تحلیل طرح معماری «غرفه ایران در اکسپوی میلان»

60
0

در حاشیه نمایش طرح در حلقه هنر

حلقه تحلیل طرح معماری «غرفه‌ ایران در اکسپوی میلان» اثر مجید ادب با حضور شخص هنرمند، محمدحسین قاسم‌پور، کارشناس‌ارشد معماری داخلی از دانش‌گاه هنر به عنوان کارشناس‌ تحلیل‌گر و یحیی نوریان، کارشناس‌ارشد معماری از دانش‌گاه تربیت مدرس در نقش مجری-کارشناس حلقه تحلیل اثر در جلسه هفتم حلقه هنر پس از به نمایش‌ درآمدن طرح و ارائه توضیحاتی توسط مجید ادب در سالن فارابی دانش‌گاه هنر، برگزار شد، طرح «غرفه ایران در اکسپوی میلان» به منظور شرکت در مسابقه‌ای کارگاهی در مدت شش روز فشرده طراحی و ارائه شده است. متن گفت‌گوی حلقه تحلیل به صورت کامل به شرح زیر است.

ادب: ابتدا سلام عرض می­کنم. از تشریف­ فرمایی شما متشکرم. امیدوارم اثری که ارائه می­دهم، مفید واقع شود. اثر، طرحی کانسپتی، برای داموس آکادمی و غرفه­ی ایران در شهر میلان، در سال ۲۰۱۵ است. این پروژه­ی طراحی به صورت مسابقه برگزار شده­بود. زمان مسابقه و مهلت ارسال آثار، ۶ روز بود. باید در همین ۶ روز، کل مراحل کانسپت، سه‌بعدی، راندو، پوسترها و ارائه­ی نهایی انجام می­شد.

طبیعتا و طبق معمول، مثل سایر موارد طراحی، ما به بررسی نمونه­های موردی در این زمینه پرداختیم. نمونه­هایی که در دوره­های قبلی اکسپو ارائه شده­بود. مثلا نمونه­هایی که در اکسپوی شانگ­های چین ساخته شده­بود. بررسی غرفه­های سال­های گذشته را شروع کردیم. بررسی ما در این جهت بود که بفهمیم کانسپت کلی که در پس­زمینه­ی طراحی آن­ها قرار دارد چیست؟ در مطالعات خود به دو دسته­ی کلی رسیدیم که معمولا آثار در این دو دسته قرار می­گیرند. تعدادی از غرفه­ها، مانند غرفه انگلیس روی‌کردشان نشان دادن یک تکنولوژی مدرن بود. این اثر کاری به فرهنگ و سنت خودشان نداشت که حالا آن را آبستره یا انتزاعی کند و از آن نماد در غرفه استفاده کند. بعضی از غرفه­ها روی­کرد متفاوت­تری داشتند. مانند غرفه­ی چین. ایده­ی این اثر که در تصویر می­بینید، از معماری سنتی چین، برداشت شده­است و ایده را انتزاعی کرده و به کار برده­است.

روی­کرد اصلی در طراحی این غرفه­ها این است که در کنار روی­کردی که در هر اکسپو مطرح است- موضوع اکسپوی شانگ­های انرژی بود و موضوع اکسپوی میلان، بحران غذا است- فرهنگ، سنت و آداب و رسوم کشور خودشان را هم نشان دهند. این آثار به­صورتی طراحی می­شوند که­ در طی مواجهه با آن­ها، هم با فرهنگ و آداب و سنن کشورها آشنا می­شوید و هم، گوشه­نگاهی به روی­کرد کلی اکسپو دارند. این پروسه طی شد. باز به غرفه­ی اسپانیا برخوردیم که الگو یا Pattern جدیدی را مطرح می­کرد. این تصویر هم غرفه­ی استرالیا است. در فرآیند انجام این کار، ما به دنبال یافتن الهامات و ایده­های خودمان بودیم. این­که چه طور بتوانیم غرفه­ای طراحی کنیم که بازگو کننده­ی فرهنگ ایران و در عین­حال مدرن و خاص نیز باشد؛ با این سابقه که غرفه­ی شانگ­های ایران، تجربه­ی موفقی نبود و مورد مقبولیت عمومی واقع نشده­بود.

به بررسی جوانب کار پرداختیم. چهار کانسپت کلی برای طراحی، در ذهن‌مان ایجاد شد. اولین کانسپت، چهارطاقی بود. می­توان گفت این عنصر، پایه­ترین عنصر معماری در ایران است. در اکثر نقاط جهان هم شناخته­شده است. هم طاق و هم چهارطاقی در معماری ایرانی عنصر شاخصی است. نمونه­های داخلی آن هم زیاد است. این مورد، یکی از ایده­ها و الهامات اصلی ما برای این پروژه بود. چهارطاقی عنصر مونومنتالیک ما بود. از آن به عنوان نماد و سیمبولیک استفاده کردیم. برای این­که بتوانیم خدمات کاربری و حرکت را در پروژه­ی خود ایجاد کنیم، کاروان­سرا را مدنظر قرار دادیم. با استفاده از کاروان­سرا و فضاهای خدماتی زیادی که دارد سعی کردیم، خدمات و عمل­کردهای خود را حل کنیم. پس کانسپت و الهام دوم ما، کاروان­سرا بود. هورنو کانسپت دیگر ما بود. سوراخ­هایی که در بالای گنبدها قرار دارند و بازی نور و سایه ایحاد می‌کنند. می­خواستیم از هورنو هم به نوعی در کارمان استفاده کنیم. 

در این مرحله به­طور قطع باید به خود اکسپو و روی­کرد آن می­پرداختیم. بحث این دوره­ی اکسپو غذا و بحران غذا در جهان بود و این که ما به چه صورت این موضوع را در غرفه­ی خود نشان دهیم. ایده­ی این بخش‌مان هم ایرانی بود. استفاده از عالی­قاپو و الگوهای ظروف که آن را منفی کرده است. در کنار این ایده­ها، الهامی هم از یک اثر هنری گرفته بودیم. اثر هنرمندی به نام مایرر که تابلو splash of dishes یا متلاشی شدن ظروف را خلق کرده بود. از ایده­ی این هنرمند نیز به نوعی در طرح استفاده شد. خود لغت ظرف، کلیدواژه­ای بود که ما به کمک آن می­توانستیم فرهنگ‌مان را نشان دهیم. فرم چهارطاقی را داشتیم که سیمبولیک بودن را در خود داشت. عمل­کرد نیز توسط کاروان­سرا حل شده بود. حال می­خواستیم نقوش و فرهنگی که در ظروف قدیمی و جدید ایرانی بود را نیز مورد استفاده قرار دهیم. این یکی دیگر از الهامات و کانسپت­های اولیه­ی ما بود. در اکسپو روال طبیعی این است که زمینی به کشورها تعلق می­گیرد و این زمین متشکل است از یک بخش باز و یک بخش غرفه است. این فضا همانند کوشک ایرانی بود. در این بخش هدف ما این بود که از انعکاس آب، که در اکثر کوشک­های ایرانی دیده می­شود استفاده کنیم.

مجموعه­ی این اتفاقاتی که عرض کردم کانسپت­ها و ایده­های ما بود. از این جای کار به بعد، چالش کار این بود که چه طور اثر خود را آبستره و مدرن کنیم. ممکن است تا این­جای کار برای خیلی از افراد، به راحتی قابل دست­رس باشد. زیرا وقتی نام ایران می­آید هم‌راه خود چهارطاقی، کاروان­سرا و … را دارد. در این بخش­ چالش اصلی ما روی فرم و سه­بعدی کردن، شروع شد. اتودهای مختلفی زدیم و در تلاش بودیم تا آن را مدرن کنیم. این فرآیندی که در تصویر می­بینید، زمان زیادی برده­است. کاروان­سرا را به­ صورت ساده­شده طراحی کردیم. ابتدا از این المان­هایی که در تصویر می­بینید استفاده کردیم. منحنی آن به این فرم و بسیار ساده بود. آن را سبک کردیم و از این المانی که در تصویر می­بینید استفاده کردیم­. ایده­ی پخش‌شدن تکه­های ظروف شکسته نیز در این بخش از کار که در تصویر می‌بینید قرارگرفت. ایده­ی تابلوی هنرمندی به نام مایرر. با این ایده، فضای مرکزی از حالت سرپوشیدگی خارج شده و شبیه حیاط مرکزی شده­است. این  کار بازی نور و سایه نیز در کار ایجاد می­کند. این اتفاق، روند آبستره کردن فرم چهارطاقی بود.

برای مدرن و آبستره کردن کاروان­سرا نیز، از مصالح جدید استفاده کردیم. البته لازم است دوباره تاکید کنم که پروسه­ی طراحی این پروژه بسیار سریع بود و حالت کانسپچوال داشت. چیزی که به ذهن می­آید باید به سرعت به هدف برسد. وقت حرکت­های رفت و برگشتی در پروژه­ی 6 روزه، به معنای واقعی آن وجود ندارد. باید سریع به ایده و هدف رسید. در استفاده از ایده­ی کاروان­سرا، از ایده­ی طراحی عمل­کردها در بخش­های کناری استفاده کردیم. هورنو نیز بر روی گنبدهای آن طراحی شد. برای طراحی این کار حدود ۳۰ اتود اولیه زده­شد. در انتها برای طراحی آن از سازه­های غشایی استفاده کردیم. سازه­ی غشایی خاصی که از هر دو نوع قوس، تیزه­دار و مازه­دار استفاده کرده است. لازم به ذکر است که در کاروان­سراها، در هر دو طرف یک نوع قوس دیده می­شود اما نگاه ما طوری بود که بتوانیم در نماها هر دو نوع از قوس­ها را ببینیم. در یک نما قوس تیزه­دار طراحی شد و در نمای دیگر قوس مازه­دار. برای اضافه کردن هورنو نیز از سازه­ی غشایی اضافه کردیم که با استفاده از حلقه و رینگی که در جهات مختلف طراحی شد، بازی نور و سایه را زیباتر می­کرد.
مسیر حرکتی طوری طراحی شده­بود که وقتی از در ورودی وارد می­شوید، نمی­توانید داخل حیاط مرکزی بروید و فقط تصویری از آن را می­دیدید و مسیری طراحی شده بود که حتما باید آن را طی می­کردید تا از اطراف و انتها بتوانید وارد آن حیاط مرکزی شوید. در جلوی بخش ورودی، مشبکی گذاشته شده­بود تا افراد حیاط را ببینند و با این کار ترغیب شوند که مسیر را طی کنند تا به حیاط برسند.  قسمت­های مختلف عمل­کردهای متفاوتی دارد و هربخش به نوع خاصی از غذای ایرانی تعلق گرفته است. مثلا یک بخش، به عرقی‌جات. بخش دیگر به شیرینی‌جات و …. در هرکدام از این بخش­ها، غرفه­هایی برای این کار قرار می­گرفت.
نکته­ی اساسی که در طراحی اکسپو باید مدنظر باشد، چیدن و برچیدن سریع کار است. یعنی باید کار سریع ساخته و جمع شود. هورنوهایی که در سقف طراحی کردیم، با این­که در جهات مختلف قرار داشتند اما از مدول خاصی پیروی می­کردند. این امکان بود که این مدول در ایران ساخته و نصب شود و سپس همین تجربه در میلان نیز در طی زمان چند روز ساخته و نصب گردد. هورنوها کاملا از مدول پیروی می­کردند و حالات متفاوت آن­ها، ناشی از چرخش‌شان بود. در نهایت طرح اصلی را می­بینیم که به این صورت از آب درآمد. در بخش مرکزی نیز، عنصر نمادینی از ظروف گذاشتیم که از ارتفاع دیده می­شود. این تصاویر به­صورت رندر کانسپچوال است. روی این بخش­ها می­توان نقوش ظروف ایرانی را نیز کار کرد. چه المان­هایی که در سقف هستند و چه المان­هایی که در کف طراحی شدند. در نوررپردازی شب نیز سعی بر این بوده­است که نورپردازی از پایین انجام گیرد تا ظروف به خوبی­ دیده شوند و حالت چهارطاقی را به خوبی نشان دهند.

قاسم­پور: خدمات عزیزانی که تشریف آوردند، عرض سلام و ادب دارم. اول از همه، از آقای ادب بابت ایده­ی خلاقانه­ای که داشتند تشکر می­کنم. قطعا برای شکل گرفتن هر ایده در ابتدای امر زحمت­های زیادی کشیده می­شود و افرادی که می­خواهند درباره­ی کار صحبت کنند مسلما کار راحت­تری پیش­رو دارند. بحث را با تعریف اکسپو شروع می­کنم. در مدت زمان یک دقیقه می­بینیم که تعریف اکسپو چیست و اتفاقاتی که در اکسپو می­افتد باید چه ویژگی­هایی را داشته­باشد؟ 

اکسپو از واژه­ی اکسپوزیشن گرفته شده­است. یعنی نمایش دادن و به نمایش گذاشتن. چون اکسپوها نمایش­گاه­های جهانی هستند و کشورهای مختلف، تواناهایی­ خود را مخصوصا در بخش معماری به نمایش می­گذارند، از اهمیت خاص و ویژه­ای در بین کشورها برخوردارند تا بتوانند در این بخش، قدرت خود را به­خوبی نمایش دهند. منظور از این قدرت چیست؟
اکسپو دو جنبه­ی متفاوت دارد. جنبه­ی اول آن cultural exposition و نمایش فرهنگی است و جنبه­ی دوم آن industrial exposition یا همان بروز فنی و صنعتی است. کشورهایی که صاحب تکنولوژی هستند روی industrial exposition تاکید می­کنند و کشورهایی که به زعم ما دستشان از تکنولوژی کوتاه است به سمت نمایش فرهنگی یا cultural exposition گام برمی­دارند. این توضیح مختصری راجع به اکسپو بود. موضوع اکسپو و طرح­هایی که دارد، تأثیر زیادی روی شکل­گیری طرح­ها دارد. معماری، کاری نیازمحور است. اولین سوالی که از آقای ادب دارم و دوست دارم که برای من توضیح دهند این است که اگر به جای موضوع غذا، موضوع دیگری در اکسپو داشتیم، آیا باز هم از ایده­ی چهارطاقی الهام می­گرفتند؟ یا از کاروان­سرا الهام می­گرفتند؟ منبع الهام ما برای طراحی این معماری چیست؟ سوال من این است. اگر در معماری هر موضوعی بدهند، آیا باید سریع به چهارتاقی برگردیم و از میراث معماری کشورمان استفاده کنیم؟ یا نه؟

معماری پایه­هایی دارد که خیلی مهم است ابتدا آن­ها دیده شوند. بعد از آن، نیازهای آن پایه­ها و بعد از آن باید بازخوردی از گذشته بگیریم و ببینیم که در گذشته­ی ما نسبت به آن نیازها چه ایده­پردازی­ها و فکرهایی شده­است و این­که ما از آن اتفاقاتی که گذشتگان داشته­اند چه استفاده­ای کرده­ایم.
ادب: با تشکر از آقای قاسم­پور. من فکر می­کنم برمبنای همین سوالی که پرسیدید، در کار ما نیز همین اتفاقات رخ می­دهد. در روند طراحی، ما به کانسپت­های خوبی رسیدیم که از جاهای مختلف گرفته شده­بود ولی اتفاقی که ما دنبال آن بودیم تا در کارمان ایجاد نشود و کارهای ایرانی غالبا دچار آن می­شوند این است که کانسپت­های زیادی خلق می­شود. فوران کانسپت­ها! این نوع طراحی در سایت­ها و در جاهای مختلف دیده می­شود. خلاقانه هم هستند. طراح تمامی کانسپت­ها را دوست دارد و می­خواهد در مکان­های مختلف طراحی، از آن­ها استفاده کند. در انتها کاری خلق می­شود که در ذهن انسان لوگو نمی­شود. اتفاقی که در بعضی از آثاری که در اکسپوهای گذشته دیدیم، وجود داشت. با وجود این­که فقط دو ثانیه عکس­ها را دیدیم و با یک دید سریع از آن­ها گذشتیم، می­توانیم به­سرعت اسکیس و طرح دستی آن را بکشیم. این آثار در ذهن ما لوگو شده­است. این از اولین نکات مهمی است که باید به­خاطر مونومنتال بودن، آن را رعایت کرد. هدف ما این بود که اثر در دید اول، به­صورت یک لوگو دیده شود. نمی­خواستیم کسی که می­آید مجموعه­ای از چهارطاقی و کاروان­سرا و آب و … را ببیند و بتواند این بخش­ها را از یک­دیگر مجزا و تفکیک کند و بشمارد. در واقع می‌خواستیم اگر کسی، حتی برای مدت ۳ ثانیه کار را می­بیند، بتواند لوگوی آن را روی کاغذ بکشد. واقعا باید روی­کردمان درست باشد.

نوریان: پرسش اصلی این است که آیا لوگو طراحی کردن برای موضوع غذا چهارطاقی باید باشد؟ آیا چهارطاقی عنصری است که امضای هرکار ایرانی است؟ اگر موضوع غذا باشد یا مثلا موضوع دوره­ی گذشته بود، آیا باز هم باید برای طرح از چهارطاقی استفاده کرد؟ موضوع سوال بیش­تر از این جنس است.

قاسم­پور: من در امتداد حرف آقای نوریان باید نکته­ای را مطرح کنم. خوشبختانه در گذشته، در رابطه با کاروان­سرای مطالعات عمیقی داشتم. افتخار کاروان­سرای ایرانی در بحث معماری، حل کردن گوشه­ها است. وقتی سیر تکامل کاروان­سرا در ایران را، از پلان­های اولیه تا پلان­های نهایی که در دوره­ی صفوی شکل گرفته است، بررسی می­کنیم، هنر طراحی کاروان­سرا، حل کردن گوشه­های کار است. به­خاطر این­که در کاروان­سرا سیرکولاسیون رفت­وآمدی برای انسان را داریم. فضاهای دیگری داریم که چهارپایان در آن قرار می‌گیرند و بخش­های دیگری داریم که انبار غذا و آذوقه هستند و حل­کردن این عمل­کردها در کنار هم، در هندسه­ی کلی یک کاروا‌­سرا که هندسه­ی منظمی نیز هست، نقطه­ی قوت کاروان­سرا برای استفاده کردن است. من سخن کوتاه می­کنم. فقط منظورم این است که اگر به معماری گذشته برگردیم، شاه­کار معمار ما در حل کردن معضلی است که برای آن موضوع ساخته­شده است. سوالم را دقیق­تر می­پرسم. آیا در اکسپویی که ساختمان آن به عنوان افتخار معماری ایران، ایرانی که امروزه با آن سروکار داریم، مدنظر است، نکته­ای از این جهت برای بحران غذا که فکر ایرانی داشته باشد و برگرفته شده باشد از نیازهایی که حداقل در کشور خودمان و نه در دنیای اطراف، چه ایده­ای داشتید و آن را به چه صورت در کارتان نشان دادید؟

ادب: می­شود گفت که بحث غذای اکسپو، صرفا در نقوش و ظروفی که در وسط طرح قرار گرفت دیده­شد. نقوش و طرح­هایی که بیان‌گر فرهنگ ایران و غذای ایرانی است. این اتفاق در زمینه عمل­کرد افتاد. البته این چالشی بود که در چند روز اول workshop، به صورت جدی با آن مواجه بودیم. پیش خود می­گفتیم که شاید روی­کرد اکسپو چیز دیگری شود. آیا این طرح به آن موضوع می­خورد؟ البته همان ایده­ی شکستن ظروف نیز به این روی­کرد کمک می­کرد. ظرف و رابطه­ی آن با غذا از ایده­هایی بود که در این راستا شکل گرفت. این ایده از موضوع اکسپو گرفته شد و از اول طراحی اصلا مطرح نبود. در حجم کلی هم می­خواستیم اشاره‌ای از غذا و ظروف در کارمان داشته باشیم. معمولا در غرفه­های اکسپوی گذشته­ی شانگ­های هم، جنبه­های لوگو شدن آن­ها خیلی مهم­تر بود از این که حالا آیا به موضوع انرژی فکری کرده است. آن­جا عرصه­ای است که از ۱۸۰ کشور غرفه وجود دارد و در چهار یا پنج روز در معرض دید مردم قرار می­گیرد. در این ۱۸۰ غرفه، شاید ۵ تا از آن­ها در ذهن بماند. اتفاقی که در مواجهه با اکسپوی شانگ­های نمی­افتاد. اتفاقی که می­افتد این است که غرفه­ها ابتدا خودشان را بالا می­برند و لوگو می­کنند. بعد از این که مطرح شدند، حالا مخاطب وارد غرفه می‌شود. بعد از وارد شدن است که با پوسترها و محصولات می­توانید فرهنگ خود را به آن­ها نشان دهید. اولین موضوعی که مطرح است، این است که افراد جذب شوند، بعد از آن است که به او آموزش می­دهیم، غذا را نشان‌شان می­دهیم، برای بحران غذا هم فکرمان را می­گوییم. تمام این اتفاقات زمانی می­افتد که فرد داخل غرفه شود. اول باید از گردونه­ی رقابت با غرفه­های دیگر حذف نشویم. بعد از آن است که به کار خود ادامه می­دهیم.

نوریان: یک نکته‌ی کلی عرض کنم و بعد از آن وارد طرح شویم. نکته­ی مهمی هم در معماری و هم در سایر هنرهای امروز جهان وجود دارد. شاید قوه­ی محرک هنرهای دنیا، به­طور ویژه هنرهای تجسمی و معماری و … مسابقات جهانی آن­ها است. این مسابقات نقش زیادی دارد. در خیلی از کشورها، تیم­های جوان با همین مسابقات بزرگ می­شوند. با کمک‌های مالی و جوایزی که از این مسابقات می­گیرند و با طرحی که در این مسابقات می­دهند یک تیم کوچک به استودیویی معتبر تبدیل می­شود. ما در ایران به مسابقات بهای کمی می­دهیم. در ایران مسابقات کمی برگزار می­شود و اگر هم برگزار می­شود معمولا خیلی فنی نیست. طوری نیست که بتوان از آن­ها استفاده کرد. دوستان هم در داخل کشور، به مسابقات خارج از کشور توجه کمی دارند. شناختی که از گذشته از مجید ادب دارم، این­طور است که در هر مسابقه‌ای که دست‌ش برسد شرکت می­کند. اگر وقت داشته­باشد حتما این کار را می­کند زیرا به این مسأله قائل است. می­داند که شرکت­کردن در مسابقه هم برای خودش رشد دارد و هم او را وارد پهنه­ی معماری می­کند. کاش زمان کوتاهی درباره­ی مسابقه­ی معماری صحبت کنیم و بعد دوباره وارد جزئیات خود طرح شویم.

ادب: به نکته­ی خوبی اشاره کردید. من هم اتفاقا می­خواستم روی این مقوله صحبتی داشته باشم. برای خودم و دانش‌جویانی که تازه دارند معماری کردن را شروع می­کنند می­گویم. مسابقه در کنار انجام کار حرفه­ای باعث بالا بردن استعداد است. نه خلاقیت. عکس را همه می­بینند. در ذهن همه هست. آن چیزی که برای من مهم است، این است که داخل کار شوم و آن را بسازم. من کار معمارهای مطرح را در مسابقات مختلف می­بینم. همیشه این نکته در ذهن‌م هست که این کار، اصلا چطور ساخته شده است؟ چه نرم­افزاری می­تواند این اثر را مدل کند؟ خود این چالش برای من قشنگ است. این­که پیگیر باشم که این دیزاین با چه نرم­افزاری انجام شده­است و چند روز وقت بگذارم و این کار را انجام دهم. این به طراحان خیلی کمک می­کند. زمانی که من نرم­افزار یک طراحی را فهمیدم و دیدم که فلان نرم­افزار نه، فلان هم نه ولی فلان نرم­افزار می­تواند، قابلیت نرم­افزار برای کارهای بعدی من، به من ایده می‌دهد. خلاقیت من را از این جهت هم رشد می­دهد. صرف دیدن عکس و جست­وجو کردن در اینترنت به­نظر من برای معماران کافی نیست. خود من در دوران لیسانس و تا سال سوم و چهارم این کار را می­کردم. بعد دیدم که نه! این اتفاق نمی­تواند کامل باشد. بعد به این سمت آمدم که به­طور جدی شرکت کنم و به کارها و آثار چنگ بیاندازم. به عنوان مثال عرض می­کنم. ببینم که آیا من می­توانم طرح نفر اول مسابقه­ی ایوولو برای آسمان خراش‌های آمریکا را دیزاین کنم؟ اصلا عینا همان را طراحی کنم. حتی نمی­خواهم خلاقیت داشته باشم. این را بفهمم که با چه نرم­افزاری آن را طراحی کرده است.
گاهی کارهای معماران بزرگ را می­بینم. بفهمم که چه نرم­افزاری برای کارشان استفاده کرده­اند. نرم افزار آن­ها که از کره­ی ماه نیامده است! نرم­افزارهایی است که ما در ایران آن­ها را داریم. مثلا کار زاها حدید را می­بینم. این نکته فکرم را مشغول می­کند که با چه نرم‌افزاری آن را ساخته است. بالاخره تعداد نرم­افزارها محدود است. باید بروم دنبال این نرم­افزار. رفتن به دنبال این­گونه کارها به ما کمک می­کند.

نوریان: محمدحسین، خیلی کوتاه به ما بگو که فکر می­کنی چرا ما در ایران به مسابقات بهای کمی می­دهیم؟ هم در معماری و هم در کل هنرها.
قاسم­پور: این که چرا کم بها می­دهیم را اجازه بدهید بعد از صحبت­های مقدماتی بگویم. بحث مهمی را باید قبل از آن مطرح کنم. مسابقه­ در کشور ما این جنبه را دارد که تعدادی از افراد را در کنار یک­دیگر جمع کند و از بین طرح­های آن­ها یکی را انتخاب کند و به نتیجه برساند. دیدی که درحال حاضر دوستان در مسابقات معماری دارند، دیدهای کانسپچوال فرمی است. خیلی مهم است که حداقل در کشور خودمان به این باور برسیم و دانشجویانی که نیز تربیت می­کنیم به این باور برسانیم که ایده­های ما نباید صرفا فرمی باشد.
نوریان: پس فکر می­کنید که مشکل از خود شرکت­کننده­گان مسابقات است؟
قاسم­پور: مشکل از نوع تربیت معماری است که در جامعه­ی ما به­وجود آمده است. یک مصداق خیلی کوچکی در کار آقای ادب بود که نادرست استفاده شد و جای تأمل دارد و اتفاقا کار خیلی قشنگی هم بود، را باید عرض کنم. آقای ادب در کارشان از هورنو استفاده کردند. همه­ی ما می­دانیم که از هورنو در بازار استفاده می­شده است. بازاری که در زیر غرفه­ها فضای تاریکی ایجاد می­شده است. برای کشیدن نور به داخل فضا، از هورنو استفاده می­کردند. ولی به­خاطر همین نگاه فرمی که در معماران ما وجود دارد، دیدیم که هورنو از نظر فرمی به زیبایی در کار آقای ادب استفاده شده بود ولی هورنویی که دو فضای باز و روشن را به یک­دیگر پیوند می­زند. یعنی کار آقای ادب فضای بسته­ای نداشت که بخواهد نور را به دخل بکشد و دو طرف فضا کاملا باز بود و استفاده­ی از هورنو صرفا دیدی فرمی داشت.

نوریان: فکر می­کنم که آقای ادب هم قبول داشته باشند. ما وقتی اثری برای خارج از ایران طراحی می­کنیم، مثلا برای اکسپو غرفه طراحی می­کنیم، فکر می­کنیم که فرم­هایی از ایران را باید نشان دهیم و به­نوعی ایران را به کشورهای دیگر بشناسانیم. این بیان برای ما است یا برای عصر اخیر است؟ سوال جدی من این است. هم می­توان روی آن صحبت کرد که آیا این بیان چقدر محترم است و هم آیا ما باید به این سمت برویم یا خیر؟ همان­طور که می­دانید در اکثر اوقات همین اتفاق رخ می­دهد. ما می­خواهیم برای دنیا آیکون بسازیم.
ادب: به­نظر من اگر طراحی خوب رخ بدهد، اتفاق بدی نیست. در خیلی از کشورهای دنیا این اتفاق می­افتد.
نوریان: طراحی خوب. اگر می‌شود این خوب را تعریف کنید.
ادب: عرصه­هایی مثل اکسپو، فضایی برای رقابت هستند. غرفه­های اول، دوم و سوم مشخص می­شوند. سقف تعداد بازدیدکننده­ها هم معلوم است. خیلی از غرفه­ها بودند که کشورشان گم­نام بود؛ اما برای بازدید از آن­ها صف کشیده بودند. بعضی از این کشورها اسم‌شان تازه به گوش ما می­خورد. شناختن اسم یک کشور مهم نیست، بلکه همین که یک نفر جذب غرفه شود، آن غرفه یک امتیاز گرفته­است و برد کرده است. من این روند را خیلی تدریجی می­بینم. باز به مثال قبلی خودم باز می­گردم. برای ما رسیدن به مطلوب این است که فرم خوب باشد و غنای معنایی داشته باشد، فرهنگ ایران را هم نشان دهد، معماری ما هم مفهومی است پس مفاهیم هم در فرم‌مان باشد.
نوریان: اگر اجازه دهید حرف را دقیق­تر کنم. مثلا غرفه­ی شانگ­های انگلستان چه طور بود؟ آیا فرمی از معماری کهن انگلستان در آن بود؟ یا به واسطه­ی موضوع و جریان اکسپو، قریب به چند هزار بذر و دانه را از پهنه­ی به قول خودش بریتانیای کبیر جدا کرده بود و بعد با یک صنعت بسیار عالی آن را به نمایش‌ گذاشته بود. انگلستان نبود اما نگاهش این بود که باید طبیعت خودم را نشان دهم. آیا ما در رابطه با غذای خودمان چنین چیزی نداریم؟ مثلا آیا نباید دنیا روش­هایی که ما با برخورد با مواد غذایی داشتیم را بداند؟ اصلا به بحث کانسپت فرمی فکر نمی­کنم. مثلا خشک کردن مواد غذایی در زیرزمین­های ما. آویزهایی می­سازد که هم ایده به ما می­دهد و هم فرم. یا مثلا بعضی از نذری­هایی که در کشور ما درست می­شود جریانی فرهنگی-غذایی دارند. مثلا من شخصا برای این کار، به طراحی داخلی هم فکر می­کردم. یادم می­آید که خود شما برای یک نانوایی طراحی خاصی انجام دادید و کار بسیار جالبی بود. مثلا نحوه­ی نان پختن ما از سنت­های کشور خودمان است و برای ما است. هم زیبا است. هم یک سازه و ساختار دارد ….. می­خواهم بگویم که این نحوه­ی فرمی، بیانی آن­جایی است. این را قبول دارید؟

ادب: بله فکر می­کنم. شاید مقداری، این اتفاق از تعلیم نادرست معماری در ایران ناشی شده باشد. هم­اکنون ما، معماری خوب را معماری سمبلیک می­دانیم. در تکمیل حرف باید بگویم که این اتفاق پله­پله­ای است. ابتدا باید ذره­ذره رشد کنیم. مثلا کریم رشید معمار مصری طراحی می­کند. ابتدا کارش شاخص و برند می­شود. مفهوم و ایده­اش چه بوده­است مهم نیست. فعلا اسمش مطرح شده‌است. الآن بحث من سر این موضوع است. مثلا در غرفه­ی ایران در شانگ­های، از داخلی خیلی کار شده بود. اگر کسی داخل می‌شد و سناریو را طی می­کرد، از لحاظ فرهنگ ایران خیلی روی آن کار شده بود. این کار کاملا می­توانست که فرهنگ ایران را معرفی کند و تمام چیزهایی که دغدغه­های ایران است در غرفه بود. ولی اگر کسی داخل غرفه می­شد! یعنی ما باید مرحله­ی اول را داشته باشیم تا به مراحل بعدی برسیم. مثلا تمام کسانی که غرفه­ی بریتانیا دیدن کردند، ممکن است حتی ندانند که چند هزار بذر و دانه از در کار هست و این­ها از کجا جمع­آوری شده­اند. اول فرم آن­ها را جذب می­کند چون خاص است. می­روند داخل و تازه متوجه موضوع می­شوند. حتی خیلی از افراد بعد از داخل شدن هم متوجه موضوع نمی­شوند. بحث حداقلی این است که این افراد رفتند داخلی غرفه.
من این نکته را بد نمی­بینم که معماران و طراحان کشورمان از فرم­ها و معماری قدیم کشورمان، لوگویی در ذهن جهان بسازد. با این کار بگویند که معماری ما این است، این است و این. کمااین­که خیلی از کشورهایی که فرهنگشان از ایران غنی­تر هم نیست، دارند این کار را می­کنند. مثلا کشورهای آسیای میانه. کشورهایی مثل ترکمنستان، ازبکستان و حتی تاجیکستان. این کشورها پیشینه داشته­اند اما نه به غنای پیشینه­ی ایران. ولی باز می­بینیم که این کشورها هم در تلاش برای ساختن لوگو برای کشورشان هستند.

نوریان: آقای قاسم­پور، آیا تنها راه این حرف است؟
قاسم­پور: این­جا واجب می­شود که واقعیت­هایی را بگویم. معماری فقط هنر خلق فرم نیست. معماری هنر فکر و حل کردن معضلات است. به همین اکسپو برگردیم. اولین سال برگزاری اکسپو ۱۸۸۶میلادی است یا ۱۸۹۰ در کشور انگلیس. در این دوره چه اتفاقی می‌افتد؟ قصر بلورین ساخته می­شود. ساختمانی که برای مدت زیادی عمر می­کند و می­ماند و نمودی برای کشور انگلیس می­شود. بعد از آن برج ایفل ساخته می­شود. بعد از آن در مونترال در سال ۱۹۶۷ مجموعه مسکونی هابیتات ساخته می­شود. تفکر موشه  صفدی برای ساخت مجمتع مسکونی را بروز می­دهد. بعد از آن باک مینستر فولر گنبدهای ژئودزیک را به دنیا معرفی می­کند. در واقع هنر معماری، هنر خلق فرم نیست. برعکس اتفاقات دنیای معماری امروز که به دنبال تبلیغ کردن برند و شاخص خودشان هستند. اصلا این نیست! هنر معماری حل کردن معضلات به شکلی زیبا است که در زندگی با آن­ها برخورد داریم. تصویری از عالی­قاپو و تالار موسیقی نشان دادید. اگر می­بینید که فرم تالار موسیقی شما را می­گیرد و زیبایی آن شما را جذب می­کند، صرفا به­خاطر نگاه فرمی نیست. او آکوستیک را با خلل و فرجی که ایجاد کرده حل کرده است.

شما از واژه­ای در صحبت­های‌تان استفاده کردید که لازم است درباره­ی آن توضیحاتی را عرض کنم. گفتید که «ما باید معماری و طرح‌مان را مدرن کنیم.» یا «من سعی کردم با این کار فرم‌م را مدرن کنم.» این گفته­ی شما نشان می­دهد که ما می­پنداریم از موضوعی محرومیم و باید به چیزی که نداریم برسیم و آن را در خودمان ایجاد کنیم. یا طرح­های ما ویژگی­ای را ندارند و ما باید آن را در طراحی‌مان ایجاد کنیم. این تفکری است که به ما باورانده شده­است. به ما باورانده­اند که اگر ایده­ای داشته­اید، برای قدیم بوده است و اگر کسی روی تکنولوژی کار کند جز کشورهایی است در تراز اول دنیا قرار دارند. در صورتی که خیلی از ایده­هایی که به حل مسائل انجامیده است توسط ایرانیان بوده­است و لزومی هم ندارد که اسم آن را مدرن­سازی بگذاریم. باید نکته­ای هم به صحبت­هایم اضافه کنم. ایستایی همان چهارتاقی که شما در کارتان گذاشته بودید و در تصاویر هم مشاهده کردیم، بدون کابل­های نگه­دارنده امکان­پذیر نیست. در صورتی که هنر معماری ایرانی این است که بزرگ­ترین دهانه­ها را با عناصری که خودشان ایستایی‌شان را تأمین می­کردند، حل کرده است. یعنی بحثی که شما به عنوان آیکونیک آن را مطرح می­کنید، بحث آیکوینک فرمی نیست. بحث ما ایجاد فرم­های جذاب، زیبا و ماندگار در کنار حل کردن یک معضل است. اگر از روشی غیر از این در معماری جلو برویم، همان­طور که امروزه می­بینید به فضاهایی می­رسیم که منعطف و سیال است، اما جای زندگی انسان نیست. باید این مرز مشخص شود. ما داریم برای انسان و معضلات زندگی­اش طراحی می­کنیم یا برای زیبایی؟ درست است که باید این آثار در ذهن بماند ولی این مرزها باید مشخص گردد.
ادب: من حرف شما را کاملا قبول دارم و کاملا هم درست است. این نکته­ای که گفتید برای من هم مطرح است. ما در طراحی این غرفه خیلی بیش­تر به بحث آیکونیک بودن پرداختیم تا سایر مباحث. ولی باز دوباره به حرف اولم باز می­گردم. به عنوان مثال عرض می‌کنم. چه­کسی می­تواند حرف بزند؟ ایده­آل من این بود که در طی مدت زمان کوتاه شش روزه به فرمی برسم و به نظرم به خواسته­ام نائل شدم.

نوریان: من دفاعی از آقای ادب می­کنم تا کمی روی این مساله بتوانیم بحث کنیم. فکر می­کنم که محمدحسین هم قبول داشته باشد که جهان، الزامات رسانه­ای خاص خودش را دارد. باید دیده شود که چیزی درحال رخ دادن در جهان است. مثلا اگر یک توپ بزرگ در یک جای دنیا شلیک شود، حداقل خبرگزاری­های بزرگ جهان، برای یک­بار خبر آن را پخش می­کنند. شاید نگاه خودم به این موضوع متفاوت باشد، ولی می­خواهم قضیه روشن شود. من این حرف را از طرف مجید می­زنم. اگر ما می­خواهیم در اکسپو غرفه بسازیم نیاز داریم که دیده شویم. فکر می­کنم از گفتن آیکون نیز دنبال گفتن همین حرف است. این­که اول، چطور می­توانیم کارمان را نشان دهیم؟ اول باید خودمان را نشان دهیم تا بعد از آن، حرف ما را بخوانند. آیا ما بدون این فرم­پردازی می­توانیم خودمان را نشان دهیم؟

قاسم­پور: من ساده­ترین راهی که هست را خدمت دوستان عرض می­کنم. معماری کشور ما توسط خیلی از کشورهای  جهان شناخته­شده نیست. به مسجد امام اصفهان  یا مسجد شیخ لطف­ا… نگاه نکنید که در بعضی از کتاب­ها از آن­ها نام برده شده­است. هم اکنون نیز، دوستان معماری که در جمع حضور دارند خیلی از اتفاقات جالبی که در معماری ما هست را نمی­شناسند. اگر ما با دید فرهنگی به اکسپو نگاه می­کنیم، ساده­ترین راهش این است که یک مدل یک­به­یک از یکی از آثار معماری گذشته­ی ایران، در آن­جا بسازیم. اگر می­خواهیم دید آیکونیک داشته باشیم، می­توانیم به عنوان مثال یکی از میل­مناره­هایی که در کشورمان هست را در آن­جا بسازیم. مگر این آثار دیدگاه آیکونیک را ندارند؟
نوریان: دقیقا با همان دیتایل و جزئيات اجرایی و شکل سنتی؟
قاسم­پور: بله. اگر قرار است ما از این آثار گرته­برداری فرمی بکنیم، دقیقا با همان دیتایل و شکل سنتی. اما اگر قرار است که معماری امروزمان را در طراحی به­کار بگیریم، لزومی ندارد آثار معماری‌مان با تمام فکرهایی که پشت‌ش است، قربانی بکنیم. در معماری معاصر ما، کسانی که طراحی می­کنند، شاید کاملا دیدگاه‌شان با معماران سنتی ما متفاوت باشد.
ادب: این اتفاقی بود که در غرفه­ی شانگ­های ایران هم افتاده بود. در آن اثر، یک­چهارم از گنبد شیخ­لطف­ا… را ساخته بود، جلوتر که می­رفتیم یک­چهارم از چهارطاقی را با همان دیتایل و جزئیات می­دیدیم. حتی نقوش آن هم تکرار شده بود. دقیقا آمده بودند گرته­برداری کرده بودند، اما داخلی. به­خاطر همین است که می­گویم وقتی به داخل اثر می­رفتید، اتفاقات خوبی در کار می­دیدید، حتی در آن­جا افرادی هم بودند که توضیح می­دادند. الآن که شما می­گویید چهارطاقی و کاروان­سرا این ویژگی­ها را دارد، درست است. اما مشکل نیز همین­جا است. باید اول فرد اثر را بخواند، تا بعد بفهمد که آن خوب است. فرد اول باید بیاید تا بتواند بخواند. این نقطه­ی کار مشکل است. زمانی ممکن است، کسی تاریخ ایران را بررسی کند و در انتها بگوید که تاریخ ایران خیلی مهم است. اما چقدر از غربی­ها تاریخ ایران را می­خوانند؟ کسانی هم که می­آیند با سلیقه و دل­خواه خودشان می­آیند. اما وقتی انگلیس غرفه­اش را طراحی می­کند، چون این اثر شاخص و برند شده­است، چون مرحله­ی اول را دارد، دیگر حرف­هایش شنونده دارد. الآن اگر انگلیس یک نمونه­ی مستقیم از آثارش را بسازد، من دیگر به آن توجه می­کنم. چرا؟ چون این کشور در اکسپوهای قبلی امتحان خودش را پس داده است. ولی من اگر به عنوان یک ایرانی این کار را بکنم، پیش خودشان می­گویند، این کشور اصلا معمار نداشته و این افراد مجبور شده­اند که این اثر را بسازند. این نگاه­ها وجود دارد. می­گویند اول برند و شاخص شو. حال بیا حرفت را بزن تا ما قبول کنیم. ولی چون هنوز شاخص نشده‌ایم، حتی اگر به­خوبی فریاد بزنیم، کسی که از کنارمان رد می­شود، اصلا به حرف‌مان گوش نمی­دهد.

نوریان: این موضوع جرقه­ی خوبی بود. به­تر است به موضوعات دیگری هم بپردازیم. سوالی که من از آقای ادب دارم این است که این کار معماری داخلی است یا معماری؟ شما در انتخاب تحلیل­گرها هم افراد را معرفی کرده بودید که معماری داخلی خوانده بودند و فکر می­کنم نگاه خودت هم بیش­تر به این سمت است. ولی طراحی متریال در کارهایت نبود. درحالی که می­دانیم در کارهایت به این نکته توجه می­کنی. می­خواهم اگر دید معماری داخلی داشته­ای درباره­ی آن هم صحبتی شود، رشته­ای که به­تازگی در حال نتیجه دادن و ورود فارغ‌التحصیلان‌ش به بازار کار در ایران است.

ادب: روی­کرد معماری داخلی در این طرح به این صورت تأثیر داشت که، اگر یک معمار این اثر را طراحی می­کرد به چینش­های جزئی، مثلا این که مدول پشت بخش عرقی­جات چطور باشد، فکر نمی­کرد. البته نمی­شود حکم کلی درباره­ی تمام معماران صادر کرد. ولی کسی که معماری خوانده است معمولا به این نکات توجه ندارد. پیش خودش می­گوید که اول عمل­کردم حل شود و بعد به نکات دیگر بپردازم. مثلا این که جای سرویس­ها را مشخص می­کرد درحالی که من در طرحم اصلا جایی برای سرویس­ها ندیدم. حتی قضیه­ی پختن غذا هم در کارم ندیدم. درصورتی که وقتی می­خواهیم غذای ایرانی طبخ کنیم، مطمئنا به مکانی نیاز داریم. بیش­تر به این نکته پرداخته بودم که کارم درحال دیده شدن است. از مکان­های مختلف و سکانس­هایی که با آن مواجه می­شد، از ورودی و … مدنظرم بود. تک­تک زیر غرفه­ها را می­دیدم و معماری داخلیشان را انجام می­دادم. درنهایت به بیرون طرح آمدم و کل طرح را نیز دیدم. شاید به این صورت در طراحی من تأثیر گذاشته است.
نوریان: آقای قاسم­پور شما هم مقداری برای ما درباره­ی معماری داخلی بگویید. چون رشته­ای است که به­تازگی آمده و ما تازه داریم آن را می­شناسیم.

قاسم­پور: موضوعی که لازم است در معماری داخلی مطرح کنم مفهوم معماری داخلی است که اگر برای معماران ما حل شود، راحت­تر با آن کنار می­آیند. معماری داخلی مدت ز­­­یادی از ممکلت ما دور بوده­است و به­خاطر مفاهیمی که در ذهن­ها بوده، اجازه­ی کار شدن در این زمینه داده نمی­شده است و بیش­تر آن را کاری طاغوتی می­دانستند. تمامی این عوامل باعث شده است که مهجور واقع شود. الآن هم که اقبالات زیادی نسبت به آن ایجاد شده است، تفکراتی در پشتش وجود دارد که از پایه­ی واقعی معماری داخلی جدا است. بعضی فکر می­کنند که با ایجاد دکور می­توانند معماری داخلی داشته­باشند. در صورتی که مهم­ترین عنصری که در معماری است همان فکر است. معماری داخلی یعنی فکر کردن نسبت به داخل فضا. یعنی اگر ما بگویم معماری داخلی، داخل معماری است، گزاف نگفته­ایم. پس معماری داخلی فکر کردن نسبت به ریز فضاها و اتفاقاتی است که در آن­ها می­افتد. همان­طور که در معماری ما به بهترین جای­گیری فضاها در کنار هم فکر می­کنیم، در معماری داخلی نیز، به صورت جزئی­تر به آن می­پردازیم. پس معماران گذشته­ی ما هم معماری انجام می­دادند و هم معماری داخلی. درواقع در معماری سنتی ما مرزی بین معماری و معماری داخلی وجود ندارد. کسی که بازار را طراحی می­کرده است، هم آسایش حرارتی آن، راحتی زندگی کردن و راحتی رفت­وآمد در تابستان و زمستان آن را تامین می­کرده است و هم نور آن را تامین می­کرده و هم فضاهای مناسب برای فروش را مدنظر داشته. یعنی عناصر معماری داخلی که در فضای داخل هستند و هم عناصر معماری که به مجموعه، دید کلانی دارند. اگر از این منظر نگاه کنیم، کارهای آقای اردلان شایسته­گی تقدیر کردن را دارند. به­خاطر این­که مرز بین معماری و معماری داخلی را به شایسته­گی برداشته­است و باعث کم­رنگ شدن این تفکر در کشور خودمان شده­است. ولی اگر بخواهیم به این کار یعنی طرح غرفه ایران در اکسپوی میلان نگاه کنیم، باید گفته شود که جای معماری داخلی در آن خیلی خالی بود و می­شد به­تر به آن پرداخته شود. قطعا پرداختن به جزئیات معماری داخلی در این چند روز و مدت زمان کوتاه امکان­پذیر نبود و این نکته­ی کار مثبت ایشان است که تا همین حد هم به معماری داخلی پرداخته­اند.
من فکر می­کنم برای هر معماری که می­خواهد کار کند و در این مملکت اثر معماری بسازد، دانستن معماری داخلی حتی از خود معماری هم مهم­تر است. چون معماری، به معنای آکادمیکی که در کشور داریم، شاید ۳۰ درصد در بازار اتفاق می­افتد. منظورم فضاسازی است. ولی طراحی فضای داخلی که در کشورمان به­طور جدی دچار نقص است و اشتباهات زیادی در آن می­بینیم، باید بیش­تر مورد توجه قرار گیرد و اهمیت بیش­تری دارد. اگر به من گفته شود که چارت جدیدی برای دروس معماری بنویس، مطمئنا می­گفتم که کارشناسی معماری داخلی داریم و کارشناسی ارشد معماری! در صورتی که در کشور ما بالعکس است. یعنی کارشناسی معماری داریم و کارشناسی ارشد معماری داخلی. این نیاز در کشور ما متفاوت تعریف شده­است.

سوالات و نظراتی که در جلسه ارائه از جانب مخاطبین مطرح شد:
چرا ۶ روز فرصت داشتید؟
ادب: کلا زمان مسابقه ۶ روز بوده­است. دلیل خاصی نداشت.
طرح اجرا شده­است یا خیر؟
ادب: طرح برای مسابقه بود و اجرا نشده است.
عناصری که آویزان کردید آیا با باد حرکت می­کنند؟ ساختار آن‌ها چه طور است؟
ادب: بله. حرکت می­کنند. البته بعدها به این نکته فکر کردیم که این عناصر با کابل متصل نباشند و با میله­ به سازه متصل باشند، تا حرکت­ها کنترل شود. باید بگویم که ما در طراحی­مان نکاتی مثل باد و صدا را هم دیده بودیم. ولی باید تمهیداتی می­داشت که نشد به آن­ها برسیم.
آیا امروز وضعیت تغذیه­ی ایران در این کار دیده شده است؟ چهارطاقی برای امروز ما نیست. کاروان­سرا برای امروز ما نیست. شاید باید به بحث معاصر آن بیش­تر پرداخته می­شد­.
در این جلسه صحبت‌هایی نیز از جانب حضار در سالن مطرح شد که به دلیل عدم وجود امکانات مناسب صوتی ضبط نشده‌اند و در نتیجه امکان پیاده سازی آن‌ها وجود نداشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *