردازی مناسبی داشت جوری که در بعضی شاتها آدم احساس نمیکرد که انیمیشن است ولی چیزی که فکر میکنم خیلی رویش باید تمرکز کنند دوستانی که با آقای محمدیان همکاری دارند و خود ایشان که روی پروسهی متحرکسازی و شخصیتگردانی خیلی تمرکز کنند کما اینکه روی تکسچر و رندر دارند خیلی تمرکز میکنند، معلوم است که روی تکسچر خیلی تمرکز شده است. که البته نشانهی تجارب آقای فرضی هست و بقیهی دوستانی که دارند با ایشان همکاری میکنند، یک بحث دیگر که خیلی مهم است منطق در سناریو …
لطفیزاده: آقای جوانرودی میخواهید اینها را یک مقداری بشکانیم بعد وارد شویم، من حالا از آی کیو 170 شروع میکنم بعد اگر احساس میکنید قرینهای در پرواز تا بینهایت دارد یک فلشبک هم آن طرف میزنیم. ببینید الان من خودم به عنوان یک مخاطب وقتی آی کیو 170 را نگاه میکنم در وهلهی اول از رنگ و لعاب کار خوشم میآید یعنی مثلا ماها عادت داریم که سریع گیر بدهیم که آقا فیلمنامه در نیامده و… که نقل زبان همهی ما شده است ولی آی کیو170 وقتی من نگاهش میکنم آنقدر فرم به قول معروف جذاب هست و رنگ و لعاب دارد که یک مقدار درگیر فیلمنامه اش نشوم حتی در بار دوم و سوم دیدن. حالا میخواهم بگویم که این آیا یک راهبرد است اینکه در کارهای کوتاه ما بیاییم مثلا به مسائل تکنیکی که منجر به فرم بهتری میشود بیشتر بپردازیم و داستان را یک مقدار کمرنگتر کنیم، کما اینکه اصلا یک سوال دیگر پیش میآید اینکه در یک کار دو سه دقیقهای، به فیلمنامه چهقدر مثلا درصد اختصاص داده میشود، و یا شخصیتپردازی چهقدر اهمیت پیدا میکند، آقا وحید اگر شروع بکنند..
امیرخانی: بسم الله الرحمن الرحیم، آقا من خیلی خسته نباشید به شما میگویم و دمتان گرم! واقعا خیلی کار لذتبخش و خوبی بود. این حرفهایی که قرار است ما بزنیم اینجا، قرار است که به شما کمک کند در کارهای آتیتان انشاءالله. کسانی هم که اینجا حضور دارند یک استفادههایی از این در واقع داشته باشند. من خیلی حاشیه نمیروم و میروم سر اصل مطلب و آن اینکه در کار آی کیو170. به هر حال من کاری به تکنیک ندارم . من انیمیشن خارجی خیلی میبینم، ایرانی هم کم ندیدم و واقعا به لحاظ تکنیکی قابل تعریف و قابل تمجید است کارتان. یک تنهای به کارهای خیلی خوب دارد میزند. فقط بحث روایتیاش برای من قابل ملاحظه است و آن هم اینکه ما یک بچهای داریم که در یک شب در یک باغی یا دشتی دارد با یک ماشینی بازی میکند. از آن طرف هم یک افسر احمق آمریکایی که یک پهبادی را دارد میفرستد که شناسایی را انجام دهد. بعد یکی اینکه برای من فضا خیلی گنگ هست یعنی اینکه بچه الان این موقع شب کجاست؟ فقط کافی این بود که شما بکگراند این بچه یک خانهای با چراغهای روشن، احساس میکردیم که آمده در محوطهی باز حیاط بازی میکند.
این ناکجاآباد جنگل خودش برای من سوال بود که این موقع شب دارد چه کار میکند بچه؟
دو اینکه حالا این یک آفتی بود در واقع از زمان جنگ در سینمای دفاع مقدس که کلا ضد قهرمانمان را خیلی احمق نشان میدهیم، خیی خیلی احمق نشان میدهیم و کاملا بر حسب یک اتفاق یعنی این آیکیو در دید من وجود ندارد. یعنی پسر بچه نشسته و یک دفعه یک چیزی یادش میافتد و یک دفعه باطری چیزی را عوض میکند و پهباد را مینشاند. اگر قرار است که این را یک مخاطب خارجی ببیند که خوب نیست، یعنی میگویید که یک کار بینالمللی و مهم را کاملا ما به صورت یک حادثه و یک اتفاق خیلی ساده داریم نشان میدهیم. اگر که مخاطب داخلی دارد نگاه میکند که آره یک فان است، یک شوخی است که آره ما آی کیومان از شما بیشتر است در صورتی که تکنیک کار شما خیلی بالاتر، حالا نمیخواهم بگویم سطح مخاطب داخلی خیلی سطح پایینی است یعنی خیلی راحت میتواند در عرصههای بین المللی هم نشان داده شود و پهباد یک اتفاق خیلی مهم است. این ضعف در خیلی از فیلمها هست، نمیخواهم بگویم فقط سینمای ما این ضعف را دارد، اگر که منتقدهای آمریکایی هم میآیند صدایشان سر آرگو درمیآید آن هم یکی از دلیلهایش این است که ضد قهرمان و آدم بده که ماییم، ما ایرانیها هستیم در فیلم خیلی ساده و احمق نشان داده شدهاند. یعنی خیلی راحت آن آدمها در میروند و میروند و هیچ اتفاق خاصی نمیافتد، من از این منظر دارم به کار نگاه میکنم.
محمدیان: قبل از هر چیز سلام میکنم به آقای جوانرودی که قبلا یک آشنایی با هم داشتیم. عرض کنم که درست میفرمایید من انتقادهای شما را قبول میکنم منتهی یک نکتهی خیلی مهم باید بگویم، شاید این نکاتی که می گویید من هم خیلی شنیدهام نمیخواهم بگویم بلدم ولی منتهی خب زیاد دیده شده در فضای کشور، نقد شده، اینها هم به گوش ما آشنا هست اینکه ضد قهرمان ما احمق نباشد یا ایرادهایی که وارد میشود. منتهی یک نکتهی خیلی مهم وجود دارد، آقای جوانرودی خب استاد بنده هستند میدانند که تولید انیمیشن در ایران بسیار سخت است. چه ده ثانیه چه 100 دقیقه. به هر شکلی شما میتوانید یک تیم انیمیشن را جمع کنید کار بزرگی کردید، البته این کار را من نکردم دوستانم در موسسهی سلوک این زحمت را کشیدند. میخواهم عرض کنم که ما قبل از هر کاری آمدیم برنامهریزی کردیم برای کارهایمان. گفتیم هدف این کار که میخواهیم انجام دهیم چیست. من یک اعترافی باید بکنم و اینکه ما این فیلمها را برای مخاطب نساختیم امروز. این خیلی حرف خوبی نیست ولی متاسفانه باید بگویم ما قبل از شروع پرواز تا بینهایت که اولین کارمان هست گفتیم ما یک کاری بسازیم، یک خودنمایی بکنیم که برویم پیش دوتا آقای مسئول که آنها ببینند کار را و بگویند چه کار خوبی است بیایید با هم کار کنیم،یا کار آی کیو 170. ما بعد از پروژهی بینا و دینا دو ماه بیکار شدیم یعنی تا بستن قرار داد جدیدمان دو ماه بیکار شدیم گفتیم در این ماه چه کار کنیم چون هزینهی موسسه، ما شاید بالغ بر 11 نفر داریم کار میکنیم،شاید توجیه باشد فقط میخواهم فضایمان مشخص شود برای شما،گفتیم که چهکار کنیم؟ گفتیم در این دوماه یک کاری بزنیم که بتوانیم بفروشیمش،یعنی صحبتهایی که شما میکنید،من خیلی ایدهآلم هست که حرفم را رو نزنم، مستقیم نزنم، نکاتی که شما میگویید را رعایت بکنم. ولی به واقع اینطور نیست که کسی که این را از ما میخرد یا آن مسئولی که دنبال آن هستیم اینها را بفهمد. شما این صحبتهایی که میکنید من خب باز خوردش را از دوستانی که رفتم نشان دادم چون هر سه کار خریداری شده است،البته دوستانمان دید بازتری داشتند در موسسه، ولی خب ما برای آنها نساختیم،میخواستیم کار را کلا بفروشیم، بسیار تمجید خیلی عالی، اصلا این چیزهایی که شما میگویید را نمیبینند. در عوض اگر آی کیو را خوب نشان ندهی و احمق نشان ندهی برعکس میشود و میگویند کارت به درد نمیخورد. این نکتهی خیلی مهمی است ، من ایدهآلم این کارها نیست،انتقاد شما وارد است شاید توجیه باشد،شاید دارم بهانهتراشی میکنم.،فقط یک نکتهی مهم، ما الان کار جدید شروع کردیم که کار سینمایی است که به لطف خدا شروع شده برای گیشه دارد ساخته میشود کار 80 دقیقه است. آنجا مدینهی فاضلهی ماست که حالا از دوستان میخواهم که کسی که میتواند بیایید کمک. یک نکتهی خیلی مهم بگویم. یک جمله ای دارد شهید آوینی که میگوید این مرکب چموش که اگر سوارش شوی تازه میتوانی کار یاد بگیری، در انیمیشن خیلی چموشتر است یعنی من خودم احساس میکنم که فعلا فرم و ساختار بر ما سوار شده است یعنی پروسهی تولید وقتی شروع میشود آدم یک جور دیگری فکر میکند و وقتی وارد میشود جور دیگری میشود، به خاطر همین ما همهی سعیمان این است که فعلا در ساختن قوی شویم و در محتوا فعلا انتقادها را میپذیرم، یعنی قبول دارم کار ضعیفی بود بخش فیلمنامه. فقط خواستم این را هم لحاظ کنید که من قبول دارم حرف شما را که ضد قهرمان نباید احمق باشد، هر چهقدر باهوشتر باشد در نتیجه شخصیت قهرمان شما باهوشتر است ولی شاید میگویم توجیه باشد، ما همهی اینها را در نظر بگیریم برای تولید آثارمان.
امیرخانی: حالا من باز تشکر میکنم، من یک چیزی اول حرفم گفتم که این نقدهایی که قرار است حرف بزنیم، من اصلا بعد از دیدن کارهای شما ترجیح میدادم که سکوت کنم چون خوشم آمده بود اما از آنجایی که من را آوردهاند که یک ذره باز کنم و قرار است که یک چیزی دست همهمان را بگیرد این بحثها را فقط دارم یادآوری میکنم.
محمدیان: من اینها را گفتم از این جهت که دوستان دارند میشنوند، این مسائل تولید سخت انیمیشن را بدانند.
امیرخانی: یعنی یک کم کمتر از آن چیزی که شما در بحث تکنیکیتان، وقت میگذاری. اگر روی بحث محتوا بیایید وقت بگذارید مطمئنا این نقاط ضعف خیلی چیزی نیست، ببینید من فقط باید در فیلم شما بفهمم که این پسر خیلی باهوش است خب، که سوال برایم ایجاد نشود اگر یک بچهای که با جابهجایی یک قطعه، یک پهباد را میتواند بنشاند این واقعا قبلش نشسته و دارد ماشین بازی میکند در حیاط؟ خب خیلی کارهای دیگر میتواند بکند. از این لحاظ دارم میگویم، این جزئیات.
در آن کار پرواز تا بینهایت هم یک اشارهای بکنم که کارخیلی خوبی بود من دوست داشتم،حالا بحث تکنیکی را استاد صحبت میکنند. آن هم در بحث روایتیاش یک نکته را میخواهم بگویم هرچند که خیلی به نظر من کاملتر است از کار آی کیو 170، هرچند که شما آن را اول کار کردید و با تجربهی کمتری کار کردید. ما یک کرهی زمین اول کار شما میبینیم و یک نریشن که ایران کجاست، چه سالی است، چه اتفاقاتی افتاده است و آمریکا رفته کجا و قرار است ایران چه کند و بعد روی نقشه ما یک حرکت میبینیم. این را بیرحمانه باید بگویم چون باید نقد کنم، این راحتترین کار ممکن است دیگر، شما به جای اینکه تصویر به مخاطب نشان دهید یک صدا بگذارید یک کره بچرخد و روی نقشه هم راه بروید که قرار است آیا چه اتفاقی بیفتد. در صورتی که خب باید در ( من این حرفها را میزنم که یک نکاتی دربیاید وگرنه با توضیح شما جای این حرفها وجود ندارد) مثلا آنها میآیند کینگدام را کار میکنند و در تیتراژ کینگدام سه دقیقه تیتراژش شما تاریخ روابط عربستان و آمریکا را خیلی راحت میفهمید یا حتی آرگوای که ساختند در تیتراژ ابتدایی که ساختند یک اشارهی کلی به تاریخ انقلاب میشود که چه اتفاقاتی افتاد، مردم چه کار کردند، البته از دید خود آنها و بعد منجر شد به مثلا فرار شاه و این حرفها…در ماجرای حمله به اچ سه این آقا نشسته و دارد کار نریتور را میکند این شخصیت شما یک سری عکس دارد میگیرد که ما یاد اچ سه بیفتیم که ما در اچ سه همچین کاری کردیم، رویش هم یک نریتور گذاشتید که آقا ایران قرار است چه کار کند، این حرفها را زدم که فقط گفته باشم، وگرنه جای بحث نیست.
لطفیزاده: یک بحثی از میان صحبتهای خودتان در آوردم، اینکه نقطهی شروع انیمیشن در ایران به نظر میآید یک مقدار گنگ است، بچه ها اول با یک نرمافزار آشنا میشوند مثل تری دی مکس یا فتوشاپ، بعد میآیند میفهمند که با این هم میشود انیمیشن ساخت ، یعنی میخواهم بگویم انگار از وسط قضیه تازه میفهمند که داستان جایگاهش چیست، که در این زمینه من فکر میکنم آقای جوانرودی در بحث پایپلان یک لاینی که هر تیمی برای خودش باید بچیند، ما فقط میخواهیم به صورت کوتاه و مختصر دربارهی تیمی که داشتید و پایپلانی که چیدید برای این کار آی کیو170 یک توضیح کوتاهی بدهید که بعد ما صحبتهای آقای جوانرودی را هم داشته باشیم در این قضیه.
محمدیان: من فکر میکنم راجع به پایپلان کار اگر بخواهم توضیح بدهم خب یک بحثهای تخصصی دارد که آقای جوانرودی از من استادتر هستند و درس پس میدهیم خدمتشان،یک خورده تخصصی است، من از واژههایی که میخواهم استفاده کنم اجتناب میکنم، ولی تولید یک کار 100دقیقه ای در زمان ده ماه پایپلانی لازم دارد که این کار بشود.
لطفیزاده: من منظورم آی کیو 170 بود.
محمدیان: میخواهم به آنجا برسم. معمولا در ایران یا کاری شروع نمیشود یا اگر شروع میشود هیچ وقت تمام نمیشود، ما الان پروژه زیاد داریم در کشور که در انیمیشن شروع شده اند 5 سال بعضا 6 سال پروژه را نگه داشتهاند، حالا اگر اسم هم بخواهم بیاورم پروژهی آقای بهرام عظیمی که اکران شد ایشان 6 سال مجبور شدند پروژه را نگاه دارند، به خاطر مسائل پایپلان و مسائل تکنیکی کار، چون همان صحبتی که شما میکنید در ایران از همان پشت سیستم نشستند دوستان فنی که رسیدند به انیمیشن، ولی یک اتفاقات جدیدی افتاد در فضای انیمیشن من فکر میکنم که حالا ما در آی کیو سعی کردیم، ما از سطح تکنیک گذشتیم در ایران به نظر من یعنی حالا بچههای ما در موسسهی سلوک و دوستان دیگری که بعضا در بعضی شرکتها کار میکنند این مرکب چموشی که گفتم الان ما سوار آن مرکب چموش شدهایم، فاصلهی ما با گروههای سازندهای مانند آمریکا زیاد نیست، کیفیت تصاویرمان، حالا در بحث محتوا که جای خود دارد این بحثی نیست، ما فاصلهمان کم شده و شاید هم به آنها رسیدیم منتهی در پایپلان هیچ پایپلانی محقق نمیشود بدون اینکه مدیریت درست داشته باشد، الان مشکل اساسی ما پایپلان نیست در کشور یعنی بچه ها میدانند که کار را چگونه استارت بزنندة چهجوری تولید بکنند، مراحل مختلف کار چیست، تقدم و تاخر. یک مثالی بزنم ، حالا آقای جوانرودی من پیش ایشان نمیتوانم خیلی مثال بزنم، ما قبلا که مثلا میخواستیم کار تولید بکنیم، در سینما خب راکورد را داریم مثلا شما باید یک منشی صحنه بگذارید که راکورد گیری کند مشکلی پیش نیاید، ما قبلا در انیمیشن این را داشتیم مثلا وسط کار میدیدیم دکمهی کاراکتر باید تعویض شود یا باید جابهجا شود،دوستان مجبور بودند دانه دانه پلانها را باز کنند و دکمه را جابهجا کنند، حالا ببینید چه فاجعهای میشود، خب الان بحثی آمده به اسم رفرنس که اینها رفرنس میشوند و با یک تشکیلات خاصی که کار راحتی هم نیست. تمام دنیا دارند از آن استفاده میکنند. یعنی یک فایل را باز میکنی دکمه را درست میکنی و در همهی فایلها درست میشود.
لطفیزاده: یعنی در بحث مدیریت پروژه هم شما کار را روی نرمافزار باز سوار کردید، منظورتان این است؟
نرمافزاری که مدیریت میکند پروژه را..
محمدیان: نه نه، نرمافزار نه، این را میخواهم بگویم که الان اصلا مشکل پایپلان نیست، شما هر جوری که بگویید ،پایپلان را صحبت بکنید، خط تولید را صحبت بکنید حالا کم و زیاد دوستان سلیقه به آن رسیدهاند، بله تعریف میشود حالا اگر بخواهم توضیح دهم یک فضایی که از ایده که اینها چیزهایی که مرسومش هستند، نحوهی مدلسازی، نحوهی چک کردن و کلینآپ کردن. ما به این میگوییم پایپلان. آن مشکل پایپلان نداریم مشکل مدیریت داریم، شما حالا بحث پایپلان میکنید اصلا مشکلی نیست میتوانم به شما قول بدهم در ظرف دوسال آینده ایران میتواند انیمیشنی بسازد که وقتی آمریکایی ها ببینند باورشان نشود حالا بحث محتوا را کاری ندارم.
لطفیزاده: آقای جوانرودی نظر شما هم همین است؟
جوانرودی: منتظرم صحبتهای ایشان تمام شود، چون خیلی از چیزهایی که ایشان میگویند درست است. من میخواستم چند تا پیشنهاد بدهم به شما به جهت اینکه خب کسی که زیادتر تولید میکند تجربهاش بیشتر میشود، اشکالهای بیشتری را رفع میکند، به خاطر همین است که خیلی چیزها را میبیند که خیلیها که تجربه ندارند نمیبینند. یک اتفاق خیلی خوب است چون یک عالم سوال را جواب داده است و یک اتفاق بدی است اگر مدیریت نشود از نظر ذهنی و روانی اینکه تعداد حفرههای زیادتری را میبیند، به جهت آن شهوی که به دست آورده. من فکر میکنم برای مجموعهای مثل شما که در بخش تکنیکی خیلی غوص کردند و تمرکز گذاشتند که چالشها را حل بکنند،اگر من جای شما باشم فقط بر اساس یک تجربه آن هم از ایدهی بنده است، یک پیشنهادی بدهم به مجموعهای که آنطور دارد کار میکند اینکه فکر میکند که روی بحث تکنیکال متوقف کنید مجموعه تان را و سعی کنید اگر کار آبزرویشن دارید یعنی اگر محصولاتی که دوستان متخصصتری دارند تولید میکنند از جمله انیمیشنهای بلند و کوتاه بررسی میفرمایید بیشتر روی جنبهی هنریاش بررسی شود. تمام بچههای تکنیکالتان را هم که ایدههای تکنیکی متوقف و ایدههای هنری به جوش بیاید. یکی این بحث هست. یکی دیگر این که بهترین را برای اینکه حالا شما با سعی و خطا به پایپلان رسدید خدمت دوستان قبل از جلسه عرض کردم الان پایپلان شما فقط به درد شما میخورد و به درد من نمیخورد، پایپلان من با مجموعهای که دارند با من کار میکنند به درد فقط من میخورد، به درد کس دیگری نمیخورد ولی اینکه یک نگاهی ما اجمالی داشته باشیم به پروسهی کار، پروسهی تولید بد نیست که چم و خم کار را ببینیم. مطمئنا شما به این نقطه رسیدید که بچههایتان را در جاهای مختلف تست کردید دیدید بعضی از دوستان با توجه به این تیتراژی که زده بودید بعضی از دوستان تا کار کردند آن هم فقط به خاطر این که شما تعداد آدمهای بیشتری را نمیتوانید در اختیار داشته باشید به جهت هزینه یا مدیریت نیروی انسانی، قشنگیاش به این است که پایپلان یا پروسه تولید بر اساس تجربه شکل میگیرد ، اول من یک چیزی از آقای ایکس یا ایگرگ در یک کتابی میخوانم یا آن پایپلان را آموزش میگیرم و یاد میگیرم برداشت میکنم و میآورم، بعد با افرادی که دارند با من همکاری میکنند ما به یک تعامل میرسیم، آن تعامل نهایی میشود یک ساختار که اگر رسیدید که خدا را شکر میکنم، اگر نه همین جوری باید ادامه بدهید تا آن پایپلان نقش بگیرد در حقیقت ثابت شود که مطمئنا هر چه تجربهی بیشتر پیدا کنید این اتفاق میافتد. قسمت بعدی اینکه حتما یک مدیر نیروی انسانی، یک مدیری که مدیریت بر نیروی انسانی بلد باشد، یعنی مفاهیم روانشاختی در تعامل را بداند و اول خودش انجام دهد، این در هر مجموعهای مخصوصا مجموعهای که انیمیشن کار میکنند نیاز است، این طور نیست که من تکنیکال هستم، او هنرمند است، هنریها الان روی مودشان نیستند نمیشود با آنها ارتباط برقرار کرد،اصلا این صحبت ها نیست اگر هم میبینید من یا یک کسانی شبیه من این حرفها را میزنند در سختی کار، اگر خود شما میزنید یا دوستانتان میزنند این شاید به خاطر اینکه ما یک متخصص برای اینکه ماها را جمع و جور کند، تخصص در مدیریت نیروی انسانی داشته باشد نداریم، باید بدانیم این را نداریم و باید برویم و پیدایش کنیم. چون مطمئنا پیدا میشود. مثل موقعی که ما میدانستیم که یک نورپردازی بهتر میدیدیم ولی نمیدانستیم چهجوری، ولی الان یاد گرفتیم. موضوع این است که ما در نمیدانم نمیدانمهایمان نباشد، در میدانم نمیدانم قرار بگیرد، در حوزهی این قضیه باشد.
در قسمت آخر هم، شاید دوستان آی برد برد را بشناسند.
لطفیزاده: توضیح مختصری بدهید.
جوانرودی: آقای برد برد از کارگردانان مشهور آمریکایی هستند که قبلا در دانشگاه کل آرت همکلاسی یا همدورهی آقای جان استر، آقای تیم برتن و بقیهی دوستان دیگر که خیلی مشهورند بودند، این آقا موقعی که آمد در دیزنی دعوتش کردند در پیکسار بعد از اینکه کارتون آیرون جاینت را ساخت، حتما ببینید خیلی کار قشنگی است مخصوصا روی دکوپاژ و روی انتقال مفاهیم از نظر بازی گردانی خیلی ایشان کار میکنند خیلی نقطه نظر دارند، من یک سری دستنوشتههای ایشان را میخواندم حالا اگر بشود خدمتتان بیاورم خیلی فشنگ است به درد میخورد، این اقای برد برد را بردند بهترین امکانات را در پیکسار به او نشان دادند، فکر میکنم یک فیلم پشت صحنه هست که آقای برد برای اینکرودبلز میآید، آقای جان لستر از او تقدیر میکند، اولین کاری که ایشان کرد اینکه به قول خودشان کله سیاهها را جمع کرد، کسانی که خیلی متفاوت بودند، دومین کاری که کرد در سولهای که پر از اتاقک بود تمام دیوارهای اتاقها را زد خراب کرد چون به نظرش نمیرسید کس خاصی وجود داشته باشد تمام افراد در پروسهی تولید از یک شان و یک فطرت برخوردارند، و ایشان با عملش نشان داد. این نشان داد این آدم به غیر از اینکه کارگردان خوبی است خیلی عالی مدیریت نیروی انسانی از نظر روانی میتواند داشته باشد، تمام کسانی که کارهای خیلی محشر میکردند در پروسهی تکنیکال و در اتاق در بسته کار میکرند همه را اخراج کرد، یک نفر هم نگه نداشت گفت اینها به در من نمیخورد بروند در پروژههای دیگر، در پیکسار اینطور نیست که یک کار انجام دهند معمولا هر پروژهای سه تا پنج سال ممکن است طول بکشد، موازی هر سال یک کار را استارت میزنند. به خاطر همین هر سال یک کار دارند با فاصلهی دو سه ساعت که اینقدر فشار روانی به مجموعهی انیمیشن که شما میدانید یعنی چه. ده دقیقه در ماه، من درست است بیست وسه چهار سال است کار تدریس میکنم و دستی هم در تولید دارم الان به من بگویند من تا یک ساعت باید تشویق کنم و باید به احترامش بایستم، هر چند نفر که بخواهید باشید، چون تعداد نفرات و متخصصین تعیین و تبیین کننده نیست، تعامل مناسب این دو بسیار مشکلتر و هنرمندانهتر است. این آدم مدیریت نیروی انسانیاش به نظر من خیلی قویتر و مستحکمتر از کارگردانی ایشان هست. فکر میکنم این چند نکته منهای نکتههای دیگری که میتوان گفت که اینجا جای آن نیست و زمان هم نداریم، مصدع اوقات دوستان هم نمیخواهم شوم فکر میکنم یک اتفاق خیلی قشنگی در مجموعهی شما به وجود بیاورد با توجه به اینکه دوستان احتمالا همهی پروژهها را شما کس خاص دیگری نداشتید که بگویید آوردید یا فری لنسس استفاده کردید، همه را همین بچه ها دارند انجام میدهند،درست است؟
محمدیان: در پروژهی صد دقیقهی بینا و دینا ما طراحی کاراکترمان را خاج از مجموعه داشتیم.
جوانرودی: خب آن که اشکالی ندارد ولی پروسهی تولیدتان همهی بچه ها همانهایی هستند که بغل هم بودند.
محمدیان: بله بله
جوانرودی: این خب به نظر من از یک معدن طلا ارزشش بیشتر است و این را من به شما میگویم جلوی تمامی دوستان به خاطر اینکه پیدا کردن و ایجاد یک گروه تولید مثل پیدا ردن یک دوست میماند، ساده است، نگه داشتنش بسیار مشکل است چون آدمهای مختلف با نیازهای متفاوت با شرایط متفاوت دارند دور هم کار میکنند، با عقاید متفاوت،خیلی هنر میخواهد نگه داشتن این دوستان، امیدوارم این را بدانید و حتما شکر نعمتش را به جای بیاورید، که خدا بیشتر از این به شما بدهد انشاءالله. فکر میکنم یک سبک هم که پیدا کردید سعی کنید تمام کارهایتان را روی آن سبک کار کنید که متبحر شوید در ارائهی سبک. الان خود بنده هم در پروسهی تولید انیمیشن سبکی ندارم، در سبکهای مختلف کار کردم تجربه به دست آوردم، خودم دوست دارم الان به روش استاپ موشن آن هم با یک سبک خاص کار کنم. منظورم روش تولید انیمیشن نیست که حالا سه بعدی، دوبعدی، موشن گرافیک یا هر چیز دیگر ، یک سبک پیدا کنید مثل این کار سریالی که کردید خیلی متفاوتتر از دو کار دیگرتان بوده، روی میزانسنتان، روی نورپردازی، متحرک سازیتان، حالا چون آنونس بود نمیتوانم بگویم این کاتهایی که زده بودید از نظر کارگردانی روند داستان به چه صورت است، ولی آنونس آنونس بسیار خوبی بود حتی آنونسش هم خوب بود،این نشان میدهد که سبک دارد جا میافتد. خواهشا، یعنی اگر من جای شما بودم این را ول نمیکردم همین سبک را با داستانهای دیگر با روشهای دیگر میتوانید ادامه دهید.
طفیزاده: من یک سوالی داشتم این سبک را دوستان، میخواهم یک مقدار ادامهی بحث را پاس بدهم در زمین آقای امیرخانی ما مثلا یک تجربهی مشترک داشتیم باهم، اینکه کارگردان اول یک ایدهای در ذهنش هست بعد کلی این را چکشکاری میکند تا به یک فرمی برسد، بعد من تجربهای که با ایشان داشتم، ایشان خیلی خودشان را محدود نمیکردند که اینکار چه طور باشد، آخر سر در کار رسیدیم این فرم باید مثلا فرم رئال باشد با نورپردازی اینجوری. من میخواهم بگویم که این فرم از طریق استعدادهای آن تیم در میآید یا آن کارگردان آنقدر نقشش پررنگ هست در این سیستم که میگوید من میخواهم در این فرم یا مثلا کارگردان در یک سیستمی اینقدر جایگاه محکمی داشته باشد بگوید من کار بعدی میخواهم دوبعدی انجام دهم. یکجوری این پروسه برای رسیدن به فرم را اگر دوستان یک مقدار باز بکنند ممنون میشوم و بعد برویم سر سوالاتی که دوستان فرستادند.
امیرخانی: من یک توضیحی اضافه بر حرف آقای لطفیزاده بزنم. به گمانم این است که منظور ایشان این بود که ما یک زمان یک محتوایی را داریم،یک داستانی داریم، یک روایتی داریم این روایت دارد فرم خودش را نشان میدهد هر چهقدر که شما جزئیتر دارید رویش کار میکنید،آنالیز میشود و خودش یواش یواش به شما نشان میدهد که چه فرمی میتوانید مرا روایت کنید،یا قشنگتر روایت کرد. یک جور دیگر هست که کلا شما دست خطی دارید، یک فرمی دارید و در واقع سفارشهای مختلفی که به شما میدهند شما به همین ارجاع میکنید بعضی از اینها چون به آن فرم نزدیکتر است خب خیلی بیشتر با مخاطب ارتباط برقرار میکند ،بعضی هم نه، حالا در واقع میتواند یک سوال باشد که شما جواب بدهید.
محمدیان: عرض کنم در بارهی فرم و سبک و امضای کار یک توضیحی بدهم. نکتهای که حالا در کارها هست، شما متوجه شدید، دوستان هم متوجه شدند خیلی نقطهی بارزی است این که این کار اصلا برای کودک نبود یعنی شما مخصوصا همان کار دینا اصلا راجع به کودک نیست و داستان دربارهی بزرگسال است، پرواز تا بینهایت و آی کیو 170 هم همینطور، برای بزرگسال است. یعنی ما مخاطبمان کودک نبود اصلا برای کودک ساخته نشده خود مخاطبشناسی اینکه گروه سنی شما چی هست. یک توفیقی خدا به بنده داد که با آقای حاتمیکیا یک جلسهای ایشان بودند بنده هم بودند و کارهای بنده را دیدند، یک نکتهی مهمی که گفتند راجع به همین قضیه بود، یعنی گفتند که مخاطب تعیین میکند سبک شما را، امضای شما را. و نکتهی خیلی مهم که ایشان گفتند، گفتند که بین فرم و محتوا زمانی که گیر میکنی محتوا مهم است، اگر منظورتان از سبک گرافیک کار است خب هر گروه سنی یک گرافیک خاصی میخواهد ،بینا و دینا چون شخصیت اولش یک دختر خانم کوچک بود یک کمی فانتزیتر شد و محدودیتهای تولید داشتیم از لباس و.. به خاطر زمان و هزینههای پروژه ولی نکتهی خیلی مهم این است که این نکته برایم مهم است هیچ وقت در تاریخ این چند سالی که کار کردیم نشنیدم به جز یکی دو مورد خیلی کوچک که آن هم به سر انجام نرسید. هیچ تیم تولیدی نبوده که فراغ بال داشته باشه برای تولید یک اثر موفق. در یک فیلمی اتفاق میافتد چون فضا یک فضای دیگر است یا آدم یک ایدهای دارد و ایده را تبدیل میکند به فیلم با توجه به پتانسیلهای موجود کشور، چون پیشرفت بیشتری داشته. ولی در کشور ما اتفاق نمیافتد آقای جوانرودی فرمودند دربارهی نیروی انسانی ما الان مشکل نیروی انسانی داریم،درست که این کار را داریم تولید میکنیم، ولی یکی از دغدغههای من این است که نیروهای انسانیمان تقویت شوند من حالا با توجه به نوع نگرشی که داریم خیلی دوست داشتم حلقهی نیروی انسانیمان بزرگتر شود حالا شاید جای گفتن ندارد ولی من دو سه تا مسجد محلهمان رفتم،بسیج، گفتم این دوستان را معرفی کنید ما آموزش بدهیم استفاده کنیم حقوق خوبی هم میدهیم که متاسفانه نشد،دست آویز من الان فامیل است، من برادر خودم را الان آوردم در فضای کاری خودم، دوستانی که میشناسم حتی فضای هنری خیلی میگردم دنبال بچههایی که دوست دارند در این فضا کار کنند. میخواهم بگویم همه چیز مهیای یک کار ایدهآل نیست اینکه من سبکم را مشخص بکنم.
لطفیزاده: فقط جمعبندی کنیم که ما به سوالها هم برسیم.
محمدیان: عرض کنم که نکتهی مهم اینکه هیچ وقت نقطهی ایده آل که برای تیم وجود ندارد. بعد نکتهی مهمتر اینکه حالا بین دانشگاه و فضای آکادمیک یک فاصلهی زیادی با بچههایی که دارند کار میکنند وجود دارد، حالا نمیخواهم بگویم در دانشگاهها، چون من در دانشگاه رشتهی انیمیشن نخواندم گرافیک خواندم چون احساس میکنم فاصلهی زیادی با فضای تولید ما هست. حالا نکتهای که فرمودید فقط میخواستم به این نتیجه برسیم که امیدوارم یک فضای درستی به وجود بیاید برای همهی این ایده آلهایی که میگویید.
سوالات و نظراتی که در جلسه ارائه از جانب مخاطبین مطرح شد:
لطفیزاده: دستتان درد نکنه، من تشکر میکنم از دوست عزیزمان. من سوالها را که یک نگاهی میاندازم تقریبا خیلی سوالها پاسخ داده شده یک قسمیاش هم تقدیر و تشکر بوده که بعضی اعتقاد دارند ما بیشتر انتقاد کردیم تا تشکر که حالا بیانصافی داشتند. یک چیزی که در چند تا از سوالها مشترک بود اینکه انگار که کار برای مخاطب ایرانی ساخته نشده و یک مقدار انیمیشن ها رنگ و بوی خارجی دارد، خیلی حس ایرانی ندارد. و خدمت شما عرض کنم که پرسیدند: فرمودید که به لحاظ فنی به یک درجهی کیفی در بعضی جاها برابری میکند اگر اینطور هست حداقل طراح کاراکتر بیاورید که بتواند کاراکترهای جدید خلق کند، کاراکترهای آی کیو و بینا و دینای شما که من دیدم کاملا کپی است. که حالا کپی شاید یک مقدار بی انصافی باشد.
محمدیان: نکتهی مهم این است که ذهن بچههای انیمیشن ما پر شده از دادههای غربی. شما اگر سیجیهاب بروید لیست بلند بالایی از هنرمندان ایرانی میبینید که در سی جی کار میکنند اگر شما یک کار ایرانی پیدا کردید من به شما جایزه میدهم!
یعنی تمام دادههایی که از بچههای ایرانی..اینها ذهنشان … یعنی نمیتوانید از یک طراح کاراکتر بخواهید، چون آنقدر کپی خارجی کرده، آنقدر زیر نظر کپیها بوده اصلا نمیتواند. حالا آقای خیراندیش را آقای جوانرودی میشناسند. استاد فضای طراح کاراکتر هستند حتی ایشان هم با تجربهای که دارند فضایشان رفته به سمت کارهای غربی. این تعمیم داده میشود به همهی بخش ها. من گفتم به لحاظ فنی منظورم بعد هنری نبود بعد تکنیکی به لحاظ فنی بود.
در پروژه پرواز تا بینهایت کاراکترها نیز بینهایت ضعیف هستند که فرمانده خیلی شخصیت فرمانده ندارد و .. بعد گیر دادند که دیالوگ و موسیقی زیاد هست. اگر احساس میکنید توضیحی هست بفرایید که ما جمعبندی کنیم.
محمدیان: توضیحی ندارم. فقط اگر دوستان متوجه شده باشند پول ما دیگر نرسیده برای موسیقی و بحث صدا گذاری، ما حالا به دوستان خودمان در موسسه زحمت میدهیم که کارهایی که تا حالا نکردهاند را انجام میدهند. من یکی از دوستان خودم که تکسچر کار هست این بنده خدا را مامور کردیم که برود صداگذاری را یاد بگیر و بیایید صداگذاریهایش را بگذار. گفتیم انتخابی بگذاریم که کار جمع شود ولی خب قبول دارم شخصیتپردازی پرواز تا بینهایت کار ضعیفی بود، حالا نمیخواهم توجیه کنم ولی جمع کردن کار وقتی که کار شروع میشود خیلی سخت است.
لطفیزاده: دستتان درد نکند. من تشکر میکنم از شما. اگر بحث هست من خواهش میکنم خیلی کوتاه چون زمان هم کم هست.
جوانرودی: من یک نکتهی مهم برای آن دوستی که مخصوصا گفتند ایرانی نیست، ایرانی نیست یعنی چه؟
لطفیزاده: ایشان یک مقدار سلبی صحبت کردند من فکر میکنم یک کم خودشان هم…
جوانرودی: نه نه، مطمئنا دوستمان یک نظری دارند . ولی یک اتفاق خیلی کوچکی که میافتد معمولا نتیجهاش خیلی بزرگ است این که کدامیک از دوستان میدانند که انیمیشن سبک مانگا چه سالی شروع شده؟ کسی نمی داند؟ 1905 ژاپنی ها شروع کردند با یک سبکی نقاشی کردند اینقدر در و دیوار و ورق و اینور و آنور را تولید کردند، همه هم نگاه میکردند می انداختند دور تا 1930 که یکی از این انیمیشنهای فاخر آن موقع را ساختند آمریکاییها آمدند اینها را خریدند از رویش کپی کردند،بعد شد شیر شاه که شما هم نگاه کردید و به به و چه چه کردید دقیقا سی سال قبلش ژاپنیها ساختند و جالب است ژاپنیها موقعی که این کارها را میساختند با این سبک میساختند و سبک را ول نکردند نگاه نکردند به تشویق و ترغیب و … چون اینها فکر کردند با این حس خوبی دارند نشستند و کار کردند. اینقدر آن کار را ادامه دادند که شد یک سبک. الان بزرگترین در حقیقت مارکت فروش انیمیشن ، مانگا است حتی عربها بدشان میآید. عربها خیلی زیاد خوششان نمیآید از سبک ولی بیشترین پول را دادند. از ایرانیها هم بیشتر البته آن موقع که حدود بیست سال صدا و سیمای ایران خیلی کارتون ژاپنی میخرید. الان خب کمتر شده و دوستان دارند تولید میکنند. خیلی بهتر هم شده. حالا اینکه چرا ما به یک سبک نرسیدیم و این کاراکترها ایرانی نیست ما خودمان هم تعریف درست و حسابی از کاراکتر ایرانی نداریم چون کار زیاد نکردیم. همهی ما، اول بنده مقصر بعد بقیهی دوستان. ما حول و حوش 40 سال پیش یک سری متخصص انیمیشن کار زدند این تقریبا متوقف شد حدود ده،پانزده سال تا بیست سال بعد یک سری انیمیشن برای کارهای تبلیغاتی و تلویزیونی شروع شد چون درآمدش خوب بود آن هم به سبک سفارش دهندهبود. بعد یک کم جلوتر رفت بعد تازه دیدیم داریم از کجا می خوریم. یک سری انیمیشن خارجی دارد میآید اینجا بچه ها نگاه میکنند ادای همن را در میآورند. همت کردند دوستان، دست به عمل زدند از جمله ایشان و دوستان دیگر که کار کردند ولی اینجا نیستند، ولی خدایشان هست، اینها آمدند یک سری کار کردند مطمئنا هیچ پایگاه تکنیکال یا پایگاه هنری که ثابت قدم باشد و بتوانیم مراجه کنیم هم نبوده،که من بدانم این مجموعه ، سی سال، چهل سال، پنجاه سال است که ما میتوانیم به آن مراجع کنیم سوالاتمان را تا آنجایی که میتوانند جواب بگیرند. درست است که برویم دنبال حل کردن آن ولی اینکه فکر میکنم منتظر این باشیم که یک کار ایرانی شده ببینیم یا کاملا ایرانی چون ما خیلی تعریف دقیقی هم نداریم نسبت به این به جهت اینکه کار زیاد نکردیم، متخصصینی که دارند کار میکنند از تعداد انگشتان دست 7،8 نفر کمترند، چند گروه انیمیشن هست آقا هادی؟
محمدیان: فکر میکنم 4 یا 5 تا.
جوانرودی: بیش تر از 12 تا گروه را بالای یک میلیارد هزینه، من با آنها همکاری کردم الان ورشکست شدند، اسم اعضایشان را هم میگویم. آقای فرضی در آخرینش با من همکار بود که همکار ایشان هستند که من خیلی خوب میشناسمشان.