اولین پوستری که برای موضوع فلسطین کار کردم سال هشتاد شمسی بود. بیست و دو سال پیش. هنرستانی بودم و خیلی واضح و شفاف میتوانم بگویم از فضای هنر چیزی نمیدانستم، ولی میفهمیدم که برای بعضی از پوسترها نیاز به متریال خاص هست . اساسا اینترنت مثل الان وجود نداشت که شما برای سادهترین چیزها بتوانید سرچ کنید و پیدا کردن تصویر مستلزم این بود که شما بروید دنبال نشریات مکتوب و…
یا اینکه بعضی از خبرگزاریهای خارجی و به اصطلاح شبکههای خارجی مثل شبکهی ZDF آلمان، – داستان مال قبل از تحریمهای رسانهای ایرانی است- خیلی از شبکههای تلویزیونی توی خود تهران دفتر داشتند. من برای این پوستر رفتم شبکهی ZDF آلمان عکس را خریدم. یعنی عکسی که عکاس شاخصی گرفته بود، و توی گزارش خبری چاپ شده بود را با پرداخت هزینه روی یک سیدی تحویل گرفتم. یک یا دو مگابایت بود! این اولین کار من بود و بدون هیچ ادعایی میخواهم بگویم کار ضعیفی است اما بدیش این است که ما هنوز بعد از بیست و دو سال از آن زمان و چهار دهه از سن انقلاب اسلامی و گرافیک انقلاب ادبیات محتوایی خیلی از آثار با موضوع فلسطین را در همین حال و هوا میبینیم.. این یک نقص جدیست و ما لازم است در آثار مرتبط با فلسطین ادبیات ویژهتری پیش بیاوریم.
مجموعه پوسترهای پلاک متعلق به شش هفت سال پیش است که برای سایت khamenei.ir کار میشد و شهدای شاخص کار میشدند. یکی از آنها شهید تهرانی مقدم بود که مواجه مستقیم با اسرائیل داشت، هم در مسیر علم و دانش و هم شکل شهادت ایشان.
دفاع سلحشورانه از قلعهی غزه برخورد نوآورانهتری بود در بحث تایپوگرافی که به تصویر منجر شد. ایدهی اصلی بر این اساس شکل گرفت که خود غزه به شکل قلعهای تصویر بشود و عبارت انگلیسی و عربی آن بر مبنای شبکههای ایزومتریک، به صورت کوفی بنایی سه بعدی طراحی شد. کار دیگرم متعلق به سالیست که رهبر گفتند اسرائیل بیست و پنج سال آینده را نخواهد دید. با پیشرفت فناوریهای عصر دیجیتال کار من با تکنیک فتومونتاژ اجرا شد و محتوای خیلی پیچیدهای هم ندارد.
اساس موضوع جریان سلفیگری در جهان اسلام الهامبخش کار دیگرم بود ویک بخشش منجر میشد به داستان جریانات مقاومت در مصر و فلسطین و اخوانالمسلمین و شخصیتهای جوانترشان که به آن جریان وابسته بودند از جمله شهید شیخ احمد یاسین که خب تصویرسازی هست. با مرور زمان به جای تهیه عکس خودم تصویرسازی میکردم و به قول اساتید، برق که میرفت هنرم تمام نمیشد.
از نمونه کارهای ضد استکباری و ضد اسرائیلی من Redesign، در واقع طراحی مجدد پلانهای لانه جاسوسی دیوارهای سفارت سابق آمریکا در ایران که متعلق به سال نود و هشت است. یکی از تصاویری که قبل از این طوفان الاقصی جز تصاویر شکست خیلی جدی نیروهای نظامی اسرائیل بود در جنگ سی و سه روزهی لبنان این تانک مرکاوا چپ شده بود و از تصاویری است که گوگل هنوز هم که هنوز است فایل باکیفیت این را از توی فضای وب حذف میکند. همچنان که خیلی از تصاویری که شکست سربازان آمریکایی را نشان میدهد یا اساسا اسرائیلیها از توی وب اینها خارج میشود و من سعی کردم روی دیوار سفارت این تصویر ماندگار بشود و خب نمادهای بیشماری هست دیگر… از بتهایی که از بین رفتند از داعش و صدام و داستان پنج اردیبهشت طبس و نمادهای دیگر.
سال نود و نه، بخشی از پیام روز حج رهبر برای مسلمانان جهان، مربوط به ملت فلسطین و یمن بود. خب طرح من بهرهبرداری خیلی مینیمال از فرم ششضلعی لانه زنبوری بود که آن دستهایی که حالت مشت شده هستند، توی بخش میانی حالت دعا را دارند. بخش بالاتر حالت حمایتی از مظلوم را دارند و پرنده و خود فرم آنالیز شدهی کعبه، عنوانش هم قابل خواندن هست تا یک حدی…ما همه ملتهای مسلمان را برادران خود میدانیم و گرفتاری آنها گرفتاری ما هم هست.
کارهایی که آوردم از این جهت است که نگاهمان به مضمون فلسطین متفاوت باشد. یعنی صرفا پرچم نبینیم. صرفا نمیدانم تصویر مبارز فلسطینی نبینیم. صرفا توپ و تانک و موشک و ادوات نظامی نبینیم. دایرهی آیکونهایی که میتواند به فلسطین مربوط باشد بسیار گستردهتر است. گاهی اوقات هم بازیهای گرافیکی میتواند با خود نوشتار باشد. آن کلمهی اخوت…این هم باز پیوند داستان فلسطین به یمن بود که حالا با هر دو تا فرم نقشه، نقشهی فلسطین شده الف اخوت و نقشهی یمن هم حرف ت. باز عناصر تزیینی این طرح هم همان پوستری هست که دست یمنیها سالهای سال توی تجمعاتشان هست.
رزمایش دشمنشکن هم همان پیام حج رهبر بود که آن سال هم تاکید ویژه روی مبارزات مردم فلسطین و یمن بود که خب آن فرم ابلیسک با شباهتش به فرم آن برجهای جمره، برجهای شیطان، که قدیم در عربستان در حج به این شکل بود و بعدا به شکل دیوار درآمد تلفیق شده با آن فرم پارچههای نظامی که حالا با عناوین پلنگی و نظامی این چیزها، چریکی است شاخصاش شخصیتها دارند به آن بر سنگ پرتاب میکنند و رمی جمره رخ میدهد. توی بعضی از کارها هم خیلی حقیقتا چون سفارش دهنده یک بخش زیادی نداشته و شخصی کار میکردم و دغدغههای خودم بوده خیلی دنبال گرافیکهای عجیب غریب نبودم.
سالگرد واقعی جنایت صبرا و شتیلا به فرماندهی شارون ملعون بود که تعداد زیادی از فلسطینیهای آواره شده از لبنان را به شهادت رساندند. سالروز این اتفاق روزی بود که دولت بحرین و امارات، خود رژیم صهیونیستی اسرائیل را به رسمیت شمردند و در مسیر عادی سازی ترامپ گام برداشتند. برای این موضوع طرحی زدم که متعلق به یه چهار سال پیش است.
از مجموعه کارهای سه تاییم که سفارش شخصی است و ایدهی عجیب و غریبی هم ندارد طرحی است که توی اوج داستان کرونا رژیم اشغالگر قدس داشت هم تحریمهای دارویی اعمال میکرد در فلسطین هم یک سری جنگندههایش داشتند دوباره شهرهای غزه و کرانهی باختری را بمباران میکردند. من به نظرم رسید که طرح ستاره داوود میتواند تغییر پیدا کند به آیکون شمالی ویروس کرونا. گرافیک خیلی عجیب و غریبی ندارد ولی یک نکته دارد که برایتان عرض میکنم. آمدیم از گرافیک که توی خود فضای مجازی مخصوصا توی اپلیکیشنها مخصوصا توی اینستاگرام بود که میگفت در خانه بمانید و به اصطلاح خانه را ترک نکنید. آن آیکون تصویریش و آن شعار طبق همان گرافیک آن روزها پیش بردم ولی شعارها کامل کردم دیگر که مثلا توی طرح اول اسرائیل کشندهتر از کروناست. چه تعداد تا الان کشته. بیشتر از پنج میلیون آواره ایجاد کرده. مردمی که از فلسطین آمدند بیرون و طرح سوم هم آن استیکری بود که تو اینستاگرام برای تشکر از کادر درمان تهیه شده بود. از شما قهرمانان سلامت متشکریم. تصویرش را میبینید من منتاژ کردم روی آن ماشین هلال احمر که باز هم آمار جنایتهای علیه مراکز درمانی را آوردم.
این مجموعه گرافیک عجیب و غریبی نداشت ولی با فاصله پنج روز بعد از نشر مجمع جهانی یهودستیزی آنلاین آمد و تاکید کرد که اینها اقدامات یهودستیزانه است. چرا؟ چون تصورش این بود که یعنی تو اسرائیل فعلی هم الان همین است توی فضای تبلیغاتی اساسا همان شیوهای که راجب هولوکاست داشتند را دارند پیش میبرند و آن تاکید بر مظلومیت سینمای یهودیهاست. این سه تا کار را به عنوان آثار شاخص یهودستیزی آنلاین طرح کرده بودند که میگویم اساسا ضدصهیونیستی و بحث یهودیت مسئلهاش نیست.
در سالگرد اول حاج قاسم من حس کردم که ما از لحاظ بصری یک جنگل عجیب و غریبی را مواجه بودیم. خیلی اصطلاح خوبی نیست ولی واقعا ما با همچین فضایی مواجه بودیم که از در و دیوار آیکونهای مختلف برای حاج قاسم طراحی میشد و خب توی این فضا دوباره برای سالگرد شهادت با موضوع خود قدس و حاج قاسم کار کردن یک ذره کار را سخت میکرد. من به نظرم آمد که آرمان قدس اولا که به جسم حاج قاسم وابستگی تام ندارد و این میتواند یک آرمان اندیشهای و ذهنی ایشان باشد و به نظرم آمد میتواند تصویری از لحظات شخصیتر… از فکر کردن ایشان باشد. در واقع چشم شهید بستهاست واین کار یک ذره تو فضای مجازی این الگوریتمهای چهره شناسی حاج قاسم را هم دچار مشکل کرد و توی اینستاگرام خیلی راحت منتشر میشد چون که چشم حاج قاسم بسته بود تشخیص نمیداد این الگوریتمهای هوش مصنوعی اینستاگرام. ولی خب به نظر خودم برای مجموعه پوسترهایی که برای شهید کار شده این کار با اینکه گرافیک پیچیدهای ندارد فقط به خاطر انتخاب خود تصویر حاج قاسم که چشماش بسته است میتواند جز کارهای خوب باشد.
یک کارگاهی چهار سال پیش برگزار شد در صحن قدس مشهد که تویش هنرمندان داشتند برای موضوع فلسطین طراحی میکردند.. باد موافق وزید از طرف صحن قدس. ما در آینه کاریهای حرم رضوی که آینه هم طبیعتا بازتاب چیزهای خیلی نزدیک را به ما نشان میدهد حس کردم که خود تصویر قبه الصخره تصویر خوبی که حالا اشل کوچکش هم در صحن قدس آستان رضوی هست. توی آینههای حرم این را آوردم. آن آیهی و نراه قریبا را هم توی تزئین پوستر آوردم.
دو سال پیش توی کارگاه قدسالامة طراحانی از همهی کشورهای موافق ما توی جریان مقاومت جمع شدند از لبنان، عراق، فلسطین خود سوریه، اردن، الجزایر و تا افغانستان. من قرار بود توی این کارگاه در خدمت استاد نجابتی و باقی اساتید، شان هدایتگری داشته باشم. قرار نبود خودم بنشینم کار کنم. روز اول کارگاه که گذشت استاد نجاتی گفتند که بچهها، آنها که شرکتکنندهاند یک ذره به اصطلاح عامیانه کپ کردند نسبت به موضوع. خودت هم بیا بنشین دست به کار شو. همین بغل من بنشین کار کن بچهها ببینند به نتیجه رسیدن برای موضوعات حالا اینچنینی خیلی دورخیز ایدهپردازانه عجیب و غریب نمیخواهد. همینجوری آماده است. میتوانی بیایی بنشینی مشغول بشوی تا بیایند ببینند و یک ذره انرژی مثبت بگیرند که کار کنند. خب من هم شروع کردم. ادارهی کارگاه را گذاشتم کنار و نشستم کار کردم. که دو اثر ماحصل همان یک روز بود.
یکی از آنها تاکید بر این بود که از نمادهای آشنا استفاده کنم و کار کنم. شخصیت هنظله واقعا جز نمادهای شاخص فلسطین بود و هست و بیشتر شد بعد از همین جریان اخیر طوفانالاقصی. توضیحات را همه شنیدهاید دیگر. نماد کودک نه ساله ده ساله فلسطینی هست. نمادی از خود ناجیالعلی که بار دومی که از اردوگاه عینالحلوه لبنان دوباره آواره شدند به واسطهی اشغالگری اسرائیل همین سن نه ده سالگی را داشت. ناجیالعلی هم توی چهل و نه سالگی توی لندن به ترور میرسد و به نظر من عنوان شهید هم مستحقش است. بیش از چهل هزار فریم کاریکاتور کار کرده است. این عددش عدد عجیبی است و شاید فکر کنید اغراق است. ناجیالعلی مال دورهای است که قبل از دوره دیجیتال است. یعنی توی آثار مطبوعات نمیدانم روزنامه های عربی و نشریات، کارهایش به چاپ می رسید. من خودم همت کردم و بیشتر از هزار فریم از کارهایش را پیدا کردم. یعنی مطمئن شدم که آن عدد اغراقآمیزی نبوده و بسیار پرکار بوده و حتی موقع ترورش هم باز وقتی کشته میشود از خود طرحها و کاریکاتورهای که روی زمین میریزد پیداش میکنند و میفهمند این ناجیالعلی است. از چند جهت برای من خود شخصیتهای ناجیالعلی نه تنها هنظله، شخصیت های مختلفی توی کارهایش استفاده کردند که از چند جهت حائز اهمیت است و همه را دعوت میکنم یک دور کارهایش را مطالعهی بصری حداقل داشته باشید. با خیلی از نمادهای گذشته و امروز فلسطین بیشتر آشنا می شویم. ناجیالعلی آمده از ادبیات و شعر و رمان وام گرفته. خیلی از آیکونها را تبدیل به نماد کرده که یکیش خود همین هنظله است. باز میوهی کاکتوس که عنوان صبر دارد، در محتوای صبر بر ظلم اشغالگر معنا دارد. حالا خیلی از نمادهایی که روی حالت تتوها و خالکوبیهای هنظله آوردم باز همان نمادهای ناجیالعلی است. چشم گریان، عنوان انا و نحن، نمیدانم ساقهی خود زیتون، خودنویسی که تاج قلم شبیه شعلهی شمع شده، چشمی که دارد اشک میریزد و دانههایش تبدیل به سوراخ کلید شده. اینها همه نمادهایی که ناجیالعلی توی کارهایش استفاده کرده و به نظرم همچنان جای کار دارد.
یکی از کارهای من یک پوستر ارجاعی محسوب میشود. پوستری نیست که من از صفر تا صدش را بسته باشم، کار کرده باشم. به معنی ابداع. ما توی تاریخ گرافیک فلسطین یک سری آثار داریم که اصلا مربوط به ابتدای قصهی اشغال هست. یکی از پوسترهایی که شاخص تاریخ فلسطین است این پوستر هست. یعنی اصلش که تویش حاج قاسم و آن موشک ها حضور ندارند یک شخصیت اتریشی هستش که جز آن مهاجران اولیه هست. هزار و نهصد و فکر کنم شصت یا شصت و سه. الان حضور ذهن ندارم. این پوستر را طراحی کرده با عنوان ویزیت پالستاین. و پوستر یک برگهی تجاری و تبلیغی بوده برای سیاحان و همان اصطلاح امروزی ما شهرکنشینان که نمیخواستند از اروپا و آمریکای شمالی جذب کنند به فلسطین اشغالی ولی خب این پوستر سالهاست توی فلسطین، اصلش را میگویم بحث دعوا و مجادله و بحث است و اصلا یکی از نکتههای خیلی جالبی هم که دارد میگویند آن عبارت پالستاین روی پوستر نشان میدهد که اینجا مرکزیتش باکشور فلسطین بوده و اسرائیل وجود نداشته.
پوستری هست که برای روز قدس ماه مبارک سال گذشته و به تبع قبل از طوفانالاقصی اجرا شد. ایام ماه مبارک توی خود قدس شرقی، جوانها هر شب داستان داشتن با سربازهای رژیم اشغالگر قدس و خیلی از درگیریها آنجا بود و میگفتند که هر وقت اینجا اساسا یک قیام جدی مسلحانه شکل بگیرد علیه اشغالگرها، این پیروزی قدس خیلی بود نزدیکتر هست. من به نظرم رسید که حالا برای روز قدس و این تاکید بر خود حضور حاج قاسم که نیروهای فلسطینی را مسلح کرد این تصویر، تصویر خوبی میتواند باشد حالا اصل تصویر هم راجب به آن صحنههایی از آن نبرد آمرلی است که حاج قاسم یک چند دقیقه نشسته دارد تامل میکند، من آوردم روی این منظره میکس کردم و با آن آتش موشکها و اینها ترکیب شد. در اصل تصویر آن یک جزییاتی دارد. از این که یه سری جوانهای فلسطینی پرچم دستشان هست و دارند تو فضای صحن قدس حرکت میکنند.
از پوسترهای دیگر ورز قدس میتوان به پوستری با محوریت خود حاج قاسم اشاره کرد که فلسطین خط مقدم ما و همهی جهان اسلام است. در دورهی کودکی خودمان، یک مهرهایی بود برای نماز که مثلا تصویری از کربلا و تصویری از قدس شریف، اینها رویش بود. به نظرم آمد که این مسئله که برای شیعه سنی یک مسئلهی جدی است و اساسا خود مسالهی اول حاج قاسم هم آزادی قدس بوده به نظرم آمد که این تصویر مهری که انگار قرار گرفته در پلان اول و پشتش منارهی مسجدالاقصی است میتواند تصویر جذابی باشد.
باز توی کارهای ضد اسرائیلی دیگر که کار کردم کاری است که خودم دوستش دارم. یکی از بحثهای جدی که در بحث فلسطین و اسرائیل مغفول واقع میشود توی ذهن خیلی از بچههای طراح، بحث نژادپرستی و انحصار رسانهای رویدادهاست. یعنی خود جنایتها که رخ میدهد یک بحث هست، یک بحث خود بایکوت شکل اطلاعرسانی جنایتها توسط رسانههای غربی یک بحث خیلی جدیتری هست. به نظرم رسید در مورد هم قتل مرحوم شیرین ابوعاقله، خبرنگار الجزیره و هم نوع شیوهی تشییع پیکرش که خیلی دراماتیک و تاثیرگذار بود و روانپریش کننده بود، به نظرم آمد که میتوانم یک زبان جدیدتری را انتخاب کنم برای این فریم خیلی مشخص. و آن هم تنتن است. تنتن را همهی ما میشناسیم. به عنوان خبرنگار پلیسی جنایی مشهور است. الان تنتن رفته اورشلیم ولی توجه به حواسش به آن اشیا باستانی و عتیقه است. اصل قصه که پشت سرش است ازش به اصطلاح با تعمد غفلت کردیم.
از پوسترهایی که برای طوفان الاقصی طراحی شد تاکید بر همان هنظلهای که برگشته و بزرگ شده داشت. جز آن تصویرهای اولی که از روز طوفان الاقصی منتشر شد آن تصویرهایی بود که سربازان اسرائیلی خیلی حقیرانه از تانکها پیادهشان میکردند. یا توی بعضی از مقرهای نظامی میکشتنشان. این خب این تصویر هم دقیقا یک نمایpov خود آن سرباز است که افتاده و توی خون قرار گرفته و تصویر نمادینی از پرچم آمریکا زیر پای هنظله است. خون سرباز اسرائیلی یک جورهایی آن فرم پرچم آمریکا را تداعی کرده. توی این نمادهای فلسطینی داریم دیگر. هم خود هنظله هست. هم آن کلیدی که به اصطلاح آویز شده هست. خود پلاک سرباز اسرائیلی همان عنوان عبری IDF ارتش یعنی وزارت دفاع که نمیشود گفت وزارت جنگ اسرائیل هست. این هم بر اساس آن جملهی حاج قاسم اینجا راهی جز مبارزه وجود ندارد طراحی شده.
من یک نکتهای را بگویم. دوست دارم محل بحث قرار بگیرد. من توی آثار اولم، آثار توصیفی است. روضه است. نمیدانم یک جنبهی حزن آلود دارد. هرچه آمدم جلوتر به این نتیجه رسیدم که ما توی گرافیکمان راجب به این موضوع باید تهاجمیتر برخورد کنیم یعنی ادبیات تصویریمان باید به شدت تهاجمی باشد و حالا آن آثار اخیر که حالا دیدید آن هنظله و آن حاج قاسم، آن فضایی که موشک بود از آن جنس است. اینها در فضای رسانهای خیلی ظریف و برش بیشتری دارد و ما باید به این دقت کنیم. یک ذره رسانههای فعلی را به نظرم باختیم. باز جهت مخالف این فضا همین کار که میگویم ما کارهای اول دانشجویی هست. سال هشتاد و یک- هشتاد و دو. یک تصویری از مثلا غم و ناراحتیهای که صداها اینجا همه قطع شده.
بازی صلح از کارهای دورهی دانشجویی هست. این ادبیات به نظرم مشخص هست. میتوانید ببینید ادبیات چقدر میتواند متفاوت بشود. یعنی من خودم ادبیات اخیرم را بیشتر قبول دارم تا این دوران ابتدایی کار.
نمونهی دیگر کاریست مرتبط با تحریم کالاهای دانشجویی که آقای حیاتی هم لطف داشتند گفتند این را سال هشتاد و سه دیده بودند و پایاننامه پروژه دانشجوی کارشناسیشان از همین کار شکل گرفت. این را من با جست و جوی زیاد برای یافتن یک پوکه ی کاتیوشا و عکس برداری از آن طراحی کردم وگرنه که الان هوش مصنوعی میتواند در چند ثانیه خیلی بهترش را تحویل بدهد.
از کارهایی که من با مرحوم محمد توکلی… اینجا اسمشان آمد امیدوارم همهی آن هایی که عزیزانی را از دست دادند الان روحشان شاد باشد. با مرحوم محمد توکلی برای اولین دوسالانه گرافیک جهان اسلام کارکردیم. اولینش همان کاراکتر هنظله است با تصوری که در داستانهای تورات و خود انجیل آمده و مصائب مسیح هنظله را به نمایش کشیدیم که هنظله هرروز دارد به صلیب کشیده میشود. لیاوت کار هم فرم صلیبی شکل را دارد.
کار دیگر یک پارچهی کفنشکل هست. پارچه سفیدی هست که روی نقشه قرار گرفته و آن عنوان SOS کمک فوری و سریعی هستش که یک زبان جهانیتری هست.
از کارهایی که به زمان خودش به نظرم خیلی جلو بود. برخورد تایپوگرافی خالص بود. کلمهی ویکتوری پیروزی آن Yاش با قلاب سنگ کار شده.
من در دوره دانشجویی برای موسسه میثاق پوستری کار کرده بودم. بچههای شتیلا. که یک کار فتومونتاژ است. عکس میگرفتیم و مونتاژها شکل میگرفت.
دو سه فریم کار مجموعه مستندسازی بود در اروپا. یک مجموعه پوستری میخواسته فضاسازی خود آن استودیویشان. از بخش یعنی با موضوع فلسطینش این دو تا تصویر را انتخاب کردم. در آن زمان تصاویری که در رسانهها بود تصاویر خیلی دردناکی بودند. و بحث این بود که آن لحظه متوقف شود و آن جنایت تداوم پیدا نکند. یکیش یک سگی بود که یک زن فلسطینی داشت میدوید که این تصویری در کرانه باختری بود. مرز با اردن که فلسطینیها داشتند میجنگیدند.
برای روزهایی که شهید مغنیه به شهادت رسیده بود کاری کردم. فکر کنم سال هشتاد و شش بود یا هشتاد و پنج. این نفوذ شدید عماد مغنیه را به مراکز امنیتی اسرائیل را آمدم با ترکیب عبارت عربی و عبریش نشان دادم و آن نماد اسرائیلی که آن پشت است.
برای جنگ لبنان هم اثری است،2006. جز تصویرهایی بود که آن موقع پشت سر سیدحسن هم رفت به یک شکل گرافیک رنگ تخت. پرچم لبنان را که آن درخت صنوبر هستش را بعد جنگ به این مشت گره کرده تبدیل کردند.
پوستر دیگری برای آن چهار عزیزی هست که این سالها گفتند دیگر به شهادت رسیدند. شهید احمد متوسلیان و باقی همراهانشان.
از دیگر کارهای تایپ، تصویریست مختصر که فرانسه شکل ستاره داوود را ساخته. دو کار هم مربوط به جنگ غزه 2006 است. یعنی سال هشتاد و شیش فکر کنم یا هشتاد و هفت و ما خیلی دسترسی رسانهای نداشتیم به اخبار غزه و فضای کار تا حدی فضای حزن و توصیف دارد.
جز کارهایی که تقریبا متفاوت است توی مجموعه کارهای من و خودم دوستش دارم. عبارت من قدس را دوست دارم است که یک گرافیک خیلی ساده سازی شدهای دارد.ابایی هم ندارم که بگویم آن کار Milton Glaser که I love New York یعنی یک I گذشته یک قلب و یک NY الگوی من بود. میخواهم بگویم یک Source محتوایی اینجوری جلوی چشمم بود با این تفاوت که حالا من آمدم کل پیکرهی این پوستر را با آن تناسبات پیکسلها و آن مربعها پیش بردم.
نمونه دیگر پوستری است عاشورایی با محوریت خود داستان فلسطین که در سال نود و دو کار کرده بودم ، آن مجموعه طرحهای تابلو شهریهای شمر زمانهات را بشناس از همین کار استخراج شد. این هم یک مستند بود کار کرده بودم. این هم باز ارجاعی بود به آن تابلوی معروف Goya از آقای حسن روحالامین کمک گرفتم که این تابلو را بازسازی کنیم و یک پوستر جدیدی باشد برای موضوع فلسطین. باز بحث مثلا محصولات اسرائیلی و بایکوت محصولات اسرائیلی چیزی است که تو کارهای گرافیکی ما خیلی بهش جدی پرداخته نشده.
خط سازش…پوستری با موضوع اینکه کرانهی باختری هم باید مثل غزه مسلح شود خب توی نقشه هم نگاه کنید کرانهی باختری تناسبش روی نقشه با غزه تقریبا همین فضای سنگهاست. یعنی کرانه ی باختری شمال شرق نقشه است، غزه جنوب غرب. و آن بشقابی هم که حالا عنوان اسرائیل رویشان نوشته شده آن دوتا اژدها دارند همدیگر را میبلعند.
یکی از هنرمندان فتومونتاژ کن خوب ترکیه چند سالی است دارد توی این فضا، یک عکسی که نصفش یک چیزی باشد، فضای مثبت و منفی را نمایش بدهد دارد کار میکند. یک سری کار دارم که چند سال قبل از کار ایشان بود. ایشان هم کارهای خیلی خوبی دارد ولی میگویم این مجموعه سال نود و یک نود و دو کار شد. نود و دو فکر کنم منتشر شد. یک طرف فلسطین اشغالی هست و یک طرف اسرائیل دیگر حالا به لفظ خودش.
اگر یا شاید برای شما هم اتفاق بیفتد دیوار حائلی بود که در فضاهای شاخص نصب شده بود. این مجموعه و آن مجموعه قبلی side by side را با همکاری آقای شعیب حسینی کار کردم. آن ترولها هم با همکاری آقای حصارکی بود که لازم است از ایشان یاد کنم.