تحلیل مجموعه «پوسترهای عاشورایی با نگاهی در خوش‌نویسی سنتی»

55
0

در حاشیه نمایش آثار در حلقه هنر

می­خواهم به این سوال پاسخ بگویم که چرا در کارهایم از خط استفاده کرده­ام؟ چرا برای یکی شدن کارهایم از خط استفاده کرده­ام؟ چرا استفاده از خط، مولفه­ی کارهای من است؟ به­خاطر ارزشی که خط در هنر اسلامی دارد و علاقه­­ی مسلمین به قرآن و کتابت آن، که این بسیار ارزش‌مند است. بدون مطالعه­ی خط وارد شدن به هنر اسلامی غیرممکن است. به همین دلیل استفاده از مولفه­ی خط، به­ترین و راحت­ترین راه برای من درطراحی  پوسترهای مذهبی بود.

مرتضایی: به نام خدا. مجموعه­ای که قرار دارم امروز ارائه کنم، مجموعه پوسترهایی است که برای دهه­ی محرم و به سفارش هیئت هنر طراحی شده­است. مولفه­ای که در تمامی پوسترها وجود دارد، استفاده از خط و خوش­نویسی است. ابتدا به توضیح کوتاهی درباره­ی خط می­پردازم و در ادامه به پوسترها خواهم پرداخت.
در مطالعه­ی خط دو بخش برای من جذابیّت داشت. یک انواع خطوط کوفی و دو، خطوط تفنّنی. خط کوفی به­خاطر ساده بودن و درعین­حال مدرن بودن برای من جذابّیت داشت. هم اولین خطوط کوفی که برای کتابت قرآن از آن استفاده می­شد و هم انواع دیگر آن، که خط مغربی هم جزئی از آن است، در حرکات خود آزادی و روانی را داشته‌اند و این از جاذبه­های خط کوفی برای من بود. تصاویری که از خطوط دوران اسلامی می‌بینیم به خوبی نشان می‌دهد که خط به تنهایی می‌تواند یک اثر کامل محسوب شود. در این تصاویر ذوق خوش­نویسی سنتی کامل نمایان است. حتی کوفی بنایی که بر عکس انواع کوفی که حرکات آزاد و روان در فرم دارند، کاملا هندسی و ریاضیاتی است به خاطر فضاهای مثبت و منفی که در خودش دارد می­تواند به­عنوان یک اثر گرافیکی محسوب شود و در تایپوگرافی آن را به ­کار برد.

بخش دوم مطالعات من درباره­ی خطوط تفنّنی بود. چه­وقت خطوط تفنّنی شکل می­گیرد؟ زمانی که یک خطاط، بر روی یک خط تسلط کامل داشته باشد، در کارهای خود دست به شیرین­کاری می­زند. مثلا وقتی یک استاد، روی تمامی خطوط از قبیل نسخ و ثلث و … تسلط دارد و در آن­ها به مقام استادی رسیده­است، به بازی کردن با خط می­پردازد. خلاقیت­هایی را وارد کار خود می­کند. نهایت نوآوری و خلاقیت خوش­نویسی سنتی را در خطوط این تصاویر می‌توان دید.
خط دیگر طغری است که در زمان سلجوقیه خط در ایران مورد استفاده بوده­است. از آن برای امضای پادشاه و مهر سلطنتی استفاده می­شده­است. این را به صورت کوتاه عرض کردم تا زمانی که به پوسترها بپردازیم و در ادامه برای شما خواهم گفت که چه دلایلی، باعث استفاده از خط طغری شده­است.

خطوط بعدی، آینه­نگاری یا مثنی بوده است. به این نوع خط جفتی یا توامان گفته­می­شود. در این نوع خطاطی، دو خط را طوری می‌نویسند که کاملا قرینه باشند و خطی، در محور مرکزی آن­ها وجود داشته باشد. تمام کلمات و حروف به صورت کامل و قرینه در سمت دیگر، تکرار می­شود. به آن آینه­نگاری یا آینه­نویسی هم گفته­می­شود. این تصویر هم یک نوع خط آینه­نگاری به حساب می­آید ولی به خاطر تزئین در حروف، می­توان آن را خط گل­زار نیز نامید. هم گل­زار و هم آینه­نگاری.
خط گل­زار، خطی تزئینی است که مورد علاقه­ی ایرانیان بوده­است. این خط به­این صورت نوشته می­شود که یکی از انواع خط، مانند نستعلیق، نسخ یا ثلث به صورت جلدی و درشت نوشته می­شود و در تمام قد قلم و در جایی که قلم پهن می­شود صحنه­هایی را طراحی و نقاشی می­کنند. مثل صحنه­ی شکار یا تزئین گل و … که در این خط متداول است.
خط بعدی که به شما معرفی می­کنم، خط جانورنگاری است. این خط به ­این صورت نوشته­ می­شود که حروف را درقالب یک شکل بگنجانیم. این شکل می­تواند جانور باشد یا گیاه. حتی در بعضی موارد از اندام انسان استفاده می­شود که در این صورت آن را انسان‌نگاری می­نامیم. نکته­ای که اشاره کردن به آن خالی از لطف نیست آن است که هرنوع خطی، مانند نسخ، ثلث و کوفی و حتی نستعلیق برای خط جانورنگاری مورد استفاده قرار می­گرفته­ است.

می­خواهم به این سوال پاسخ بگویم که چرا در کارهایم از خط استفاده کرده­ام؟ چرا برای یکی شدن کارهایم از خط استفاده کرده­ام؟ چرا استفاده از خط، مولفه­ی کارهای من است؟ به­خاطر ارزشی که خط در هنر اسلامی دارد و علاقه­­ی مسلمین به قرآن و کتابت آن، که این بسیار ارزش‌مند است. بدون مطالعه­ی خط وارد شدن به هنر اسلامی غیرممکن است. به همین دلیل استفاده از مولفه­ی خط، به­ترین و راحت­ترین راه برای من در طراحی پوسترهای مذهبی بود.
اولین پوستر به مناسبت شهادت حضرت مسلم (ع) طراحی شد. در این کار از خط کوفی بنایی استفاده کردم. قصد داشتم در این کار محاصره­شدن حضرت مسلم، توسط کوفیان را نشان بدهم. چه­طور به منظور رسیده­ام؟ نام حضرت مسلم را نوشته­ام و بعضی از حروف را به­صورت ناخوانا و با خط بنایی در کنار آن قرار داده­ام. گویا که حضرت مسلم توسط حروف و کلمات ناقص محاصره شده­است. غرض از کار، نشان دادن حصار حضرت مسلم است. نمی‌دانم چقدر در این کار موفق بوده ­ام.

در پوستر دیگر خط تفنّنی طغری به­کار برده شده­است. احساس من این بود که این خط شباهت بسیار زیادی به غنچه دارد. از این خط برای حضرت علی­اصغر (ع) استفاده کردم. نکته‌ای که فراموش کردم درباره­ی خط طغری عرض کنم، شباهت بسیار زیاد آن به تیر و کمان است. استفاده­ی پادشاهان از این خط هم به­ همین سبب بوده­است. شباهت بسیار زیاد آن به غنچه من را واداشت تا از آن برای طراحی پوستر حضرت علی­اصغر استفاده کنم.
و اما پوستر حضرت عباس (ع). در این کار به نوعی از جانور­نگاری اما در قالب فرم علم استفاده کرده­ام، به معنی مجموعه­ای از حروف، در قالب یک شکل. در گذشته از فرم یک جانور یا بخشی از بدن انسان مورد استفاده قرار می­گرفت اما من برای این کار از فرم و قالب علم، استفاده کردم و حروف را در آن چیدم.

پوستر بعدی به مناسبت روز طفلان حضرت زینب (س) طراحی شد. در این کار از آینه­نگاری استفاده کردم. تناسب این خط با موضوع در این است که طفلان حضرت زینب، هردو با هم وارد صحنه­ی عاشورا شدند. جفت بودن، مثنی بودن و توامان بودن را با خط آینه­نگاری نشان داده­ام.
در طراحی پوستر حضرت قاسم (ع) دوباره از خط کوفی بنایی استفاده کردم. قصدم از این کار، فریب دادن مخاطب در دید اول بود. می‌خواستم که سایه­ی کلمه قاسم، کلمه حسن باشد. اضافه کردن دیتیل، در این کار برای من موضوعیت داشت. در خط کوفی بنایی، این کار به راحتی دست‌یافتنی بود. یعنی با استفاده از سایه و پروخالی این خط، ایده­ام را به گونه‌ای اجرا کردم که در دید اول مخاطب، متوجه آن نمی­شود.
خط پوستر حضرت زینب (ع)، خط گل­زار است. می­خواستم که نقاشی­های قهوه­خانه­ای را به صورت دیتایل، در قسمت­های پهن خط بیاورم. در این کار از تزئینات استفاده شده­است.

پوستر دیگر برای حضرت رقیه (س) است. برای من اسم حضرت رقیه، ناخودآگاه مرثیه­ی گوش و گوشواره را تداعی می­کند. از خط کوفی اولیه برای اتودهای گوشواره استفاده کردم. برای محسوس کردن این طرح برای خودم، به یکی از دوستان جواهرساز، گوشواره را سفارش دادم و این گوشواره ساخته­شد. بعدا در پوستر، هم بعضی از افکت­ها به آن اضافه شد.
برای جناب حر (ره)، دو پوستر طراحی و در هردوی آن­ها عکاسی کردم. این جا فقط از خط کوفی تفنّنی استفاده نکردم. این عکاسی با سرعت پایین شاتر انجام شد. قصدم از این کار، نشان دادن آزادی، حرکت و رهایی جناب حر بود. من احساس می­کنم که عکاسی با سرعت پایین، حالت ملکوتی خاصی نیز به کار داده است. پوستر دیگری نیز برای جناب حر طراحی شده­است. نمایش جدا شدن حر از گذشته­اش، جان مایه این کار است.
پوستر آخر نیز پوستر ذوالجناح است. در این تصویر از جانورنگاری استفاده شده­است. این تصویر نشان­دهنده­ی زمانی است که ذوالجناح یالش را به خون شهدای کربلا آغشته می­کند. زمانی که به سمت خیمه­گاه بازمی­گردد. نمی­دانم چقدر در این کار موفق بوده­ام.

یوزباشی: بسم الله الرحمن الرحیم. از خانم مرتضایی بابت توضیحاتی که درباره­ی کارهای‌شان دادند، تشکر می­کنم. تجربه‌ی جلسه اول نشان داد که وقت برای بسیط صحبت کردن، برای منتقدان نیست. در چند جمله نظرم را درباره­ی کلیت کارها و رسانه­ی پوستر عرض می­کنم. بعد در خدمت‌تان هستم. 

این صحبت یک نظر شخصی است اما بین عمده­ی طراحان عمومیت دارد. ورود به موضوعاتی از این دست _موضوعاتی که سبقه­ی تاریخی و پیشینه­ی ذهنی در عموم جامعه دارند، مثل موضوعات مذهبی_ که ریشه در عقاید و اعتقادات مردم این سرزمین دارد، بسیار سخت است و هرکسی از پس آن برنمی­آید. اولین نکته­ی مثبتی که درباره­ی کار خانم مرتضایی می­توان گفت این است که ورود ایشان به این موضوع و پرداختن به موضوعات جزئی­تر در حماسه عاشورا، که تا پیش از این من ندیده بودم البته جشنواره و سوگواره­هایی پیش از این اتفاق افتاده­است و بعضا موضوعات فعالیت آن­ها این عناوین بوده­است. اما گستردگی چندانی نداشته­است. می­توان گفت که چند سالی است که این موضوع باب شده و به این اتفاق پرداخته می­شود. تا الآن، فقط بعضی از شخصیت­های اصلی عاشورا، موضوع این کارها بوده­اند. نکته­ی مثبتی است که ایشان به شخصیت های مختلف و موضوعات مختلف حماسه­ی عاشورا پرداخته‌اند.

نکته­ی بسیار مهمی درباره­ی رسانه­ی پوستر عرض می­کنم. در جامعه­ی هنری ما، رسانه­ی پوستر دستخوش تلاطم است. یعنی برخوردهای متعدد و متنوعی با آن می­شود. خیلی از طراحان در کارشان اصالت را به نگاه شخصی خود می­دهند. می­گویند چیزی که ما از پوستر درک می­کنیم ماهیت این پوستر است. اما در ضابطه و قانون­های طراحی پوستر، ضوابطی وجود دارد که نه تعریف من و نه برداشت شخصی هیچ طراحی نیست. این ضابطه را، ویژگی­های خود پوستر معرفی می­کند. این ضابطه بیان می­کند که پوستر یک رسانه­ی صریح، گویا و به معنای نزدیک­تر، پوستر مثل یک فریاد آنی است. پوستر به شما این زمان را نمی­دهد که بایستید و با آن مواجهه­ی طولانی مدت داشته­باشید. یا مثل یک اثر نقاشی در آن بیاندیشید و به لایه­های عمیق و چندگانه­ی آن ورود پیدا کنید. ذات پوستر، سریع و گذرا است. نمی­توان در مواجهه با یک پوستر، بیش از چند ثانیه یا در نهایت چند دقیقه متوقف شد. به­خاطر این ویژگی پوستر، باید سمت زیبایی­شناسی­ای برویم که خلاصه و استریزه است و بیان صریح و گویا دارد و شما را درگیر لایه­های عمیق نمی­کند. با درنظر گرفتن این ویژگی، صحبت­هایی را در نظر دارم که بعد صحبت­های دوست‌مان به آن اشاره خواهم کرد.

حسین­علی­زاده: به نام خدا. سلام. از حضور در جمع شما خوشحال هستم. اگر بخواهم در مجموع به کار خانم مرتضایی بپردازم، باید بگویم که خیلی خوب بود. با استفاده از خط سنتی و اسلامی، توانسته‌اند کار را به سرانجام خوبی برسانند. در کل مجموعه­ی خوبی از آب در­آمده­است. این نقطه­ی قوت این مجموعه است.  مهم­ترین اثر ایشان، پوستر ذوالجناح است که بسیار هم دیده شده­است. ایشان به خوبی توانسته­اند با استفاده از خط، کاراکتر اسب را درست کنند. در این پوستر حالات درونی اسب نمایان است. شیهه­ای که می­کشد و ضجه‌ای که در درون حیوان است. حالات درونی اسب در ظهر عاشورا، با این کار درک می­شود. این کار در هر بار دیدن، برای من جذابیت داشته­است. این تصویر من را یاد چند نوشته می­انداخت که آورده­ام تا برای شما بخوانم : « از کنار خیمه­های زنان که برگشت آمد بین کشته­ها تن صاحب‌ش را پیدا کرد. بو کرد. رفت طرف فرات. در آب فرو رفت و دیگر کسی اسب خونین را ندید….» وقتی این متن را می­خوانم، در آب فرو رفتن در این نوشته، من را به یاد کار ذوالجناح خانم مرتضایی می­اندازد. اسبی که به صورت نیم­تنه تصویر شده­است، غرق در آب بودن را به نمایش می­گذارد.

نکته­­ی مثبت دیگر کارهای ایشان استفاده از رنگ قرمز در بعضی از کارها است. در عین حال که این سرخی، جنگ، غضب، خشم و خون را نشان می­دهد در نقطه­ی مقابل تجدید حیات، عظمت و جاودانگی عاشورا را نیز به تصویر می­کشد. درباره­ی این اثر شما صحبتی ندارید؟

یوزباشی: هنوز حرف­های کلی من مانده­است. من به صورت خلاصه و سریع مطالبی را عرض می­کنم. نکته­ای درباره­ی فرهنگ تصویری عاشورا وجود دارد. در تاریخ هنر کشور، توقفی در این زمینه وجود دارد. به این نکته نیز باید اشاره شودکه هم­واره محور اصلی در انتقال مفاهیم اعتقادی و دینی کشور ما، کلام بوده­است. خیلی کمتر دیده شده و اشاره شده است که مفاهیم توسط تصاویر انتقال پیداا کند. همیشه محور اصلی کلام بوده­است. همان­طور که دوستان می­دانند در رابطه با واقعه­ی عاشورا، در فضای روضه و عزاداری­ها محور اصلی کلام است. به­واسطه­ی بازگویی اشعار و روایاتی که از این حادثه وجود دارد مفاهیم انتقال پیدا می­کند. اما در دوره­ای از زمان_ اواخر قاجار تا اواسط پهلوی_ اتفاقاتی درباره­ی فرهنگ تصویر عاشورا می­افتد. نقاشی قهوه­خانه­ای و روایت حماسه­ی عاشورا به مدد تصاویر. البته این کار فقط محدود به روایت­گری حماسه­ی عاشورا نبود. اساطیر و داستان­های کهن ایرانی نیز به این واسطه روایت می­شدند. کم­کم این شیوه، به خدمت روایت­گری عاشورا درآمد و تجربیات درخشانی را به جای گذاشت. بعد از این بازه­ی زمانی، خلائی در حوزه­ی انتقال مفاهیم ایجاد می­گردد. به جرأت می­توان گفت حدود یک دهه است که به صورت جدی به این روی­کرد جدید در طراحی گرافیک، پرداخته­­ شده­است. با این تعریف، تمام کارهایی که شکل می­گیرد در حوزه آزمون­ و خطا است. بعضی از کارها موفق می­شوند. من فارغ از موضوع و از حیث هنری عرض می­کنم. و بعضی دیگر از کارها، کارهایی هستند که نتوانسته­اند با موضوع ارتباط برقرار کنند. تعدادی از کارها هم، منفی هستند. این گروه سوم، فارغ از نیت طراح، نه تنها نتواسته­اند موضوع را منتقل کنند بلکه به شأن این واقعه هم جسارت می­کنند. البته این اتفاق، معمولا ناخواسته است.

اگر بخواهم به کارهای خانم مرتضایی بپردازم_من درباره­ی یک کار خاص صحبت نمی­کنم بلکه درباره مجموع کارها صحبت می­کنم_ هم نکات مثبتی به ذهنم می­رسد و هم نکات منفی. در مجموع کارها اگر بخواهیم به نکته­ی مثبت پررنگ و جدی­ای بپردازیم، وحدت رویه­ای است که در کارها دیده می­شود. مهم­ترین عنصر این وحدت رویه، استفاده از رنگ است. مجموعه­ی کارهای خانم مرتضایی به استثنای این سه کار جدیدشان که تازه اضافه شده است و من قبلا ندیده بودم، دارای پالت مشخص است. این پالت از سه رنگ عمده تشکیل شده­است. قرمز، مشکی و سفید. تونالیته­ی این سه رنگ در تمامی کارها دیده می­شود. این نکته­ای مثبت، در ایجاد وحدت رویه است. اگر قرار است که کارها را به­صورت یک مجموعه ببینیم، استفاده از یک پالت مشخص باعث ایجاد وحدت رویه می­شود. توجه به دیزاین کار، از دیگر نکات بسیار مهم و  مثبت آثار است. ممکن است بعضی از کارهای ایشان این نکته را نقض بکند اما عمده­ی آثار دیزاین مشخصی دارد. به چیدمان عناصر در صفحه، هم­پای ایده اهمیت داده­شده­است. به عنوان مثال، کار حضرت حر که هم اکنون نیز مشاهده می­کنید،کار بسیار موفقی است. از نظر ایده، خوب و جا افتاده و به نتیجه رسیده است. چون ایده­ی این کار به نتیجه رسیده­است_ استفاده از رنگ سفید روی لایه­ی رنگ سیاه، که طبق فرموده­ی خودشان اشاره به جدا شدن و روی عوض کردن حضرت حر و تغییر کردنش، در روز عاشورا دارد_ طراح می­توانست برخورد فرمالیستی نداشته باشد و به شکلی ساده و معمول، حروف را به صورت عادی، روی کرسی و در وسط صفحه قرار بدهد. اما خانم مرتضایی این کار را نکرده­است. به نوع قرارگیری عنصر تصویری در صفحه دقت کرده­اند و این نکته باعث موفقیت این کار، در مجموعه­ی کارهایشان شده است. نکات مثبت و منفی زیادی یادداشت کرده‌ام. من ادامه بدهم؟

حسین­علی­زاده: نکاتی را که می­خواستم بگویم شما گفتید.
یوزباشی: خواهش می­کنم. نکته­­ی مثبت دیگری که به وحدت رویه­ی کارها کمک کرده و ذات طراحی این مجموعه به حساب می­آید، استفاده از عنصر حروف است. طبق گفته­ی خودشان، هدف از این کار، رجوع به فرهنگ گذشته­ی خوش­نویسی بوده است. البته باید به این نکته اشاره کرد که مخاطب، فارغ از تاریخچه­ای که طراح برای اثرش تبیین می­کند با آن مواجه می­شود. چه ما از حروف کوفی استفاده کرده­باشیم یا خوش­نویسی سنتی یا نستعلیق یا ریحان و یا هر نوع خط دیگر، نهایتا جاافتادگی این عناصر تصویری(حروف) در کادر برای مخاطب حس مناسبی ایجاد می­کند و باعث مواجهه­ی خوب با اثر می­گردد. مخاطب خیلی کاری به این نکته ندارد که طراح قصد رجوع به دوره­ی تاریخی خاص یا گونه­ی خاصی از خوش­نویسی را داشته­است. گرچه توضیحات ایشان در حوزه­ی تخصصی و حرفه‌ای نکته­ی قابل تأملی است اما چون مخاطب پوستر، عموم مردم هستند و عموم مردم، خیلی با بحث­های تخصصی سروکار ندارند نمی­توان از آن به عنوان نکته­ی ویژه­ای یاد کرد.

اهمیت ایده، نکته­ی مهم دیگری است که به آن می­پردازم. این موضوع نیز، باعث ایجاد وحدت رویه در کارها شده­است. تمامی کارهای طراحی ایده دارد. اگر بخواهیم سوگواره­ها و هیئت­ها را به عنوان مصداق قرار دهیم، معمولا با آثاری مواجه می­­شویم که تزئینات صرف، روی­کرد آن­ها است. ایده­ی خاصی را به مخاطب منتقل نمی­کنند. یا عنوان نوشتاری خاصی را به شکلی زیبا در صفحه قرار می­دهند. یا با استفاده از کنتراست رنگی خوب و هارمونی مناسب شما را مجذوب می­کنند. ولی نهایتا حرفی برای مخاطب ندارند. یا به قول یکی از اساتیدم، جمله­ی تصویری به شما نمی­دهند. در این کاری که مشاهده می­کنید، یک جمله­ی تصویری کامل وجود دارد. حتی اگر این نوشته پایین این حروف نباشد که نوشته است«جان آزاد». به­تنهایی و بدون توضیحات لی‌اوت، این کار یک جمله­ی تصویری کامل است. این نقص در بعضی از کارهای ایشان وجود دارد. در بعضی از کارها حتی با قراردادن لی‌اوت کار به سرانجام نرسیده است. این هم یک نکته­ی مثبت دیگر.

من سعی می­کنم بیش‌تر نکات مثبت کار را بگویم. ولی یک نکته­ی منفی که در کنار این نکات مثبت باید به آن اشاره کرد این است که عمده­ی ایده­ها متأثر از افکار و ایده­های دیده شده است. به این نکته نمی­شود نقیصه گفت. ویژگی­ای است که در حوزه­ی طراحی پوسترهای مذهبی_این عنوان از خودم است و چنین حوزه­ی مشخصی نداریم­_ وجود دارد. مواجهه با موضوعات مقدس و ترجمان آن­ها به زبان تصویر، کار ساده­ای نیست. خیلی از آزمون­ها، در انتها به خطا می­رسند. درواقع آزمون و خطاهایی هستند که بعضا موفق و عمدتا ناموفق هستند. چون موضوع، موضوع بزرگی است. نمی­توان با آن رفتار فرمالیستی نامتعارف کرد. به همین دلیل، در اکثر موارد به تکرار می­افتیم. به عنوان مثال در کار حضرت علی­اصغر، برخورد تیر با یک فرم، یک بار این فرم غنچه­ی گل است، یک بار کلمه­ی علی­اصغر و … و هر عنصر تصویری دیگر و در کار خانم مرتضایی مجموعه­ای از حروف است که باز حس غنچه­ی گل را دارد. این اتفاقی است که بارها و بارها و متاسفانه به شکل ناخوش­آیند دیده شده است. کسانی که به­صورت حرفه­ای وب­گردی می­کنند، چند سال گذشته که وب­گردی به این صورت باب نبود، یک بنر موشن وجود داشت که از آن خون می­چکید و به آن تیر می­خورد و هنوز هم گاهی در اینترنت آن را می­بینم.  به نظر من این سخیف­ترین، بدترین و ناموزون­ترین روش برای برخورد با موضوع بود. این­که فضا را خیلی چرک، کثیف و در عین حال خیلی عامیانه فرض و به صرف برخورد تیر با یک فرم، بخواهیم موضوعی به این بزرگی و عظمت را منتقل و بازنمایی کنیم. در حوزه­ی عاشورا، موضوع حضرت علی­اصغر ابعاد بسیار زیادی دارد. ما فقط به لحظه­ی شهادت ایشان فکر و برای ان ایده­پردازی می­کنیم. در آثاری که تا الآن طراحی شده است و ما دیده ایم این اتفاق خیلی تکرار شده است و بسیار آثار شبیه آن وجود دارد. این اتفاق موفقی نیست. ببخشید. شاید از لغات بدی استفاده می­کنم. این برخورد خام­دستانه و کوته­فکرانه است.
حسین­علی­زاده: نکته­ی منفی­ای که من هم درباره­ی این کار باید بگویم این است که تیر سه شعبه­ای که به ساقه خورده و آن را کات کرده است بیش از آن­که به گلو اشاره کند و اشاره به شکافته شدن سینه دارد. نکات مثبت کار را جناب آقای یوزباشی گفتند. چند سوال در این کار برای من پیش آمده است که از خانم مرتضایی می­پرسم. البته خودشان اجازه­ی پرسش به من نداده­اند. اما حالا من می­پرسم. 
در تمامی آثارتان تمامی انرژی و کار در مرکز پوستر است. به جزء کار حضرت زینب که در آن از خط گل­زار استفاده کرده بودید که طراحی در کل کار پخش شده بود. دلیل خاصی داشت؟

مرتضایی: احساس نمی­کنم این یک نقص برای مجموعه­ی آثار باشد. مجموعه­ی مولفه­هایی که در کارهایم رعایت کردم محتوایی است برای ده روز محرم. مولفه­ی دیگرم استفاده از خط بود. نمی­خواستم خودم را در تکینیک و رنگ محدود کنم. نمی­خواستم کارها به استفاده از یک تن رنگی محدود شود. در این آثار تجربه کردن نیز برای من بسیار مهم بود. وقتی که خط گل­زار را دیدم، علاقه داشتم که کاری با این خط انجام بدهم و آن را تجربه کنم. به همین دلیل جلوی خودم را نگرفتم. به سراغ کارهایی نرفتم که صرفا مخاطب لذت ببرد و بگوید که این کارها، مجموعه­ای شیک و شبیه به هم است.
حسین­علی­زاده: البته این نقد نبود. یک سوال بود. سوال دیگری که از شما داشتم این است که به گفته­ی خود شما این مجموعه پوستر برای شخصیت­های عاشورایی بوده­است. ولی در این آثار از مهم­ترین شخصیت عاشورا اثری نمی­بینیم.
مرتضایی: این آثار برای اشخاص نبوده است. به مناسبت روزهای محرم بوده است. برای روز عاشورا من ذوالجناح را طراحی کردم و علاقه­ای به اشاره­ی مستقیم به شخصیت امام حسین (ع) نداشتم. در این پوستر واقعه­ای را نشان دادم که بعد از واقعه­ی عاشوراا است. این کار طراحی شخصیت نبوده­است.
حسین‌علی‌زاده: یعنی برای شب عاشورا طراحی کردید؟
مرتضایی: بله. دقیقا.
درباره­ی پوستر حضرت علی­اصغر (ع) باید بگویم، سایر افراد که با آن­ها سروکار داشتم خیلی از این پوستر استقبال کردند. به حساب دید هنری من نگذارید. هنر سلیقه‌ای است. این حرف، سلیقه­ی آقای یوزباشی است و من نقد ایشان را قبول ندارم. من این پوستر را دوست دارم. و درباره­­ی حرف خانم علی­زاده، من در این کار قصد تجسم حضرت علی­اصغر را نداشتم. به همین دلیل برای آن گلو یا سینه، پا یا دست متصور نیستم. من ایشان را ترسیم نکرده­ام که حالا بخواهم برای آن گلویی هم درنظر بگیرم. این نقد اصلا وارد نیست.

یوزباشی: نقد جدا از سلیقه­ی منتقد است. البته من خودم را منتقد نمی­دانم. من هم درکنار دوستان طراح، طراح ساده­ای بیش نیستم. جدا از سلیقه، بحث من روی نکاتی است که خیلی برخورد سلیقه­ای در آن­ها وجود ندارد. بحث درباره­ی مبانی و عناصر تصویری خیلی سلیقه­بردار نیست. چیدمان مجموعه­ای از عناصر تصویری در یک کار، که به خلق پوستر منجر می­شود بیش­تر به اصول و مبانی هنرهای تجسمی سروکار دارد تا با سلیقه و نظرات شخصی و نظرات متفاوت انسان‌ها. در عین حال نظر خانم مرتضایی نیز محترم است. من نکته­ی دیگری در کارها می­بینم؛ این است که استفاده از یک رنگ و پالت خاص در مجموعه آثار ایشان که از سه رنگ اصلی تشکیل شده­است ایراد تلقی نمی­شود. ولی بهره­نبردن از قابلیت­های این پالت، نکته­ی منفی­ای محسوب می­شود. در اثر حضرت رقیه  کنتراست­ها به نظر خوب است. رنگ­ها درخدمت دیده­شدن عناصر تصویری هستند. به عنوان مثال سطح دایره­ای شکل گوشواره، بخاطر قرارگرفتن روی سطح تیره­تر از خودش کنتراست خوبی ایجاد کرده­است و ما راحت آن را می­بینیم. این نکته از نظر استانداردهای مبانی، مثبت است. کنتراست خوب، اتفاق مثبتی است. باعث دیده­شدن و خوب شناخته شدن عناصر مختلف، در کادر می­شود. باز اشاره می­کنم. این نکته­ای که عرض کردم سلیقه­ای نیست و بیش­تر به مبانی رجوع می­کند. در این اثر کنتراست­ها خوب هستند. فرم­های قرمزی که از کناره­ها آمده­اند و چشم را به مرکز کار هدایت می­کنند و اتفاق­های رنگی که در اتمسفر کار افتاده­است باعث ایجاد حرکت چشم می­شود. باعث می­شود که کل کادر را خوب ببینیم. باز هم این یکی از مبانی است. اما در بقیه­ی آثار رنگ­ها نقشی ندارند. برای این به کار اضافه شده­اند که کار خام نباشد. در بعضی از موارد از بافت استفاده شده­است. در برخی موارد از رنگ مشکی به روی قرمز استفاده شده­است. خیلی نقشی ندارند. طراح تمهیدی برای قراردادن رنگ­ها در کادر نداشته­است. این برداشت من است. بنا نداشته است که با رنگ و با هارمونی و کنتراست رنگ، نکته­ای را به مخاطب انتقال دهد. به نظرم بیش­تر نقش پرکنندگی در فضا را داشته است.
مرتضایی: من احساس می­کنم عناصر دیگری در کار بوده­است که بخواهم بیش­تر به آن­ها بپردازم. در برخی از موارد رنگ و افکت­های تصویری، مواد اولیه­ی ما برای طراحی پوستر است. ولی احساس می­کنم که در طراحی پوسترهایم، نکات دیگری وجود داشته که درجه­ی اهمیت آن­ها بالاتر از رنگ بوده­است. البته رنگ هم به امان خدا رها نشده­است.
یوزباشی: به نظرم تمامی عناصر تصویری در یک اثر هنری، در یک قاب 50 در 70، که یک پوستر باشد، به اندازه­ی خودشان نقش دارند. اثر دیگری وجود ندارد که بتوانیم روی آن مثال بزنیم، ولی نمی­توان گفت که بخاطر آوردن نشانه­ی فلان مجموعه و نهاد که می‌خواستم بیش­تر در دید مخاطب قرار بگیرد، به رنگ بخش­های دیگر کار دقت نکردم. اتفاقا نشان دادن آن عنصر تصویری مهم در کار  به واسطه­ی ایجاد هارمونی و کنتراست مناسب در کل فضا میسر است. به واسطه­ی این کنتراست، آن عنصر محوری و اصلی خوب دیده می­شود.

نکته­ی دیگری در کار ذوالجناح وجود دارد و لازم است که من یک ارجاع تاریخی به هنر پیش از انقلاب بدهم. ما در دوره­ای از تاریخ هنر،­(مکتب سقاخانه­ای) برخوردی با حروف داشته­ایم که این نکته تا مدت­ها مغفول بوده است. هنرمندانی آمده­اند، کارهایی را انجام داده‌‌اند که مربوط به دوره­ی خودش بوده است. زیبایی­شناسی خودش را داشته­است. متأثر از نگاه مدرنیست­های غربی بوده­است و خیلی سنخیتی با فرهنگ تصویری جامعه­ی ما نداشته­است. این آثار خلق شده­است و مدت ها از آن خبری نبوده­است. فقط در جوامع هنری. از هنرمندانی مانند آقای پیل­آرام، آقای زنده­رودی. این افراد از حروف به عنوان بهانه­های تصویری، برای ایجاد بافت استفاده می‌کردند. به عنوان مثال می­توان آقای زنده­رودی را نام برد که الآن در فرانسه در حال کار کردن هستند و کارهای ایشان باب میل یک تیپ هنری خاص است. هنر پیشرفته و مدرن فرانسه کارهای ایشان را پذیرفته­است. اما هنوز، کارهای ایشان در جامعه­ی خودمان جذابیت ندارد. مدتی است که در طراحی گرافیک استفاده از این تمهید باب شده­است. استفاده کردن از حروف برای ایجاد بافت. برای ایجاد یک فرم. سطحی را به­عنوان سیلوئت قرار دهیم و آن را به حروف پر کنیم و اصلا هم مشخص نیست که این حروف بیان­گر جمله خاصی است یا نه. معلوم نیست که آیا قرار است مفاهیم خاصی را منتقل کند یا نه. استفاده از آن صرفا برای بافت است. به نظر می‌رسد که در دوره­ی معاصر و اخیر خودمان طراحانی وجود دارند که به صورت جدی این نگاه را دنبال می­کنند و در آثارشان از آن استفاده می­کنند. باز هم مورد اقبال نگاه زیبایی­شناسانه­ی غرب قرار می­گیرد. اگر بخواهم از هم­نسلان خودم کسی را بگویم، می­توانم آقای مهدی سعیدی را نام ببرم که مشخصا کارش ارجاع به کارهای آقای پیل­آرام و زنده­رودی و امثال آن­ها است. نمی­توان گفت کپی. برداشت­هایی از آن نگاه دارد. این اتفاق در خیلی از موارد بدون دانش و بدون علم و فقط به­خاطر این­که ایجاد زیبایی می­کند توسط طراحان استفاده می­شود. در کاری که برای ذوالجناح انجام شده­است، این اتفاق را می­بینیم.
به­نظرم صرف اینکه بخواهیم با حروف یک اسب را بازنمایی کنیم، ایده­ی نویی نیست. اتفاق نویی نیست. ما را به یک جمله­ی تصویری رهنمون نمی­کند. فرم اسبی که سر آن چرخیده است و حروف در آن تنیده شده­اند چه حرفی می­خواهد بزند؟ ما را به چه فضایی ارجاع می­دهد؟ نکته­ی دیگری که در کارهای دیده می­شود که شاید هم وجه مثبت داشته باشد و هم منفی، این است که آثار به­شدت تغزلی و لطیف هستند. در بعضی از موارد ممکن است با ذات پوستر و تعریفی که از آن داریم نسبتی نداشته باشد. این نگاه بیش­تر در نگاه تصویرسازی و نقاشی مصداق دارد. این اثر در آن چهارچوب می­گنجد. ایشان نگاه خیلی شاعرانه، لطیف وشخصی به موضوع داشتند و نهایتا مخاطب عام و هرکدام از ما، برداشت متفاوتی از آن خواهیم داشت و نهایتا یک ایده­ی مشخص و یک جمله­ی مشخص تصویری برای ما ندارد.
مرتضایی: من حرفی ندارم. اگر سوالی است بفرمایید.

سوالات و نظراتی که در جلسه ارائه از جانب مخاطبین مطرح شد:
در اکثر کارها پوسترها به ترکیب­بندی توجه کمی شده است، کارها ترکیب منفعلی دارند. چرا؟
مرتضایی:‌ نمی­دانم چه بگویم. واقعا به ترکیب‌بندی توجه نشده­است؟
از یک طرف اشاره کردید که مخاطب پوستر عموم مردم هستند. برای همین باید متناسب با فهمی که از موضوع دارند، برای فهم چند ثانیه­ای آن­ها پوستر، مرثیه و یا موضوع پوستر را انتخاب کنیم. از طرفی به قضیه­ی تیرخوردن گلوی حضرت علی­اصغر اشاره شده و این نکته را ایراد و نقص دانستید که این به طور واضح مطرح شده­است. این تناقض را ان‌شا‌الله پاسخ بگویید. پوستر حضرت علی­اصغر، چون مخاطب‌ش عموم مردم هستند، به­نظرم پوستر مناسبی است.
یوزباشی: اولا که ما جغرافیایی برای مخاطب خود تعیین نکرده­ایم. سواد بصری و فرهنگ تصویری مردم ما نسبت به خیلی از جاهایی دیگر دنیا بالاتر است. البته نسبت به خیلی از مکان­ها دیگر هم ممکن است پایین­تر باشد. من متری تعیین نکردم که بگوم با این متر، فقط برای مخاطب ایرانی کار کنیم یا برای مخاطب شهر تهران کار کنیم و برای زاهدان کار نکنیم. من چنین چیزی نگفتم. اتفاقا وظیفه­ و ظرافت کار هنرمند، مخصوصا طراح گرافیک این است که بتواند به زبانی صحبت کند یا به گونه­ای تصویر را انتقال دهد که هم برای مخاطب با سواد بصری پایین قابل فهم باشد و هم برای کسی که دانش آکادمیک دارد. حتی فرد آکادمیک بتواند کار را تحسین کند و از فرم مناسب و ترکیب مناسب اثر، هارمونی رنگی خوب آن سخن بگوید. من منظورم این نبود. کما این که در ده سال اخیر فرهنگ تصویری مردم ایران، از این رو به آن رو شده­­است. ما در مناطق مختلف شهر و کشورمان با آثار و فرهنگ تصویری جدیدی مواجه می‌‌شویم که بیش از این نبوده است. این طبیعتا سواد بصری مردم را بالا می­برد. به عنوان نمونه می­توان آثار آقای حیاتی را نام برد. مجموعه‌ای ­که کار کرده­اند. بیش از این نبوده­است. فرهنگ کار و جهاد، همیشه با آثار بولد و ناخوش­آیند دیده می­شد. از آن بدمان می­آمد. ولی کار ایشان در سطح شهر و نقاط خوب نسب می­شود. مردم از کار استفاده می­کنند و ایده را متوجه می­شوند.
فارغ از نقدهای وارده در کار ذوالجناح، شیدایی و پریشانی اسب در سر و یال اسب بسیار خوب تصویر شده­است و حالت خوبی را القا کرده­است. آیا فکر نمی­کنید نگاه شاعرانه­ی پوسترها وجه تمایز پوسترهایی با موضوعات این‌چنین خواهد بود؟
یوزباشی: به نظرم منافاتی ندارد. نگاه می­تواند شاعرانه هم باشد. ولی این نباید ناقض استاندارد­های دیگر کار باشد. نباید ایده و مختصات هنری دیگر، که کار را تبدیل به یک اثر مثبت می­کند تحت­الشعاع قرار دهد. کارهای شاعرانه­ی خیلی خوبی هم وجود دارد که نتایج خوبی هم گرفته­اند. پیام مشخص و مستقیمی هم برای مخاطب دارند.
پوستر ذوالجناح حالت شاعرانه و تغزلی را به خود گرفته­است. اما ترکیب­بندی رنگ و کنتراست موجود در بک­گراند، و عناصر موجود و سازنده­ی آن جانور، آن قدر جان­سوز شده­است که خودش به نوعی روضه­ی گویا است. نقد شما به این مساله توجه ندارد.
اگرکار هنری نو نباشد، این ایراد است؟ اگر کاری اقتباس از کار دیگری باشد ایراد است؟
یوزباشی: اصلا ما کار هنری نو در دنیا داریم؟ یعنی کاری هست که قبل از این نشده­باشد؟ ایده­ها مرتب تکرار می­شوند. در خیلی از اتفاقاتی که پیرامون خود می­بینیم تکرار است. نشانه­ی حلقه­ی هنر به نظر من یک تکرار است. بارها پیش از این دیده شده­است. فارغ از این­که دوستانم این کار را انجام داده­اند، به­نظرم برخورد جدیدی با آن شده­است. شما می­توانید یک ایده و اتفاق را از زوایای مختلف بارها روایت کنید. پیرامون دفاع مقدس بارها صحبت شده­است و باز هم کارهایی ساخته می­شود.
این که کاری پراحساس است و حس را به ما القا می­کند اما ایده­ی خیلی مشخصی ندارد، آیا این نکته­ی منفی است یا نه؟
یوزباشی: این نکته­ی منفی نیست. نقطه­ی ضعف است. اگر این اتفاق در آن نبود کار موفق­تری ایجاد می­­شد.
به­نظر می­رسد که برای طراح عزیز مساله­ی پایان حادثه مطرح بوده است. در صورتی که هر یک از شهدای کربلا آغاز و مسیری هدف‌مند و شهادت را درپی داشتند و فقط در لحظه­ی شهادت خلاصه نمی­شوند. نگاه شما، نگاه پایانی در واقعه، در پوسترها است.
مرتضایی: حرف این دوست عزیز واقعا یک شعار است. چه‌گونه­ی دیگری می­تواند اتفاق بیفتد؟ وقتی من پایان را به تصویر نکشم، چه طور مخاطب می­تواند یک شروع جدید را بسازد؟ من این پایان را نشان می­دهم که مخاطب با ذهن خلاق، یک شروع جدید را بسازد.
استفاده از خط را ایده­ی جالبی می­دانم. اما پوسترها به قدر کافی گیرا نیست. به غیر از پوستر ذوالجناح به عنوان پوستر اثرگذار. در بقیه­ی آثار با استفاده از اسامی افراد حاضر در واقعه­ی کربلا پوستر طراحی شده و عملا واقعه­ی عاشورا آن طور که باید روشن نشده است. از نظر رنگ­ها، هم­نشینی و استفاده از رنگ­ها، ایجاد حس در مخاطب رخ نمی­دهد. استفاده از کلام بدون پردازش مفاهیم نمی­تواند بیان­گر معنا باشد. نظر دارم که باید کارها مستقلا نقد می­شد. با بازنگری در بعضی از این آثار می­تواند آن­ها را به مجموعه­ای ماندگار در ذهن تبدیل کند. متشکرم.
………
زمینه می­توانست بهتر در خدمت اثر قرار بگیرد. در بعضی از کارها مثل کارهای آقای روستا تخت روی زمین قرار ­گرفته‌اند. کنتراست در کارها بعضا کم بوده است. چشم از نظر بصری دچار یک خلاء در نگاه می­شود.
مرتضایی: درباره­ی زمینه باید بگویم که کل مراحل ایده و اجرا طبقه­بندی شده­اند. آقای یوزباشی هم فرمودند که رنگ زیاد پرداخت نشده است. شاید پرداخت شده­است. اما این پرداخت در سطح پایین‌تری قرار گرفته است. چون چیزهای اصلی­تر دیگری از پوسترها می­خواستم. به همین دلیل چیزهای دیگری بیان شده ­است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *