عکسها رد پای ذهن ما،
آیینههای زندگانی ما
و انعکاسهایی از قلبهای ما هستند.
خاطرات منجمدی که اگر بخواهیم میتوانیم آنها را برای همیشه نزد خود در خاموشی و سکوت نگاه داریم.
عکسها نه تنها جایی را که در آن بودهایم ثبت میکنند، به راهی که شاید به آن خواهیم رفت نیز اشاره میکنند، چه بدانیم و چه ندانیم.
بی تردید باید مرتبا با آنها گفتوگو کنیم و به رازهایی که زندگی درون عکسها میتوانند بگویند گوش فرادهیم.
میخواهیم با رویکرد تحلیل روانشناختی راجع به، آثار هنری و به صورت تخصصیتر عکس صحبت کنیم و اینکه آثار هنری چه حرفهایی میتوانند برای ما داشته باشند. در واقع سالهای زیادیست که در روانشناسی بخشی به نام هنر درمانی اضافهشده است که این هنردرمانی استفاده از هنر برای درمان است. بر اساس اصلی از روانشناسی به نام کاتارسیس یا همان تخلیهی هیجانی، هنر فینفسه میتواند به عنوان یک ابزار درمانی، تشخیصی، احساس بهتری در انسان به وجود بیاورد و برای همین خلق اثر هنری به نوعی یک درمان محسوب میشود و یک حال خوش محسوب میشود. برای همین به عنوان ابزاری کمکی در درمانها و مشاورههای روانشناختی از هنر به این معنا استفاده میشود. اما از طرف دیگری اگر بخواهیم به موضوع نگاه کنیم این است که آیا این آثار هنری میتوانند از درون هنرمند چیزهایی را در اختیار ما قرار بدهند؟ در واقع اینجا ما شاید میخواهیم بیشتر روی این بخش از موضوع صحبت کنیم: هنر و به ویژه عکس چه اطلاعاتی را میتواند از هنرمند یا یک فرد عادی که با هنر سر و کار دارد در اختیار ما بگذارد. یعنی آن خالق اثر هنری و به صورت تخصصی یا به صورت عمومی. چون عکس به هر حال مدیومیست که فقط متخصصین آن را خلق نمیکنند، هنری است سهل و ممتنع که میتواند به عنوان ابزاری بیانگر، -ابزاری که از درون ما حرفهایی را دارد- اطلاعاتی را در اختیارمان برای خودشناسی در بخش درمان و تحلیل روانشناختی برای کمک به شناخت بهتر ما بگذارد. در واقع اطلاعاتی را بدهد که ما راجع به آن صحبت خواهیم کرد.