نیمه تاریک جلوه‌های ویژه

69
0

گفتاری پیرامون وجوه مثبت و منقی جلوه‌های ویژه

صادق لطفی‌زاده در این گفتار از جلوه‌های ویژه بصری، امکاناتی که برای ما ایجاد می‌کنند، فرصت‌هایی که پیش روی کارگردان‌ قرار می‌دهند و دلایل ابراز علاقه مخاطب به جلوه‌های ویژه می‌گوید. سپس با بیان وجوهی مرتبط با ماهیت جلوه‌های ویژه و به قول خودش نیمه تاریک و مبهم آن با ارائه‌ی پرسش‌ها و ابهاماتی پیرامون چالش‌ها و تهدید‌های جلوه‌های ویژه ما را به اندیشه در افق جلوه‌های ویژه و تاثیرات ناخواسته‌ای که بر زندگی ما خواهد گذاشت، توصیه می‌کند. این گفتار در جلسه اول حلقه هنر ارائه شده است.

بحث درباره‌ی جلوه‌های ویژه است؛ آن هم قسمت تاریک آن. اما اصل قضیه درباره‌ی چیست؟ نیمه‌ی تاریک جلوه‌های ویژه‌ی بصری. در این ارائه به قرارداد هربار که می‌گویم جلوه‌های ویژه، منظورم همان جلوه‌های ویژه‌ی بصری است و  بصری آن را به قرینه حذف می‌کنم.در این موضوع مثل خیلی از چیزهای دیگری که از آن طرف آب برای ما آمده است، با محصولات و پدیده هایی مواجه هستیم که از طریق تکنولوژی به دست ما رسیده‌اند و در بحث ترجمه‌ی کلمات مربوط به این حوزه هنوز مشکل وجود دارد. پیشاپیش بنده از حضار معذرت می خواهم بابت استفاده از کلمات لاتین در صحبت‌هایم زیرا معادل آن‌ها در فارسی هنوز تبیین نشده است.

آشنایی من با جلوه‌های ویژه بازمی‌گردد به دوران کودکی. فیلم‌هایی را می‌دیدم که در آن‌ها ماکت می‌ساختند و کارهای مختلفی انجام می‌دادند و به صحنه اضافه می‌کردند تا چیزی که می‌سازند عین واقعیت باشد و این حسی غیر قابل جایگزین برای من بود که بتوانم چیزی خلق کنم که عین واقعیت باشد. به نوعی با این کار خود، میتوانستم با خداوند رقابت کنم و یا یک چیزی شبیه این! نسل ما نسلی است که در دوران کامپیوتر قرار گرفته است. دیگر بچه‌ها حتی آتاری‌ها و میکرو را هم فراموش کرده‌اند و عموما با کامپیوتر بزرگ می شوند. در این دوران چیزی که من را جذب کرد، فیلم ارباب حلقه‌ها بود.

فیلمی سه‌گانه که احتمالا خیلی از دوستان دیده‌اند. این فیلم در حدود 10 سال پیش پخش شده است. هنگامی که این فیلم پخش می‌شد در وسط امتحانات ترم بود و به خاطر این فیلم از خیر درس خواندن برای امتحانات گذشتم و چندین روز مبهوت صحنه های خارق العاده این فیلم بودم که به مدد جلوه های ویژه ایجاد شده بود.
……و او اصلا از اتفاقات فیلم تعجب نمی‌کرد. این برای من بسیار عجیب بود که او چه طور خودش و باورش را به صحنه‌ای به این رئالی نفروخته است. تنها مشکلی که کار داشت، شاید این بود که تخیل فیلم بسیار بالا بود و خب اژدها واقعا وجود نداشت.
یاد دارم در یک دید و بازدید فامیلی، این فیلم را برای یکی از اقوام پخش کردم و انتظار داشتم تعجبی که من از دیدن این صحنه‌ها می‌کنم، او نیز به همین مقدار از فیلم تعجب کند و در حیرت بماند. هنگام دیدن فیلم، دیدم که نسبت به فیلم بی‌تفاوت است. از او پرسیدم که حیرت نکردی از صحنه‌های فیلم؟ جواب داد که نه! معلوم است که واقعی نیست! فیل به این ابعاد و اندازه وجود ندارد. یا مثلا هنگام پخش همین تصویر بود که ما داشتیم با یک‌دیگر بحث می‌کردیم. صحنه‌ای است که چندین اژدها به شهر حمله می‌کنند و صحنه‌ای پر از هیجان و حماسه و … است. و او اصلا از اتفاقات فیلم تعجب نمی‌کرد. این برای من بسیار عجیب بود که او چه طور خودش و باورش را به صحنه‌ای به این رئالی نفروخته است. تنها مشکلی که کار داشت، شاید این بود که تخیل فیلم بسیار بالا بود و خب اژدها واقعا وجود نداشت.
خلق کردن چیزی شبیه واقعیت اصلی‌ترین موتوری است که در حال جلو بردن جلوه‌های ویژه است. از زمان قدیم تا کنون که جلوه‌های ویژه در سینما و تلویزیون باب شده است  دست اندر کاران این صنعت  به دنبال این بوده اند که چیزی به این واقعیت اضافه کنند و این اضافات دیده نشود و کاملا شبیه واقعیت باشد. مثل یک گریم خوب، به طوری که مو لای درزش نرود!
در جشنواره‌ها هم زمانی که می‌خواهند جایزه‌ی جلوه‌های ویژه را بدهند معمولا این جایزه به فیلمی تعلق می‌گیرد که جلوه‌های ویژه‌ی آن قابل تشخیص نباشد. از فیلم‌هایی که این جوایز را گرفته‌اند می‌توان ترانسفورمرز 3، زندگی پای و … را نام برد.
خلق کردن چیزی شبیه واقعیت اصلی‌ترین موتوری است که در حال جلو بردن جلوه‌های ویژه است. از زمان قدیم تا کنون که جلوه‌های ویژه در سینما و تلویزیون باب شده است  دست‌اندر‌کاران این صنعت  به دنبال این بوده اند که چیزی به این واقعیت اضافه کنند و این اضافات دیده نشود و کاملا شبیه واقعیت باشد. مثل یک گریم خوب، به طوری که مو لای درزش نرود!
اما چرا این موضوع برای من اهمیت داشته و دارد؟ خوب یا بد، ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در آن کپی رایت رعایت نمی‌شود. نرم‌افزارهایی که در خارج از ایران چندین میلیون تومان باید خریداری شود در ایران به راحتی در اختیار همه‌ قرار دارد. به عنوان مثال Photoshop، AfterEffect، نرم‌افزارهای کامپوزیت و نرم‌افزارهای 3D و …. این موضوع باعث شده است تا به راحتی درگیر مسائلی  بشویم که اگر خارج از ایران بودیم شاید درگیر شدن با آن‌ها برای ما خیلی هزینه‌بر بود.
شاید به خاطر همین اتفاق، تفکر درباره‌ی چیزی که در آن وارد می‌شویم خیلی دیر اتفاق می‌افتد. قطعا لذت‌بخش است که بتوانیم چیزی شبیه واقعیت را بسازیم یا در صحنه‌ای ماشینی را منفجر کنیم و … . آیا این اتفاق تبعات دیگری در زندگی ما دارد؟ ما چه بخواهیم و چه نخواهیم هم اکنون در چالش با زندگی ای هستیم که بخش اعظم آن در حال جلو رفتن با تکنولوژی دیجیتال است. سوال اصلی من این است که میزان ورود جلوه‌های ویژه در زندگی ما تا کجاست؟ آیا فقط همین سینما است؟ آیا جلوتر هم می‌رود؟ خوب است یا بد؟ و هزاران سوال دیگر.
اولین کسی که جلوه‌های ویژه را وارد سینما کرد جورج ملیس تردست بود.
اولین کسی که جلوه‌های ویژه را وارد سینما کرد جورج ملیس بود. احتمالا فیلم هوگو را دیده‌اید. این فیلم تقدیری بود از ایشان به خاطر خدمتی که به سینما کرده بودد. تصویر نشان داده شده تقریبا شبیه خود ایشان است. نکته‌ی جالبی که درباره‌ی این فرد و یکی از دوستان او وجود دارد، آن است که این دو فرد تردست بوده‌اند. illusionist به معنی کسی که وهم می‌آفریند و متاسفانه معادل فارسی ندارد. ما برای راحتی تردست و شعبده‌باز می‌گوییم. این افراد با بازی آیینه‌ها و … احضار روح می‌کردند و حیله‌های مختلفی به کار می‌بردند که بر مبنای خطای چشم ایجاد می‌گردد.

وقتی ملیس برادران لومیر را می‌بیند _ و در فیلم هوگو هم اشاره به آن می شود_ به آنها می‌گوید که شما به دست‌آورد بزرگی رسیده‌اید. شما رویاها را تبدیل به واقعیت کردید. ملیس متوجه می شود که گویا این اتفاق اصلا برای خود برادران لومیر مهم نیست. آن‌ها به این فکر می‌کردند که حالا یک چیزی اختراع کرده‌اند -که خودشان به آن سینماتوگراف می‌گفتند- بعد از گذشت  مدت زمانی از مد می‌افتد ولیکن نمی‌دانستند که با این اختراع خود چیزی را به جهان ارائه داده‌اند که بعدها ممکن است بسیاری از مفاهیم انسانی را تغییر دهد.
هنگامی که دروبین عکاسی اختراع شد -که یک پیشرفت تکنولوژیک بود- باعث تحول در دنیای نقاشی شد. عده‌ای گفتند دیگر نقاشی نباید کشیده شود و بازنمایی از طبیعت توسط خود دوربین اتفاق می‌افتد و ما دیگر می‌رویم به دنیای ذهن و خیال می‌پردازیم. ولی عده‌ی دیگری که به دنبال مسائل دیگری بودند بیشتر به این تکنولوژی پرداختند که در ادامه‌ی مطلب این موضوع را بیشتر باز خواهم کرد.
در جلوه‌های ویژه مهم‌ترین چیز آن است که، مخاطب در جلوی تصویر متوجه نباشد تصویر پیش روی او واقعی است یا خیر.
در جلوه‌های ویژه مهم‌ترین چیز آن است که، مخاطب در جلوی تصویر متوجه نباشد تصویر پیش روی او واقعی است یا خیر. هم اکنون چند صحنه از فیلم کتاب الهی را نمایش می‌دهم که در آن آقای دنزل واشنگتن بازی کرده‌اند. یکی از کارهای کم‌نظیر در عرصه جلوه‌های‌ ویژه است. می‌بینید که تصویر پشت حذف شده و آن تصویری که مد نظر کارگردان بوده به کار اضافه شده است.
در جلوه‌های ویژه عمر محدودیت تمام شده است و دیگر هیچ محدودیتی وجود ندارد. جناب کارگردان به عنوان خدای فیلم خود می‌تواند کن فیکون کند. در واقع هرچیزی را که در ذهن دارد می‌تواند به آن تصویر عینی ببخشد.
در جلوه‌های ویژه عمر محدودیت تمام شده است و دیگر هیچ محدودیتی وجود ندارد. جناب کارگردان به عنوان خدای فیلم خود می‌تواند کن فیکون کند. در واقع هرچیزی را که در ذهن دارد می‌تواند به آن تصویر عینی ببخشد. قبلا این امکانات نبوده است. البته لازم به تذکر است نباید به سینمای ایران نگاه کرد که فعلا در زمینه‌ی جلوه‌های ویژه در وضعیت مناسبی نیست. در هالیوود این ساختار کاملا تعریف شده است و محصول به راحتی از آن بیرون می‌آید. در این ساختار شما می‌توانید به هرچیزی که می‌خواهید از قبیل جن و روح و … عینیت ببخشید.
چند تصویر نشان می‌دهم که دوستان ببینند این تصاویر واقعی هستند یا خیر. ببینید که چقدر چشم و ذهن می‌تواند بین تصاویر واقعی و تصاویر ایجاد شده توسط جلوه‌های ویژه تشخیص قائل شود؟ (برای دیدن تصاویر روی آن‌ها کلیک نمایید)

هدفم از نشان دادن تصاویر این بود که بگویم که کار در جلوه‌های ویژه به جایی رسیده است که تشخیص واقعیت از غیر آن تقریبا دیگر غیر ممکن شده است. این عدم تشخیص ممکن است برای کسی که این اثر را خلق کرده تحسین برانگیز باشد. اما می‌خواهیم به بررسی این اتفاق بپردازیم. نیمه‌ی تاریک جلوه‌های ویژه‌ی بصری برای از اینجا شروع می شود. این‌ها که مطرح شد به عنوان مقدمه‌ای بود برای ایجاد تپیش زمینه در ذهن و ورود به بحث و نکته‌ی دیگری که باید عرض کنم این است که اصلا قرار ندارم در این گفتار درباره‌ی مسائل فنی جلوه‌های ویژه صحبتی کنم.
در تصویر روبه‌رو چه چیزی را تشخیص می‌دهید؟ این تصویر از فیلم Clash of the Titans برداشته شده است.

تصویر موجودی است به نام کراکن که در اعماق دنیای مردگان است. خدای زیر زمین این هیولا را به روی زمین می‌آورد تا انسان‌ها را نابود کند. تقریبا در تمام شات‌هایی که از این موجود دیده می‌شود نمی‌توان کلیت آن را احصا کرد. یعنی نمی‌توان به یک درک کلی از آن رسید که این موجود دقیقا چیست. و نمی‌توان به تمام ابعاد آن پی‌برد. وقتی یک لیوان را دست می‌گیریم با چرخاندن و دید از تمام جهات می‌توان آن را درک کرد. یعنی می‌شود به تمام وجوه آن پی برد. ولی در این فیلم هیچ وقت این اتفاق برای این موجود نمی‌افتد. در واقع کادرهایی که در این فیلم بسته شده بود همه‌اش کادرهای انسانی بود و به همین دلیل این هیولا هم‌واره مانند یک پهنه‌ای است که از کادر در رفته است و هیچ وقت تمام کالبد آن در فیلم با هم درک نمی‌شود.
ما متاسفانه یا خوش‌بختانه چنان اسیر این فضای فن‌زده‌ی جلوه‌های ویژه شده‌ایم که دیگر فرصت تفکر درباره ابعاد مختلف این صنعت نداریم.
نسبت ما و جلوه های ویژه هم تقریبا بهمین سان است. ما متاسفانه یا خوش‌بختانه چنان اسیر این فضای فن‌زده‌ی جلوه‌های ویژه شده‌ایم که دیگر فرصت تفکر درباره ابعاد مختلف این صنعت نداریم.
بنده به صورت آماتور پنج سالی است که درگیر فضای CG هستم.( CG مخفف Computer Graphic است.) از زمانی که وارد این فضا شدیم به شدت درگیر نرم افزار بودیم. هنوز زمان زیادی از آمدن یک ورژن از یک نرم افزار نگذشته که می‌ فهمیم فلان پلاگین یا فلان Up-Date یا ورژن جدید آن نرم افزار آمده است. یا مثلا دو کمپانی با هم ادغام شده‌اند و فلان تحول در عرصه‌ی CG به وجود آمد. سرعت رشد فنی جلوه‌های ویژه به شدت بالا است. زیرا چیزی وجود دارد که همیشه جلوه‌های ویژه را به سمت خود می‌کشد. مثلا در صنایع هوایی به خاطر کیفیت این صنعت، سرعت پیش‌رفت نرخ جدی ای ندارد. باید گفت هرچیزی که کشش آن از سمت مردم بیش‌تر باشد سرعت پیش‌رفت آن هم بیش‌تر است. جلوه‌های ویژه هم به همین دلیل –یعنی خواست و طلب مردم-بسرعت در حال رشد است.
وقتی با بسیاری از افرادی که فعال در حوزه جلوه‌های ویژه هستند صحبت می‌کنیم می بینیم اصلا به این موضوع فکر نکرده‌اند که تبعات استفاده از جلوه‌های ویژه در سینما و در جاهای دیگر، ممکن است چه باشد. این فکر نکردن درباره‌ی جلوه‌های ویژه مخصوص جامعه ما هم نیست و فقط در ایران اتفاق نیافتاده است.
وقتی با بسیاری از افرادی که فعال در حوزه جلوه‌های ویژه هستند صحبت می‌کنیم می بینیم اصلا به این موضوع فکر نکرده‌اند که تبعات استفاده از جلوه‌های ویژه در سینما و در جاهای دیگر، ممکن است چه باشد. این فکر نکردن درباره‌ی جلوه‌های ویژه مخصوص جامعه ما هم نیست و فقط در ایران اتفاق نیافتاده است. ما این تکنولوژی را به صورت صنعت در جامعه‌ی خود نداریم و دانش‌گاه هم زیاد تلاش نکرده که بخواهد جلوه‌های ویژه را آکادمیک کند. متخصصین به صورت خودجوش از اینترنت و سایر راه‌ها، تکنولوژی جلوه‌های ویژه را دریافت می‌کنند و درگیر آن می‌شوند. در ایران هیچ جایی وجود ندارد که به صورت آکادمیک جلوه‌های ویژه را آموزش بدهد. مگر استودیوهایی که به صورت خودجوش راه افتاده است و با آزمون و خطا و مطالعه در حال یادگرفتن این فن هستند!
با جست و جو در اینترنت متوجه می‌شویم در خارج از ایران هم روند همین است. فقط تعدادی مقاله محدود وجود دارد. برای مثال یک فرد ژاپنی جلوه‌های ویژه‌ی غرب را با شرق مقایسه کرده که بسیار مطلب نامربوطی به این قضیه است. این ضعف همه‌گیر است. یعنی هم اکنون جامعه‌هایی که درگیر جلوه‌های ویژه هستند به مبانی نظری و ریشه‌ها و تمام مطالبی که قبلا عرض کردم فکر چندانی نمی‌کنند و می‌خواهند جلوه‌های ویژه را ذیل همان ماهیت سینما جلو ببرند.
تصویری که می بینید تصویر ساده ای است که مراحل مختلف یک کامپوزیت جلوه‌های ویژه را نشان می‌دهد، تصویر ساده‌ای که در استودیو گرفته شده با آن تصویری دیگر کامپوزیت می‌شود و شات نهایی را ایجاد می‌کند. ممکن است برخی ایراد وارد کنند و بگویند این موضوع چه اشکالی دارد؟ این‌که بتوان در تصویری که به آن استناد می‌شود دخل و تصرف کرد چه اشکالی دارد؟

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که اکثر معادلات سیاسی و اقتصادی و … بر اساس تصویر مستندی که از رسانه‌ها پخش می‌شود جلو می‌رود. تجربه‌های تلخ و شیرینی هم ما در کشور خودمان داشته‌ایم. به عنوان نمونه 4 سال پیش (انتخابات سال ۸۸) را به یاد بیاورید که هرکس به فراخور خودش در آن قضیه سهمی داشته است. خیلی از اتفاق‌ها و موج‌هایی که ایجاد می‌شد پایه‌گذارش رسانه بود. خب با توجه به اینکه امروز یک آدم عادی هم میتواند دخل و تصرف در یک قطعه ویدئو بکند و آن را در اینترنت به اشتراک بگذارد، ببینید که این عرصه و تشخیص صحیح از نا صحیح چقدر می تواند سخت شود.
به عنوان نمونه 4 سال پیش (انتخابات سال ۸۸) را به یاد بیاورید که هرکس به فراخور خودش در آن قضیه سهمی داشته است. خیلی از اتفاق‌ها و موج‌هایی که ایجاد می‌شد پایه‌گذارش رسانه بود. خب با توجه به اینکه امروز یک آدم عادی هم میتواند دخل و تصرف در یک قطعه ویدئو بکند و آن را در اینترنت به اشتراک بگذارد، ببینید که این عرصه و تشخیص صحیح از نا صحیح چقدر می تواند سخت شود.
به عنوان مثال در پوستر فیلم باقر مفیدی‌کیا، که احتمالا در سایت‌ها دیده‌اید. احتمالا کسی متوجه نشد ما آن دو  کارکتر را تغییر دادیم. این ممکن است برای شخص بنده به عنوان طراح خیلی خوب باشد. به خودم ببالم که جلوه‌های ویژه را به نوعی به کار بردم که کسی نفهمیده است ولی ممکن است در آینده از این موضوع بسیار سوء استفاده شود.
امروز سینمای انقلاب به هرنحوی در بخش مستند سرمایه‌گذاری کرده است. صدا و سیمای کشورمان نیز به همین منوال. من به عنوان گمانه‌زنی عرض می‌کنم و اصلا هم قصد پیش‌گویی ندارم ولی ممکن است که در آینده‌ی نه چندان دور این عرصه کارکرد خود را از دست بدهد و یا حداقل تضعیف شود.
ممکن است در یک مستند از یک نوع ماهی خاص که در یک ناحیه‌ی جغرافیایی زیست می‌کند تصاویری برداشته شود. آیا کسی وجود دارد که بتواند صحت این مستند را تایید کند؟ کسی بر روی این مسائل نظارتی ندارد. البته هم اکنون نهادهایی چون نشنال‌جغرافی و شبکه هیستوری و چند نهاد دیگر، به نوعی مراجع استنادی برای تایید واقعیت هستند. اما آیا تضمینی هست که تصاویر همین نهاد ها هم دست نخورده باقی بماند؟

جلوه‌های ویژه به سرعت در حال جلو رفتن است، ممکن است بعد از گذشت مدت زمانی سرعت‌ش را از دست بدهد. یعنی ممکن است مردم دیگر از جلوه‌های ویژه خوش‌شان نیاید و به دنبال فیلم‌های هرچه ساده‌تر بگردند
جلوه‌های ویژه به سرعت در حال جلو رفتن است، ممکن است بعد از گذشت مدت زمانی سرعت‌ش را از دست بدهد. یعنی ممکن است مردم دیگر از جلوه‌های ویژه خوش‌شان نیاید و به دنبال فیلم‌های هرچه ساده‌تر بگردند، اما یکی از افراد مشهوری که در این زمینه کار می‌کند و من در یادداشتی قبلا به او اشاره کرده‌بودم یعنی اسکات اندرسون می‌گوید: ما همه چیز را می‌توانیم به مردم نشان دهیم. منتهی مردم روز به روز از ما چیز بیش‌تر و به‌تری می‌خواهند و هنوز کارگردان‌ها و نویسندگان نتوانسته‌اند که مردم را راضی کنند. به نوعی خواست مردم مانند موجودی است که هرچه به او غذا می‌دهند سیر نمی‌شود و باز هم طلب غذا می‌کند. و می‌بینیم که اوضاع روز به روز بد‌تر مي‌شود. خیلی عجیب است که در کشوری مثل آمریکا با این وضعیت نابه‌سامان اقتصادی، سینما حرکت رو به جلوی خود را حفظ کرده است. حتی با وجود آن که در آمریکا از سینما حمایت دولتی نمی‌شود و کل درآمد یک فیلم از گیشه به دست می‌آید اما باز هم این موتور از حرکت نایستاده است و از تعداد آثار سینمایی، چیزی کم نشده است.
امروزه در بازار دیجیتال وقتی برای خرید تلوزیون مراجعه می‌کنیم تلوزیون‌ها در حال بزرگ‌تر و wide تر شدن هستند.

در بدو امر تناسبات صفحه تلویزیون سه به چهار بود .اما هرچه جلوتر می‌رویم این تصاویر در حال نزدیک شدن به کادر سینما است.  این نشان می دهد که مساله‌ی فیلم دیدن جدی‌تر شده است. در دوره‌های پیش، سینما بود که فیلم ارائه می‌داد ولی الآن در هر خانه‌ای سینمایی هست. اصلا شاید بتوان گفت جزو سبک زندگی عمومی مردم شده است که برای فیلم دیدن دیگر نیازی به سینما رفتن نیست. و حرکت به سمت تلویزیون‌های سه بعدی خود دربردارنده نکات مهمی‌ست. روی پرده‌ی سینما فرد کارگردان همه کاری می‌تواند بکند. ولی چیزی که ارائه می‌دهد فقط تصویر واقعیت است. اما تلوزیون سه بعدی تلاش دارد تا این واقعیت مجازی را که بر روی پرده‌ی سینما وجود دارد به بیرون بکشد و وارد این عالم بکند. در نگاهی وسیع‌تر میان جلوه‌های ویژه و تلوزیون‌های سه بعدی و … و ابزار‌هایی که در خدمت واقعیت افزوده هستند می‌توانیم رابطه‌ای تنگاتنگ برقرار کنیم. ابزارهایی که می‌خواهند افزوده‌هایی را وارد دنیای روزمره‌ی ما بکنند. دنیایی که در یک لایه‌ی دیگری از زندگی ما در حال جریان پیدا کردن است. اکثر ما اگر امکان دسترسی داشته باشیم، از فیس‌بوک یا شبکه‌های اجتماعی مشابه نظیر گوگل پلاس استفاده می‌کنیم، استفاده از این ابزار ها جزء زندگی روزمره ی افراد شده است. زندگی کردن در جهانی که واقعیت عینی ندارد و قسمتی از واقعیت را شبیه‌سازی کرده است.

مطمئنا دوستان فیلم‌هایی را که درباره‌ی تاریخ سینما نشان داده شده، دیده‌اند. زمانی که برادران لومیر، فیلمی را پخش می‌کنند که قطار در حال آمدن به سمت پرده است مخاطبان فرار می‌کنند، چون هنوز ذهن و چشم آن‌ها تربیت نشده است که آن‌چه می‌بینند تصویر است و عین خود واقعیت نیست. تقریبا تمام کسانی که برای اولین بار تجربه‌ی تماشای فیلم سه بعدی را دارند دچار همین حالت می شوند.
واقعیت افزوده و این مطالب در امتداد هم قرار می‌گیرند، واقعیت افزوده براساس Track کردن تصویر، یا بر اساس سیستم مکان‌یاب GPS کار میکند. شما می‌توانید با استفاده از یک Device چیزهایی را در محیط واقعی زندگی خود ببینید. در نمونه عالی آن عینک گوگل که افزوده‌هایی به مراتب عینی‌تر را در ترکیب با واقعیت مشهود بر پرده شبکیه چشم پروجکت می‌کند. تمام این اتفاقات یک پیام ساده را به ما می‌دهد و آن این است که مردم هر روز دارند به این سمت پیش می روند تا به جای زندگی در دنیای واقعی وقت خود را در فضای مجازی بگذرانند. فضاهایی که قسمتی از واقعیت را گرفته‌اند، از جوهره‌ی آن استفاده کرده‌اند و انسانها زمان زیادی از زندگی خود را در آن صرف میکنند. فیلم‌هایی مثل Gamer شاید به نوعی دارند این مهم را هشدار می‌دهند.

اگر موضوع تصویر مستند به صورت کلی غیرقابل استناد شود ممکن است که حتی شبکه‌های خبری نیز در روند و ساختار خود تغییر ایجاد کنند. ممکن است تنها چیزی که مستند باشد تصویری زنده از یک واقعه باشد. و تمام این چیزهایی که عرض کردم اتفاقاتی است که ما نمی‌دانیم به وقوع می‌پیوندد یا خیر.
به عنوان جمع‌بندی باید عرض کنم که به قول یکی از کسانی که در صنعت جلوه‌های ویژه‌ی هالیوود فعالیت می‌کند، می‌گفت که خود ما هم نمی‌دانیم به کجا خواهیم رفت؟! شاید فعلا این مسأله برای ما جدی نباشد ولی ممکن است در آینده مسائل عادی زندگی ما تحت تاثیر این پدیده قرار بگیرد. اگر موضوع تصویر مستند به صورت کلی غیرقابل استناد شود ممکن است که حتی شبکه‌های خبری نیز در روند و ساختار خود تغییر ایجاد کنند. ممکن است تنها چیزی که مستند باشد تصویری زنده از یک واقعه باشد. و تمام این چیزهایی که عرض کردم اتفاقاتی است که ما نمی‌دانیم به وقوع می‌پیوندد یا خیر. بحث اصلی این است، ما به عنوان افرادی که در حال ساخت آینده هستیم، و ادعای این را داریم که باید هنر اسلامی باشد و … بعضی اوقات باید مکث کنیم و به آن چه در درون آن قرار داریم نگاه بیاندازیم. هرچند که به زعم دیگران ممکن است غیرمفید باشد.
سوالات و نظراتی که در جلسه ارائه از جانب مخاطبین مطرح شد:
مشروعیت به کاربردن جلوه‌های ویژه برای مخاطب از کجا کسب می‌شود؟
یکی از معضلات ما این است که در حالی که باید خیلی از مسائل خود را با فقه پویای دینی جلو ببریم اما در این چند سال اخیر فقه مقداری از برخی مسائل عقب‌تر حرکت می‌کند. سینما و تکنولوژی رایانه‌ای و … نیز در ذیل این مسائل قرار می‌گیرند. من در جای‌گاهی نیستم که بخواهم پاسخ‌گوی این پرسش باشم که آیا مخاطب اجازه دارد خودش را بسپارد به پرده ی سینما؟ یا سینماگر اجازه دارد برای او واقعیت یا حتی ورای واقعیت را شبیه‌سازی کند؟ البته من در این زمینه اعتراض دارم. مثلا می‌گویم چرا دنیا باید فیلم‌های تیم برتون را ببیند؟! ولی هیچ کس در حال حاضر نیست که جلوی این قضیه را بگیرد.
مثلا اگر بحث‌های فقهی را بخواهند وارد این قضیه کنند و من در بحثم به آن نپرداختم، می‌بینیم که مجسمه‌سازی در اسلام مشکلاتی با خود دارد و مسائلی هست که  در این باب باید رعایت بشود. حالا سوال این‌جاست که آیا مساله و اشکال اصلی سر عینیت موضوع هست یا جسمیت؟ اگر موضوع عینیت باشد دیگر شخصیت‌های CG هم جزء این حکم اسلامی حساب می‌شوند. البته این سوال باید توسط دوستان حوزه‌ی علمیه پاسخ داده شود که تا الآن داده نشده است.
چرا در صنعت جلوه‌های ویژه در جمهوری اسلامی ایران سرمایه‌گذاری نمی‌شود؟
موضوع این است که سینمای ایران هنوز تبدیل به صنعت نشده است. و کسانی که وارد این عرصه می‌شوند مانند این است که در حال وارد شدن به میدان مین هستند. وقتی شما نمی‌دانید فیلمی که در حال کار کردن بر روی آن هستید آیا بخ سر انجام می رسد یا نه؟ حال در این فضا جلوه‌های ویژه چه طور می‌تواند وارد عرصه شود؟ البته الان یک راه میان‌بری باز شده است و آن هم کارهای تبلیغاتی است. جدا از اینکه 95 درصد تبلیغات هم کپی‌برداری از کارهای خارحی است و این افراد قسمت‌هایی از کار را می‌برند و استفاده می‌کنند. لیکن در بحث تبلیغات چون سفارش‌دهنده پول می‌دهد (مانند بانک‌ها که معمولا به خاطر پول خوب تبلیغات خوبی هم خواهند داشت) جلوه‌های ویژه در این عرصه توانسته است خودش را بالا بکشد. باید یادآور شوم که جلوه‌های ویژه صنعت پرهزینه‌ای است. ممکن است یک شات ده ثانیه‌ای ده روز طول بکشد و 12 نفر روی آن کار بکنند. آیا ما حاضریم سر یک شات 20 میلیون تومان هزینه کنیم؟ در این موارد باید به جیب تهیه کننده نگاه کرد.
با تشکر از هشداری که داده شد، اگر در خبرها آمد که ظهور اتفاق افتاده و آخرالزمان فرارسیده است از کجا بفهمیم «جلوه‌های ویژه» نیست؟ (خنده حضار)
نمیدانم این سوالی که پرسیده شده شوخی است یا جدی. اما این مطلب یک چالش واقعی است. هیچ تضمینی نیست که خیلی از تصاویری که ما در تلوزیون می‌بینیم واقعیت باشد. اولین مرحله‌ی دخل و تصرف در واقعیت همان کادربندی است. ساده‌ترین مرحله‌ی آن همین انتخاب کادر است. عده‌ای از دوستان ما که کار سینمایی می‌کنند اصلا قائل به واقعیتی که از  قاب سینما بیرون می آید نیستند.
درست است که شهید آوینی صحبت‌هایی در عرصه‌ی هنر کرده است _ هنرمند باید آینه‌ی  باشد و مجرای حق باشد و …_ این نوع صحبت کردن لحن من است. قصد توهین به شهید آوینی را ندارم. لیکن الان در میان امت مسلمان کس دیگری را نداریم که بیاید و حرف محکمی درباره‌ی مسائل سینمایی بزند. چیزهایی که امروزه واقعا سوال است. به عنوان نمونه صحبت‌های شهید آوینی هنوز صورت‌بندی نشده است. مثلا ایشان چند تعریف از هنر داده‌اند. ولی هیچ چیزش معلوم نیست. یک تعریفش ذوقی است. یک تعریفش فنی است و … . هنوز هم منبع تغذیه‌ی خیلی از ما جوانان مذهبی صحبت‌های شهید آوینی است و لاغیر. در حالی که یکی از دوستان شهید در مصاحبه ای گفته بود که زمانی که شهید آوینی اواخر عمرشان به برخی نزدیکان این هشدار را داده بودند که برخی از مقالات ایشان را چاپ نکنند. ولی آن مقاله ها چاپ شد و ایشان هم شهید شدند و الآن نیز ما داریم آن را می‌خوانیم و به آن استناد می‌کنیم. من هم مثل شما جواب این سوال را نمی‌دانم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *