میخواهم دربارهی تاریخ هنر صحبت کنم. این ارائه را قسمت اول فرض کنید. در واقع قسمت دومی هم وجود دارد که بعدا ارائه خواهد شد. من در این گفتار مجبورم به بخش اول از «تاریخ هنر»، یعنی به موضوع تاریخ به صورت جدی بپردازم. و نکتهای را بگویم که شاید بنیان تعریف تاریخ جدید، از طرف تمدن ما باشد.
اگر حوصله خواندن ندارید، گفتار را بشنوید:
شاید اهمیت تاریخ هنر حتی توسط بچههای هنر خیلی فهم نشود. در دوستان هنر دیدهام این سوال پیش آمده است که حالا مگر چه قدر تاریخ هنر مهم است؟ برخی به مباحث فلسفی بیشتر علاقه دارند. برخی هم فکر میکنند که تولید اثر و مخاطب داشتن -کهرویکردی بسیار جدی در دوران معاصر است- کافی است. این نگاه، غرور کاذبی در ذهن بعضی از هنرمندان ایجاد میکند. بعضی فکر میکنند وقتی اثر ما توسط عدهای فهم میشود، ما دیگر از تاریخ بینیاز هستیم. اما چه بخواهیم و چه نخواهیم باید بگویم که ما وابسته به دانشی هستیم که از تاریخ میگیریم.