آیا معماری ایرانی-اسلامی مسجدهای ما، اسلامیست؟
مسالهی معماری مسجد، مسالهایست که در چند روز اخیر، به طور جدیتر چند ماه اخیر، و در واقع به واسطهی انقلاب اسلامی در چند سال اخیر جدیتر گرفته میشود.
این تصویر چه میتواند باشد؟
یک دفتر معماری نیویورکی طرحی برای یک مسجد در امارات متحده عربی دادهاست. استودیویی که احیانا بطری مشروب هم طراحی کرده، مسجدی میسازد که امام جماعتش در ارتفاع بلندتر از مامومها و در یک پرسپکتیو خاصی قرار می گیرد. طرحهای دیگری که میبینید طرحهایی هستند که برای مسابقه مسجد جامع کوزووو اخیرا ارائه شدهاند و سایر طرحهایی که گاهی به لحاظ فرم آشناتر است و شاید بیشتر هم مورد پسند برخی دوستان قرارگیرند.
یک نحوهی برخورد با مقولهی معماری مسجد در دنیای امروز، چه در میان ایرانیان مسلمان و چه مسلمانان غیرایرانی و نیز استودیوهای غیرمسلمانی که در معماری و ساخت مسجد –به دلیل جوایز مسابقات؛ به دلیل این که منافع مالی دارند- مشارکت دارند، همین برخوردی است که بر پایه بازی با فرم، سعی در ارائهی فرمهای جدیدی دارند که به طور آشنازدایانه تمام ذهنیت ما را نسبت به خاطرهی مسجد میشکنند.
مثلا برخوردهایی اینطوری میکنند: میگویند کعبه خانهی خدا ایستاده است، معادلش در معماری میشود یک بنای ایستاده، و فرد نمازخوان به سجده میافتد پس معادلش در معماری بنایی سجدهکرده است! یک چنین چیزی، برخوردهایی پسامدرنی که به نوعی رمزپردازیهای منعندی معمار به حساب میآیند. مثال دیگری از تحلیلهای پسامدرنی در طراحی معماری مسجد نموداریست که از طرح یکی از شرکتکنندگان در مسابقه طراحی یک مسجد در سرزمینهای عربی استخراج کردهام. نموداری است از پیوستار یک خط افق صاف به یک گنبد و بعد به مناره. معمار این مجموعه را برگردانده، مناره در نقطهی بالا، گنبد و شبستان در تراز وسط، پایین هم بخش ورودی و البته بهشتی را تصویر کرده که زن و مرد عرب با آن لباسهای خاصشان مانند آدم و حوا در این بهشت دست در دست هم در کنار درخت ممنوعه (!) دارند حرکت میکنند و فضای داخلی مسجد مانند واحهای در بیابان سوزان عربیست.
اگر بخواهیم از این رویکرد پسامدرنی در مساجد معاصر چند مثال ببینیم مثلا مسجد ولیعصر، که خیلی بیدلیل و یا شاید بادلیل رسانهای شده است، – برخیها تحلیلهای عجیبی دربارهاش کردهاند، مثل این که مثلا مسجد به سمت تئاتر شهر سجده کرده است!!! که اصلا معلوم نیست این چهطور تحلیلیست؟- این مسجد با تمام فرمهای آشنای ذهنی ما از معماری مسجد متفاوت و مغایر است، و البته آنهایی که معماری خواندهاند یا مطالعات معماری دارند، میدانند که فرمی بسیار آشنا و شبیه به خیلی از فرمهایی است که در معماری معاصر دنیا میبینیم. و یا مثالی دیگر، موسسهی فرهنگی امام رضا، مسجد امام رضا در تقاطع خیابان نامجو و انقلاب است که خطبهی مسجد بر آن خوانده شده است و به دلیل چالشهای رسانهای بر فرم آن به نام موسسهی فرهنگی امام رضا تابلو خورده است. ولی در آن نماز جماعت روزانه برگزار میشود و اتفاقا خیلی فرمپردازی آشنایی برای دوستان آشنا به معماری معاصر جهان دارد و از این جنس برخورد با صغحات و زوایا و فرم را بسیار دیدهایم. این مسجد اتفاقا فضای داخلی خیلی جذابی هم دارد. نمونههای دیگری هم هستند. مسجدی که اخیرا در برلین ساخته میشود و خیلی به طور رسانهای صدا کردهاست، معمار گنبد را در سه مرحله پاشانده! و میتوان گفت بسیار شبیه کلیسایی مسیحی از یکی از معماران معروف معاصر است.
کمی پیشتر در دورهی پهلوی برخوردهایی آشنازدایانه نسبت به معماری مسجد وجود داشت. مثلا مسجدی که مهندس فرمانفرمانیان در دانشگاه تهران طراحی کرد و سعی کرد تا آن نوع گنبد و مناره و.. را به آن شکلی که حداقل در نگاه سنتی یا در ذهنیت سنتی آن زمان وجود داشت به کار نبرد و یا مثلا مسجد دانشگاه جندیشاپور. بعدتر در اوایل همین دوره بعد از انقلاب، مسجد حضرت ابراهیم در سایت نمایشگاه بینالمللی تهران که با آشناییزدایی، گنبد را حذف کرده بود و منارهای را از سرزمینهای عربی کش رفته، گذاشته بود در کنار تودهی سیاهی که شاید تعبیری از کعبه بود. این نوع برخوردهای آشناییزدا از آن موارد پسامدرن با آشنازدایی زیاد، کمی تفاوت دارد. از دیگر انواع این آشنایی زداییها میتوان به کاربرد نمادین یک کعبه، شکلگیری کالبد به صورت یک ذکر حجم داده شده، شترگاوپلنگهایی نظیر مسجدالرضای فرمانیه که هر چیزی را که تصور کنید نظیر گنبدی متفاوت، بافت آجری، نمای وسیع سنگی نامتناسب، منارههایی با فرم مربعی که معلوم نیست از کجا برداشته شده، سردری که سعی کرده سردری سنتی باشد، را در خود دارد، و یا به طور مثال مسجدی که کمی پیش در دوران انقلاب اسلامی در شهرک غرب تهران ساخته شد، اشاره کرد که سعی دارد خودش را در بین تودههای بلند ساختمانی شهرک غرب کمی بیرون بکشد، -و البته مسجدی بود در جوار یک پاساژ، نه پاساژی در کنار یک مسجد- و این کار را با منارههای خیلی طویل و فرمپردازی خاصی که البته به هیچوجه در دنیا جدید نیست، انجام میدهد.
آشنایی زداییهای دیگری ناشی از انتخاب سیستمهای سازهای متفاوت برای ساخت شبستانهای وسیع میباشد. چیزی که در مسجدهای شرق آسیا و در استفاده از سیستمهای ورقتاشو و … دیده میشود و در داخل کشور قبل از انقلاب اسلامی مسجد الجواد میدان هفتتیر با یک فرمپردازی نسبتا مدرن، -بهزعم سایت خود مسجد، اولین مسجد مدرن ایران- و تحت تاثیر سازه، و در ایام اخیر هم مسجد قدس سعادت آباد که برخی آن را تحت تاثیر مسجد میرفیصل پاکستان میدانند به خوبی نمودار چنین آشناییزداییهایی هستند. به این ترتیب مساجد متعددی با رویکردهای آشناییزدا در حال ساخت هستند و هرچه پیشتر هم میرویم این آشناییزداییها در جریان آکادمیک و به خصوص در سطح مسابقات داخلی و خارجی به شدت در حال رشد هستند.
در مقابل برخورد دیگری نیز با معماری مسجد در زمان ما وجود دارد: مساجدی که سعی دارند به سنت معماری اسلامی پایبند بمانند؛ البته با سازههای امروزی، لاجرم با هزینههای بسیار زیاد و معمولا دولتی که مناسبتشان و نزدیکی اولیایشان با نظام –به معنای دقیقتر درآمد نفتی- پشتوانهی ساخت آنهاست، چرا که مردم نمیتوانند با هزینههای وقفی به راحتی چنین مساجدی بسازند. نمونه بارز این رویکرد و البته این نحوه هزینهکرد و ساخت مسجد را میتوان مصلی تهران دانست. کسی که فرمان ساختش را داد، دستور داد «انشاءالله مصلای تهران یادآور سادگیهای صدر اسلام باشد» و میبینید که چهقدر این تناسب رعایت شد. بلندترین منارههای خاورمیانه و مجموعه چندصد طاق و قوس و … یادآور سادگیهای مورد نظر شد که در کنار هم نمایشگاهی بسیار جذاب را ساختهاند که گاهی نیز کاربری مسجد یا مصلی هم خواهد داشت.
کمی پیشتر در عمان، با این ایده که اگر ما هنرهای دستی همه جوامع اسلامی را دور هم جمع کنیم و از همهی کشوهای اسلامی بتوانیم متخصصان را به کار بگیریم میتوانیم مسجدی در خور جامعهی اسلام بسازیم، مسجد سلطان قابوس ساخته شد. مسجدی که قرار بود در جهان اسلام از شکوه بدرخشد و واقعا هم درخشید! با گنبدی که نور از خود بیرون میداد. مسجدی که از چند ده کشور جهان صنعتگر و هنرمند برای ساخت آن به کارگرفته شدند. بزرگترین فرش جهان اسلام نیز که در داخل کشور ما بافته شد و بسیار هم روی آن مانور دادند و در مصلای تهران اکرانش کردند، فرشی مطابق با پلان وسیع مسجد در مساحت چند هزارمتر در این مسجد انداخته شد و … به این ترتیب مساجدی با این رویکرد که سعی دارند فرمهای سنتی و آشنا در معماری مسجد در پهنهی جهان اسلام را تکرار کنند و با سازههای امروزی آنرا بسازند، حداقل در سده اخیر معماری ممالک مسلمان کم نداریم. در برخی بعضا با پیشرفتهایی سازهای هم روبهرو هستیم و برخی دیگر تنها فرمپردازی نازلی در تشابه با فرمهای سنتی هستند که به نحوی با نیازهای امروزی تطبیق پیدا کردهاند. مثلا گاهی چند طبقه میشوند، گاهی از میراث فرمهای سنت تنها یک گنبد دارند، گاهی منارههای پیچیده دارند، گاهی چندین مناره دارند. گاهی در طراحی فضای داخلی سعی میکنند از سازههای امروزی و استحالهی آنها برای رسیدن به آن فرمپردازی آشنای مسجد استفاده کنند.
این رویکرد که تقریبا در همه جای دنیا از آریزونای امریکا تا شرق آسیا، از دهلی نو تا لندن و …. وجود دارد، در ایران خودمان بسیار جدی گرفته میشود. عموما هیئتهای امنای مساجد، آقایان روحانیون، استادهای معماری سنتی، استادهای معماری دانشگاهی با علاقههای سنتی، و دانشجویانی که علاقههای مذهبی دارند، به هر تقدیر اینگونه گرایشی را دنبال میکنند و عمیقا هم دوست دارند مساجد خوبی بسازند، حتی مسجد ولیعصر کنار تئاتر شهری که دوستان از جنجال رسانهای حاشیهی آن مطلع هستند به طور نااهلانه، در جواب مسجدی ساخته میشود که توسط یکی از اساتید مطرح دانشگاهی به صورت کاملا سنتی و با ارتفاعی بالاتر از تئاتر شهر طراحی شده بود و پس بعد از جنجالهای هنرمندان مسئولان شهرداری خود را موظف دیدند تا طرح مذکور را عوض کنند و به این مسجد فعلی رسیدند.
به این ترتیب این رویکرد گرایش فرمالیستی به معماری سنتی توامان با رویکرد نوطلبی – اسم پسامدرن و را روی آن نمیگذارم چرا که به راحتی نمیشود اینگونه اسامی را به جریانهای داخلی اطلاق کرد.- در معماری مسجد امروز وجود دارد. معمولا کار ساخت این مساجد فرمال سنتی به راحتی هم به اتمام نمیرسد، منارههای فلزی خیلی از آنها تا مدتها همین طور میماند، گنبدهایشان بی آمود و کاشی میماند این مسجدها به شدت با چالشهای مالی برای ساخت روبهرو هستند چرا که خرج ساخت آنها بسیار زیاد است. برخی از این مساجدی ممکن است گنبدهایشان را با ورقههای فلزی کارخانهای بپوشانند تا هزینهها را کمتر کنند، اما به خودشان جرات حذف این عناصر را نمیدهند. حتی اثری فخیم و ارزشمند مانند مسجد چوبی در نیشابور که در یک ده ساخته شده است و اصلا به واسطه معماری چوبی خود لزومی به این طور فرمپردازیها ندارد، برای رسیدن به مفهوم مسجد خودش را ملزم میداند تا الگوهایی آشنا مانند مناره را در کالبد خود به کار برد. و البته این نمونههای کامل نمونههای خوب معماری مسجد امروز هستند. اغلب مساجد امروز تودههایی ساختمانی هستند که نهایتا با پوششی آجری، کاشیکاریهای نازل، و سنگکاری و تزئینات پرخرج اما بدون طراحی، و گنبدهایی نیمهتمام یا منارهایی ناکامل معرف آنهاست. مشکل از کجاست؟
تقریبا ۲۰ – ۳۰ سال پیش هنوز معمارانی مانند لرزاده را در ایران داشتیم که باقیماندهی نسل معماران سنتی بودند. اینها با همان نگاه و سبک گذشته و البته در یک سیر طبیعی در ترکیب با فنون ساختمانی جدید مساجدی را در ایران طراحی میکردند و میساختند، و این مساجد غالبا با حال و هوای کالبد مساجد سنتی و البته درست ساخته میشد. پول ساخت این مساجد را مردم خیر یا مراجع تقلید و … تامین میکردند و در بازهی زمانی نسبتا معقول و معمول، پروژهها ساخته میشد. یا حتی مساجدی که این اواخر بعضا توسط طراحان امروزی و توسط استادکارهای سنتی مثل مسجد دانشگاه شریف طراحی و ساخته شد. این مساجد به سنت معماری بسیار بزرگی که در گذشته داشتهایم نظر داشتند و به انتخاب دنبال این الگوها هم میرفتند. وضعیت آشفتهای که امروز در معماری مساجد ما وجود دارد در مقابل گذشتهی بسیار درخشان ما و البته تلاشهای ناکام برای احیای این گذشته است.
ما گذشتهی بسیار درخشانی در معماری مساجد داشتهایم، گذشتهای که بیانگر شکوه و عظمتی در فنون مختلف هنری، کاشیکاری، آجرکاری، حجمپردازی، خطوط، نقاشیهای انتزاعی، و به طور کامل مجموعهی هنرهایی که در معماری به کار میرود و حتی طراحی فضاها هست، به طوری که همهی اینها در معماری ما -حداقل از نظر ما- بسیار پخته خودشان را نشان میدهد. معماری گذشتهی ما افسونگر است یعنی فکر میکنیم که چه قدر خوب است و باید به آن رسید. خیلی فضاهای معنوی و مقدس ما با این معماری در اذهان ما قرین هستند. شما میبینید که چه تقدس و امنیت و آسایشی که در این فضاها تجربه کردهاید و نمیتوانید به راحتی از این تجربهها چشم بپوشید. در همهی جهان اسلام هم این احساس مشترک هست. در معماری مسجد همه سرزمینهای اسلامی فرمهای آشنایی با مجموعهای از هنرهای غنی در پهنهی جهان اسلام در ۱۱۰۰ سال به طور جدی و به معنای اسلامی آن در طول ۱۴۰۰ سال ساخته شدهاند. از نمونههای ایرانی تا مصری و عربی و نمونههای عثمانی که واقعا گاهی از شکوه قرارگرفتن در زیر گنبد مسجدی عثمانی جا میخورید، و حتی مساجدی که شاید خیلی بخشی و منطقهای بودهاند و از مرکزیت اسلام دور بودهاند ولی باز هم در کنار همه فرمها و رویههای سنتی و بومی ناگهان منارهای عربی یا دخیلی آشنا از معماری اسلامی منطقه خاورمیانه میبینیم.
مثلا مسجدی کوچک در اروپای شمال شرقی مربوط به قرن 16 میلادی، که در ترکیب با سازه بومی آن منارههایی عجیب ساخته شده است تا بتوانند به مسجد ذهنی که در ذهنشان دارند نزدیک کنند. یا مسجدی بسیار بومی در سومالی و البته مسجد نبی در مدینه که شاید قرار بود الگوی آغازین مسجدهای اسلامی باشد. مسجدی که امروز شاید خیلی تغییرات کرده باشد. این مسجد ما را یاد خاطرهای مهم از تاریخ اسلام میاندازد.
مسجدالنبی در آغاز مانند امروز نبود، پیامبر اسلام خودش در ساخت مسجدالنبی وارد میشود، کار میکند و مسجد را میسازند. مسجد اول اسلام مسجدالنبی نیست ولی مسجد اولی که میتواند مسجد اسلام درنظرگرفته شود یعنی معیار عرضهی اسلام به خارج از پهنهی اولیه خودش باشد و مقر حکومتی و تمرکز حضرت رسول (ص) هم باشد این مسجد بوده است والگوی آن نیز احتمالا به خارج از پهنهی عربستان رفته و مورد کپیبرداری قرارگرفته است؛ مانند آنچه در جامع کوفه و سامرا و … در سالهای پس از وفات پیامبر (ص) می بینیم. حالا میخواهیم ساخت مسجدالنبی را از زبان روایت بازخوانی کنیم.
پیامبر مسجد را با مومنین با همت فراوان ساختند. مسجد با عرصهی اولیهی آن ساخته شد و یک دیوار سادهی خشتی را به ارتفاع ۱/۵ ذراع در دور فضا بنا کردند، این شد مسجد جهان اسلام. مدتی نماز خواندند، جمعیت زیادتر شد و نیاز بود مسجد وسیعتر شود، ایشان اجازه دادند که مسجد را بسط دهند، مومنین دیوار را خراب کردند و مسجد را بزرگتر کردند و دیوار جدیدی بنا کردند، یک مرحله دیگر هم به همین ترتیب و همین نیاز بسط داده شد. دیوار مسجد مرحلهای از خشت بود و بار دوم از آجر ساخته شد. مومنین پیش پیامبر آمدند و گفتند آفتاب ما را خیلی اذیت میکند، آفتاب حجاز. اجازه هست سایهبان بزنیم؟ پیامبر اجازه دادند سایهبان بزنند. دو ردیف را در جنوب مسجد ستونهایی از تنهی خرما گذاشتند، لیف خرما انداختند، شاخسارهای خرما را روی آن پهن کردند و عملا سایبانی بر روی مسجد ساختند. آسایش اقلیمی مومنین موجب شد که مجبور شوند سایبان بزنند. بعد باران شدیدی گرفت و مومنین از پیامبر خواستند که میشود روی این را کاهگل بکشیم؟ و این سایهبان را به صورت سقفی بپوشانیم؟ پیامبر ایستاد و گفت نه. گفتند که اذیت میشویم و سختمان است. گفت مسجد من، محل عبادت من و امت من، باید سقفش، آسمانهاش، مانند آسمانهی عبادتگاه برادرم موسای نبی باشد و آن چنین چیزی بود. [۱] آسایش مومنین میطلبد شدت نور را کنترل کنند و پیامبر اجازه داد. بعد همین آسایش مومنین میطلبد تا تودهای سنگین روی سر مردم قرار دهند و رابطه نمازگزاران را با آسمان قطع کند، و اینبار پیامبر اجازه نمیدهند. پس موضوع چیست که ما در طول تاریخ رسیدیم به این الگویی که امروز آن را الگوی اساس مسجدسازی تصور میکنیم؟
باورمندان شیعی و تاریخدانان اسلامی خوب میدانند که بر اسلام چه گذشته است؟ و افرادی در این چند قرن بر خلیفهگری مسلمانان گذاشته شدند که مانند پیامبر فکر نمیکردند. بنیامیه بر جایگاه پیامبر تکیه زدند. پهنهی تمدن اسلامی گسترده شد، و با معماری بناهای بیزانسی آشناییهایی پیدا شد، بیتالمقدس به دست مسلمانان افتاد. بعد هم بر صخرهی مقدسی که محل معراج پیامبر بود، قبهالصخره را ساختند. اولین گنبدی که در اسلام ساخته شد، مسجد قبه الصخره. که بسیاری میگویند ملهم از معماری بیزانس است یا حتی به دست صنعتگران بیزانس ساخته شده باشد. بعضی دیگر هم هستند که گنبدسازی در بناهای مسلمانان را اقتباسی از الگوی آتشکدههای پارسی میدانند، چون همانطور که میدانید وقتی ایران به دست سپاهیان اسلام فتح شد آن معمارانی که در دوران ساسانی بر آتشکدهها، گنبدها یا چهارطاقیهایی میساختند حالا به خدمت اسلام و ساخت مساجد درآمدند.
جامع اصفهان که در آغاز یک پهنهی وسیع بدون سقف بود با آسمانهی در حاشیه که به صورت طاق و قوسهای کوتاهی ساخته شده بود، در طول زمان دارای ایوان، مناره و گنبد شد و ما امروز مسجد جامع اصفهان را به عنوان یکی از معیارهای معماری اسلامی میبینیم که گنبد دارد، طاق دارد، قوس دارد و این همه مجموعهی هنرها را دارد. این شد که امروز ما در معماری ایرانزمین ساختمانی امروزی با سازههای امروزی میسازیم، و سپس گنبدی بیتناسب و بیربط را روی آن سوار میکنیم و این یعنی ما وجود این گنبد را لزوم معماری مسجدهای خودمان فرض میکنیم. چیزی که بنابر روایتی که برایتان گفتم با مخالفت پیامبر روبهرو شد و بعدها از هر معصومی پرسیدند که آیا در مساجد مسقف نماز خواندن مکروه است؟ گفتند بله مکروه است. ولی به شما ضرری نمیرساند چون شما در حال تقیه هستید و حکومت جور است. [۲] اما وقتی فرزند آخرین ما قیام کند، وقتی قیام کنندهی ما ظهور کند خواهید دید که با این مساجد مسقفه چه خواهد کرد! [۳]
چیزی که امروز اساس فرمپردازی مسجد به شمار میآید، چه در طرحهای امروزی، چه در تمام آن تلاشهایی که سعی دارند معماری ایرانی-اسلامی ذهنی خود را پیاده کنند، از اساس غیراسلامیست! فرض میگیرند که این حتما جز کالبد مسجد است. این نگاه به این جا میرسد که با وجود هزینههای بالای ساخت یک گنبد، با سختی و در مدت زمان زیاد با پذیرفتن کالبدی همیشه نیمهکاره، اولیای امر تصمیم به ساخت مسجدی با یک گنبد میگیرند. و گاهی بر کمکردن هزینهها شاید ملهم از معماریهای شرق آسیا یا شاید تحت تاثیر صنعت، گنبدهای ما با پوششهای برنجی بیروحی پوشش میشوند. گنبدهای برنجی در شمال ساخته میشود، سوار کامیون میشود و مثلا نمونهاش می شود سریال پایتخت2، شما میبینید یک منار را بار میزنند میبرند قشم در فلان مسجد محلی نصب میکنند. گنبدهای نصب شده روی بناهای مساجد بدون اینکه گنبد باشند، آسمانه نیستند، ولی برای اینکه جزو واجب معماری مسجد فرض میشوند، نصب میشوند. چیزی که از منظر روایی جزئی مکروه در معماری مساجد است. حدیث دیگری داریم که میفرماید، اولین کاری که حضرت قیام کنندهی آل محمد(ص) انجام میدهند، یعنی اولین کاری که درحوزهی دین انجام میدهند، سراغ مساجد میآیند و سقفهای آنها را در هم میشکنند. [۴] حضرت میآیند سراغ کالبدی که به عنوان کالبد نهاد دین در ذهن ما مستقر شده و آن را میشکنند. بحث شرعی این را آقایان علما باید بگویند، از قدیمیها که گاهی وجود یک روزن به آسمان را در آسمانهی مساجد واجب دانستهاند [۵] تا امروزیها که ممکن است مکروه هم ندانند، ما بحثی تاریخی میکنیم و تطبیقی که میدهیم به منظور دیدهشدن این روایات واست.
حالا منار از کجا آمد؟ از معصوم میپرسند در زمان پیامبر روی کدام منار اذان میگفتند؟، میفرمایند زمان پیامبر منار نبود، روی زمین اذان میگفتند.[۶] جای دیگر هست که بر دیوار مسجد اذان میگفتند. دوباره میرویم سراغ بنیامیه و بعد هم بنیعباس. بنیامیهای که در مسجد اموی دمشق با تغییرات مکرری که دادند، تغییراتی اکثرا تحت تاثیر بیزانس، برجهای ناقوس کلیسا را وارد کردند، تا مثلا داستانی تاریخی مبنی بر اینکه اولین منار مستقل و جدی در پهنهی تمدن اسلامی که منار مسجد سامراست، اصلا با کاربرد سیاسی – امنیتی ساخته شده است. داستانی تاریخی به این معنا وجود دارد که فلان خلیفهی بنیعباس که راه زیارت کربلا را بست، دستور داد تا مناری مشرف بر طریق کربلا بسازند تا زوار حرم حسینی را شناسایی و دستگیر کند. به این داستان تاریخی استنادی نمیکنم اما میخواهم مشخص کنم که اصل منار نیز از سنت پیامبر یا معصوم نبوده است. اما همین منار آن قدر در معماری اسلامی مستقر میشود که در معماری تمام تمدنها و اقوام اسلامی با فرمهای مختلف مشاهده میشود. تا آنجا میرسد که در مسجد جامع یزد شاید دو یا سه برابر ارتفاع گنبد بلند میشود، دست به آسمان بلند میکند. نمادپردازی هم رویش بار میشود، منار دست بلند کرده به آسمان و مثلا دارد ستایش خدا میکند. مثل گنبد که نماد آسمان است و محل نزول فلان. علی (ع) از جایی عبور میکرد مناری دید، دستور داد تخریبش کنند تا ارتفاعش همسطح سقف مسجد شود. [۷]
این نیز جزء آن چیزهایی است که عملا در متون مختلف اسلامی به این شکلی که الان ما جدی گرفتیم مطلوب نبودهاست. در زمان عثمانی میبینیم این منار میشود یک عنصری که به طور شایع و عجیب پرکاربرد میشود، گاهی۶ تا، ۸ تا منار برای یک مسجد! این میشود که امروزه روستای ما مسجدش هیچ چیزی ندارد ولی باید منار داشته باشد تا هویت مسجد داشتهباشد. این یعنی خرج و هزینه بیدلیل مردم که البته آنها نیت خوب در این کار دارند و میخواهند مسجد خدا را درست بسازند. این نتیجهی آن است که ما درست و حسابی این مساله را نخواندهایم و نفهمیدهایم. و همین روستایی ما اگر نمیتواند مناری بسازد، از شمال کشور مناری سفارش خواهد داد تا با کامیون پایتخت۲ برایش بیاورند و نصب کنند. پرسش اساسی و درد اصلی این است که واقعا چرا؟
از معصوم پرسیدند فرمود شایسته نیست بنایی بلندتر از حد کعبه ساخته شود. [۸] این روایت را بعضیها ترجمه کردند که منظور در مکه است، ممکن است این طور باشد. متن روایت این است که شایسته نیست ساخته شود. ما بلندمرتبهسازی در شهرهایمان کردهایم و بعد هم مساجد را این میان انداختهایم. اولین کسی که این حد را رد کرد خود خادم حرمین شریفین بود که مسجدالحرام را دوطبقه کرد، ارتفاع را بلند کرد و منارههایی ساخت و امروز آرامآرام به جایی رسیدیم که یکی از فرهنگیترین مساجد تهران، مسجد صفا در خیابان مدنی هفت طبقه است! طبقهای مسجد و طبقهای شبستان و طبقهای حوزه و طبقهای امور فرهنگی و …. میدانید خیلی از نظرگاه روایی ما فاصله گرفته است.
مسجد قرار بود ساده باشد به این معنا که کسی را مشغول دنیا نکند. از معصوم پرسیدند تصویرگری در مسجد اشکال دارد؟ گفتند که تصویر جاندار نباید باشد، [۹] مثلا در برخورد با معابدی که در قدیم از مسیحیان گرفته بودند پرسیدند از این فضاها میتوانیم استفاده کنیم؟ فرمود سرش را بزنید. آن نگارههای انسانی یا حیوانیاش را حذف کنید، یعنی جانداری را از آن بگیرید. که این قدر آن حرام است، اما مسجد قرار بود ساده باشد، قرار بود شما را با سادگیاش به ورای ماده سوق بدهد. نه این که بشود مسجد سلطان قابوس عمان، که قصریست که تنها جای تخت پادشاهی عمان در آن خالی است. و الگوی مسجد امام صادق میدان فلسطین خودمان نیز یک چنین چیزی است. مسجدی باشکوه و پرکار! الگوی توسعهی حرم امام رضای ما توسعههای حجاز خادم حرمین است، نه مسجدالنبی در عهد اول آن.
اینطورست که محرابهایی میسازند با شکلهای عجیب و غریب و بعد طراح غیرمسلمانی که برخلاف نص قرآن مسجد طراحی کرده و ساختهاست اینطور در مقابلش مینشیند و عکس یادگاری میگیرد! و ما نیز محرابهایی میسازیم مانند آنچه در مسجد امام صادق (ع) ساختهایم که مصداق تام محرابی است که در روایت فرمودند، اجازه ندارید بسازید، [۱۰] محرابی با تورفتگی عمیق یا برآمده که یادآور مذابح یهود است و معصومین آنجا که میتوانستند جلوی ساخت آنها را میگرفتند و خرابشان میکردند و آنجا که دستشان باز نبود به توصیه از ساخت آنها نهی کردهاند.
اینها همه دخلوتصرفهاییست که پادشاهان دورهی اموی و عباسی بر معماری مسجد وارد کردند. مسجدی که قرار است در کالبد سادهاش ما را به سمت ماورای ماده سوق دهد، میشود یک بیلبورد تبلیغاتی که باید یک “لااله الاالله” و “محمدارسول الله” به این شکل بزرگ روی آن بنویسند تا مثلا مسجد بشود! یا مثلا روایاتی داریم که مسجد نباید شبیه بناهای نصاری و یهود باشد، [۱۱] و تازه یهود و نصارا برای اسلام خیلی خیلی محترم است. اما در زمان ما مساجد شبیه بناهای مشرکانه و غیردینی و حتی ضددینی میشود. واقعا ممکن است در برخورد با مسجد طراحیشده توسط آقای دانشمیر یعنی مسجد ولیعصر چنین حکمی صادق نباشد، ولی ما میدانیم که این فرمها برای ما آشناست. ما میدانیم که اینطور بناها تحت نگاه فرمپردازانهی خاصی در دنیا در حال شکلگرفتن هستند و حالا در جامعه ما میآیند و به جای فرم مسجد به کارگرفته میشوند. در مسجد امام رضای خیابان گرگان نیز علاوه بر برخوردهای خامدستانهای که در کار با اذکار بر روی جدارهها رخ داده است، با فرمپردازی آشنایی نزدیک به بناهای فرهنگی غیردینی دنیای معاصر روبهرو هستیم و هرچند ممکن است اذعان کنیم که این مسجد فضای داخلی جذابی دارد اما شاید اصلا نیاز نباشد که مساجد چنین جذابیتی داشته باشند؟ جذابیتها به کجا میرسد؟ آنقدر سخیف که مثلا بگیرند و معنا را با آویزان کردن مجسمهی یک تسبیح با سه برابر قامت انسان به دیوار القا کنند و بگویند اینجا مسجد است!!؟
ما چه کردهایم؟ در قبال آن احادیث و نگاهها، بلندترین منارههای خاورمیانه را ساختیم، حتی ادعا کردیم برج بلند شهرمان منار بزرگ تمدن اسلامی است که از آن بالا صدای اذان میآید. در ماههای منتهی به انتخابات ۹۲، حتی مسئولان این برج، تصمیم داشتند تا آسماننمای بالای برج را به مسجدی تبدیل کنند که به آسمان نور میدهد. شاید هم فکر میکردند از آن بالا راحتتر میتوانند با خدا ارتباط برقرارکنند! چهقدر دور شدهایم از مفهوم مسجد؟ شاید هم در این شلوغیهای شهر امروز دنبال یک خلوتی بودند که به معنویت نزدیک باشد. بالاخره شهر بلندمرتبه این چالشها را دارد. و البته همین میشود الگوی معماری مساجد ما، مسجد ما نیز میخواهد با عظمتش خودش را از درون محله بیرون بکشد و نشان دهد و بگوید ما هم مسجد هستیم!
اتفاقات خوبی هم وجود دارد. مسجدی در چندیگان ساخته شدهاست که اتفاقا برخلاف آنچه که در مساجد امروز ما رخ میدهد یک مقدار امید را زنده میکند، امید به این که میشود جور دیگری ساخت. معمار پروژه معمار معروفی نیست. کالبد مسجد خیلی ساده آسمان را حفظ کرده است. نمیخواهم بگویم الگوی مسجد این است اما میخواهم بگویم میشود تمام این ظواهر را حذف کرد. این مسجد خیلی بکر است، با طبیعت خیلی در ارتباط است. ما خودمان در استودیو پنجاوهفت نیز در طراحی مسجد آلرسول (ص)، مسجد ابهریهای مقیم تهران در محله شهران تلاشی داشتیم تا همه اضافات را حذف کنیم. سعی کردیم با سردری برگرفته از فرمها سنتی کارفرما را قانع کنیم تا دیگر عناصر زائد را از طرح نخواهد. سقف شبستان را به سوی آسمان بازکردیم. و البته واقعا این تلاش ناموفقی است. باید خیلی از اینها فاصله بگیریم، نمیخواهم دستور دهم ولی گویا چیزی دیگر برای طراحی مسجد از ما خواستهاند؛ چیزی که تناسبی عجیب با روح ما دارد.
در آخر میخواهم تذکری نیز نسبت به ضرورت این بحث بدهم. چرا این حرفها را میزنیم؟ ممکن است برخی اینگونه بحثهای روایی را تاریخی و مختص به گذشته بدانند و معتقد باشند زمانه عوض شدهاست، دنیا عوض میشود، مدرن شدهایم، سازههای نو، شهرهای نو، ساختمانهای بلند مرتبه و دیگر این بحثها کارکردی ندارد. ۸۰ سال پیش، جامع کوفه خیلی زیاد شبیه به الگوی مسجدالنبی صدر اسلام بود و حالا چند سالی ست که آن را به کل تغییر دادهاند و ساختهاند و به فرمهای مختلف هندی و عربی و … آرایش کردهاند. یا درباره ی مسجد الحرام که روزی نزدیک چهقدر ساده بود و حالا ارتفاع گرفته، ساخت و ساز عجیب و توسعه نامربوط پیدا کرده و دیگر صاحب منارهای بلند به ارتفاع ۶۰۰ و اندی متر در نزدیکی خویش است. نکته ی اساسی که ضرورت این بحث را تعیین میکند ایناست که به ما باورمندان شیعی، وعده داده شده است، کسی که قرار است بیاید و مکتبی که قرار است جایگزین و میراث دار زمین شود اتفاقا به این مسئله رسیدگی خواهد کرد. از کنار این تصرفات و کجرویها به مماشات نمیگذرد و نمی پذیرد که کسی بگوید این مسئله برای زمان خودش بودهاست. او سقوف مساجد را خراب خواهد کرد، او منارهها را کوتاه خواهد کرد، او مساجد را از طلا و زیورآلات و … پاک میکند و دوباره به ذکر خداوند آنها را عمران میکند. او مساجد را به حال درست نخستین خود برمیگرداند. حال خیمه عبادت موسای نبی. [۱۲]
و بدانید تا امروز باورمندان شیعی اعتقاد دارند که او هنوز نیامده است، با این تفسیر این مرحله و این اصلاحات برای بعد از امروز است. این حرفها مال بعد از امروز بود و ما به زودی با این حرفها در طراحیهای معماریمان کار داریم. شاید بچههای هنر و معماری بتوانند کاری در این زمینه بکنند.
[۱] تهذيبالأحكام ۳، ۲۶۱ ، ۲۵- باب فضل المساجد و الصلاة فيها و … / الكافي ۳، ۲۹۵ باب بناء مسجد النبي ص …
[۲] منلايحضرهالفقيه ۱، ۲۳۵ باب فضل المساجد و حرمتها و ثواب من …
[۳] تهذيبالأحكام ۳، ۲۵۳، ۲۵-باب فضل المساجد و الصلاة فيها و … / الكافي۳، ۳۶۸ باب بناء المساجد و ما يؤخذ منها و …
[۴] منلايحضرهالفقيه ۱، ۲۳۶ باب فضل المساجد و حرمتها و ثواب من …
[۵] در برخی کتب فقهی قدما نطیر صاحب جواهر گویا این نکته آمده است.
[۶] تهذيبالأحكام ۲، ۲۸۴، ۱۴- باب الأذان و الإقامة …
[۷] تهذيبالأحكام ۳، ۲۵۶، ۲۵- باب فضل المساجد و الصلاة فيها و … / منلايحضرهالفقيه ۱، ۲۳۹، باب فضل المساجد و حرمتها و ثواب من …
[۸] تهذيبالأحكام ۵، ۴۲۰ و ۴۴۸ و ۴۶۳، ۲۶- باب من الزيادات في فقه الحج … / الكافي ۴، ۲۳۰ باب كراهية المقام بمكة …/ منلايحضرهالفقيه ۲، ۲۵۴ كراهية المقام بمكة …
[۹] تهذيبالأحكام ۳، ۲۵۳و ۲۵۹، ۲۵-باب فضل المساجد و الصلاة فيها و … / منلايحضرهالفقيه ۱، ۲۳۶، باب فضل المساجد و حرمتها و ثواب من … / الكافي ۳، ۳۶۹، باب بناء المساجد و ما يؤخذ منها و …
[۱۰] تهذيبالأحكام۳، ۲۵۳، ۲۵-باب فضل المساجد و الصلاة فيها و … / منلايحضرهالفقيه ۱، ۲۳۶باب فضل المساجد و حرمتها و ثواب من …
[۱۱] منلايحضرهالفقيه ۱، ۲۳۸ باب فضل المساجد و حرمتها و ثواب من … / تهذيبالأحكام۳، ۲۵۳، ۲۵-باب فضل المساجد و الصلاة فيها و …
[۱۲] الكافي ۴، ۵۴۳ باب النوادر …/ تهذيبالأحكام۵، ۴۵۲، ۲۶- باب من الزيادات في فقه الحج …
——————
سوالاتی که حضار پرسیدند:
معماری اسلامی دستآورد مومنین و مسلمین در طول حضور و رشد اسلام در جهان بوده است. شما تمام تلاشهای مومنین و مسلمات را باطل میدانید؟
نوریان: من واقعا این برداشت را از حرفهای خودم نمیکنم. اما آن تعریفی که ارائه دادید تعریف شماست. من تعریفم واقعا این نیست. که مثلا معماری حکومتهای دوران اسلامی، تعریف معماری اسلامی را شکل بدهند، گرچه تجربهی ما از معماری اسلامی تجربهی ساختههای مسلمانان است و البته قبول کنید مسلمانان این طور نبود که همیشه از خواب بلند شوند و قربة الی الله مسجد بسازند. به خصوص در مورد بناهای شاخص و بزرگ که غالبا امروز هم ماندهاند و در دسترس ما هستند، خلیفه پول میداد و به دستور میساخت، کما اینکه امروز هم حکومت پول میدهد و به دستور میسازد. برای همین معماری اسلامی را نمیتوانیم معماری مسلمین به آن معنا بدانیم. من سعی کردم روایاتی در موضوع معماری مسجد را مطرح کنم که از قول کسی نقل شده که برای همهی عالم اسلام محترم و معتبر است. یعنی من با تمام تجربیات جهان اسلام در معماری روبهرو هستم، اما میبینم رسولالله (ص) چیزهای دیگری خواسته است و چیزهایی را رد کرده است و طبعا هم میدانید که اعتبار او بین باورمندان به اسلام با مثلا خلیفه عمدالملک مروان و …قابل مقایسه نیست.
البته من قرار باطل کردن تجربیات گذشته را ندارم، من به دنبال این هستم که برای امروزمان را چه کار کنیم؟ چیزهایی در تاریخ رخ داده است و ما در جای آن معماران سنتی در طول تاریخ نبودهایم که بتوانیم قضاوت کنیم چرا اینطور ساختهاند و حتی شاید آنها مثل ما فرصت نداشتهاند این قدر خوب کل تاریخ را یک بار نگاه کنند. شاید متون در دسترسشا نبوده و یا شاید حتی به دلیل موقعیت معارف شیعی در جامعه و امر تقیه اصلا دسترسی به این معارف نداشتهاند.
مگر نه اینکه مسجدسازی امری مقدس بوده است و مسجدساز چه ایرانی یا غیرایرانی از کارش لذت میبرده است؟ در این صورت معمار از ساخت گنبد لذت میبرده است. با توجه به روایات چرا اینقدر پا گرفت و برای ما مقدس شد؟ خود ما با دیدن گنبد حرم ائمه احساس خوبی داریم، مگر نه؟ حداقل اینکه بعد از مسجد النبی یک مسجد دیگه با معیارهای پیامبر ساخته می شد، آیا شد؟
نوریان: تقریبا معماری تمام مساجد سدههای نخستین، مانند سامرا، جامع کوفه، حتی نمونههایی که از سده بعد مثلا در ایران پیدا کردهایم –مانند جامع فهرج- پیرو همین الگوی نخستین پیامبر هستند، مسجد جامع اصفهان بر الگوی عمومی مسجد النبی است به این معنا که یک صحن باز است، و آسمانهای در حاشیه. اما در طول زمان تغییر پیدا کرده است، تغییر تدریجی در قرون مختلف، گاهی ردپای حکومتها پیدا میشود، گاهی نمیشود. شما امروز این گنبدها را دوست دارید، من هم دوست دارم! چرا که زیبا هستند. موضوع این نیست که لذت میبریم یا نمیبریم، شاید باید ذائقههایمان را در موضوع معماری مسجد آرام آرام تغییر دهیم و به سمت معیار حرکت کنیم.
چه طور باید طراحی پیش رود تا با تصویری که مخاطب از مسجد دارد همآهنگی داشته باشد. با توجه به اینکه گنبد و گلدسته مبنایی ندارند.
نوریان: فکر میکنم باید طوری پیش برویم که مخاطب آرام آرام بفهمد اینها اصل نیستند و حتی گاهی تناقض دارند. نمیخواهم بگویم گنبد بگذاریم یا برداریم. امروزه که سازمان امور مساجد تهران در آییننامهاش حکم بر وجوب گنبد در معماری مسجد داده است! ولی واقعیت قضیه این است که باید آرامآرام فرهنگسازی بکنیم. افراد باید در دانشگاهها، مساجد، باید با هیئت امناها صحبت کرد که بدانند این عناصر مهم نیستند. چون هزینههای بیدلیل هم به خودشان تحمیل میکنند و با وضع فعلی استفادهای هم ندارند.
در زمان امام صادق(ع) برخی به ایشان خورده گرفتند که جدتان علی (ع) بسیار سادهزیست بود و شما چه طور اینگونه لباس میپوشید، ایشان فرمودند علی(ع) زمامدار جامعه بودند و مسلمین در فقر به سر میبردند و حاکم باید چنین باشد. من نه حاکم هستم و نه مسلمین زمان من همچون زمان جدم فقیرهستند بنابراین لباس و خانهی من بنا به شرایط امروز متفاوت است. آیا مسجد هم میتواند چنین حکمی داشته باشد؟
نوریان: اتفاقا خود حضرت امام صادق (ع) هم فرمودند در مساجد مسقفه نمازخواندن مکروه است. و امام زمانی نیز که قرار است انشاالله بیایند در روایات آمده که سقوف مساجد را در هم میشکنند و آسمانههایشان را مانند خیمه عبادت موسای نبی احیا خواهند کرد. آن حکم کلی در مورد اقتضای زمان ممکن است کلیتی درست باشد اما من از چیزی صحبت کردم که گویا بعد از ما نیز قرارست تغییری نکند.